توجه ! این یک نسخه آرشیو شده میباشد و در این حالت شما عکسی را مشاهده نمیکنید برای مشاهده کامل متن و عکسها بر روی لینک مقابل کلیک کنید : معارفی از سوره های قرآن (جزء بیست و شش)
دژدان
2019_07_02, 08:16 PM
besm8
مـــعــارف قــــرآن
جــلــد 6
نــویـــسـنــده: جــمــعــے از نــویــســنــدگـان
فــــصــــل دوم
مــعــارفــے از جزء 26
matn22
معارفی از سوره های احقاف, محمد(ص), فتح, حجرات, ق, ذاریات
..5.....
دژدان
2019_07_02, 10:30 PM
معارفى از جزء 26
جزء بيست و ششم قرآن مجيد، شامل سورههاى احقاف، محمد صلى الله عليه و آله و سلم، فتح، حجرات، ق و ذاريات است.
#سوره_احقاف در مكّه نازل شده و داراى 35 آيه است و درباره عظمت قرآن، دلايل معاد و توحيد، رد استدلالى شرك و بت پرستى، دعوت به صبر و استقامت و احسان به والدين سخن گفته است و به سرگذشت قوم «عاد» كه در سرزمين «احقاف» مىزيستهاند اشاره كرده و به همين جهت بدين نام خوانده شده است.
#سوره_محمد صلى الله عليه و آله و سلم، مدنى و داراى 38 آيه است. معرفى تطبيقى مؤمنان، كافران و منافقان و بيان ويژگيهاى هر گروه و سرانجام آنان در دنيا و آخرت، موضوع اصلى سوره است و به مناسبت نام پيامبر اسلام كه در آن آمده به «سوره محمد» موسوم شده و نام ديگر آن «قتال» است.
ادامه: سوره فتح
1398/04/09
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_02, 10:31 PM
معارفی از جزء 26
#سوره_فتح مدنى و داراى 29 آيه است كه فتح و پيروزى را به پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم نويد مىدهد و به همين جهت بدين نام خوانده شده است. اين سوره براى رسول خدا و مسلمانان اهميّت بسيار زيادى داشت در حدّى كه آن حضرت فرمود:
«سورهاى بر من نازل شده كه از دنيا و آنچه در آن است محبوبتر است.»
#سوره_حجرات نيز در مدينه نازل شده و 18 آيه دارد. اين سوره درباره ادب انسان نسبت به خدا و پيامبر و همنوعان و نيز معيار ارزش انسانها و صفات خداوند سخن گفته است و به تناسب كلمه «حجرات» در آيه چهارم كه مؤمنان را از صدا زدن پيامبر صلى الله عليه و آله از پشت حجرهها نهى مىكند، به دين نام نامگذارى شده است.
ادامه:سوره ق
1398/04/10
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_02, 10:33 PM
معارفی از جزء 26
#سوره_ق در مكه نازل شده و داراى 45 آيه است.
محور اصلى آن دلايل عقلى معاد، كيفيت مرگ، ثبت و حسابرسى اعمال و اوصاف بهشت و جهنم است. در ضمن به سرگذشت برخى از اقوام گذشته چون قوم لوط، تُبّع و ... پرداخته است.
#سوره_ذاريات در مكّه نازل شده و داراى 60 آيه است. بخش مهمى از آن را مسائل توحيد و معاد تشكيل مىدهد. قسمتى هم مربوط به سرگذشت حضرت ابراهيم و موسى عليهماالسلام و اقوام ثمود و نوح مىباشد و اين سوره به تناسب نخستين آيه آن به «ذاريات» نامگذارى شده است.
ادامه:تا سركوبى دشمن، اسيرگيرى ممنوع
1398/04/11
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_03, 12:20 PM
تا سركوبى دشمن، اسيرگيرى ممنوع
«فَاذا لَقيتُمُ الَّذينَ كَفَرُوا فَضَرْبَ الرِّقابِ حَتى اذا اثْخَنْتُمُوهُمْ فَشُدُّوا الْوَثاقَ فَامَّا مَنّاً بَعْدُ وَ امَّا فِداءً حَتى تَضَعَ الْحَرْبُ اوْ زارَها ذلِكَ وَ لَوْ يَشاءُ اللَّهُ لَانْتَصَرَ مِنْهُمْ وَ لكِنْ لِيَبْلُوَا بَعْضَكُمْ بِبَعْضٍ وَالَّذينَ قُتِلُوا فى سَبيلِ اللَّهِ فَلَنْ يُضِلَّ اعْمالَهُمْ»
هنگامى كه با كافران در ميدان جنگ رو به رو مىشويد گردنهايشان را بزنيد تا دشمن را سركوب نماييد. در اين هنگام اسيران را محكم ببنديد، سپس يا بر آنها منّت نهيد (و آزادشان كنيد) يا در برابر آزادى آنها، فديه بگيريد و اين وضع همچنان ادامه يابد تا جنگ بار سنگين خود را بر زمين نهد. اين است برنامه (خدا). اگر خدا مىخواست از آنها انتقام مىگرفت اما خدا مىخواهد بعضى از شما را با بعضى ديگر بيازمايد و كسانى كه در راه خدا كشته مىشوند خداوند هرگز اعمالشان را نابود نمىسازد.
اين آيه يكى از اصول جنگى را پىريزى مىكند؛ اصلى كه نه تنها در جنگهاى گذشته بلكه در جنگهاى امروزى نيز ارزش حياتى دارد و آن عبارت است از:
استمرار عمليات جنگى و سركوبى دشمن تا زمان استحكام مواضع خودى و تا زمانى كه دشمن كاملًا زمينگير شده شكست بخورد. اگر در مراحلى از عمليّات مىتوانند تعدادى از دشمن را به اسارت گيرند، نبايد هدف اصلى را فراموش كرده و به اسير گرفتن بپردازند.
ادامه:فلسفه اين حكم قرآنى
1398/04/12
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_04, 08:35 AM
فلسفه اين حكم قرآنى
فلسفه اين حكم قرآنى را با توجه به موارد زير مىتوان توضيح داد:
1_دستگيرى اسرا و انتقال آنها به جاى امن و دور از آتش جنگ، نياز به نيروى اضافى دارد و به ناچار گروهى بايد به اين مهّم بپردازند. در اين صورت انسجام نيرو شكسته مىشود و از قدرت تهاجمى رزمندگان كاسته مىگردد.
2_اسير گرفتن تعدادى از افراد دشمن، در مواردى ممكن است در نيروهاى رزمنده عجب و غرور ايجاد كند و خود را فاتح و پيروز تلقى كنند و اين خود، يكى از عوامل معنوى شكست محسوب مىشود.
3_اسيرگيرى بدون تثبيت موضع و تسلط كامل بر دشمن، ممكن است طمعى در دل برخى بيفكند و اهداف مالى را دنبال كنند و مقصد و مقصود اصلى را فراموش بنمايند و در استمرار حملات سستى ورزند.
4_چه بسا اسيرگيرى در شرايطى، خواستِ باطنى دشمن، يعنى توطئه باشد. به همين جهت در نقطهاى از جبهه عدهّاى به عمد سستى ورزند تا به اسارت درآيند و از اين راه گروهى از رزمندگان را به خود مشغول سازند تا از ضربات پى در پى آنان بكاهند و در نقطهاى ديگر توان دفاعى خود را بيفزايند و ضربههاى سختى بر نيروهاى اسلام وارد آورند.
ادامه:دو نکته مهم
1398/04/13
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_06, 07:31 AM
دو نکته مهم
1- اين حكم نه اختصاص به زمان پيامبر اسلام دارد و نه مشروط به حضور امام عليه السلام است. بلكه در هر عصرى رهبران دينى و فرماندهان اسلام موظفند اين اصل را در جنگها اعمال نمايند.
2- از آيه مورد بحث به ضميمه «آيه 67 انفال» بر مىآيد كه سرپيچى از اين حكم موجب توبيخ شديد است.
نهرها و نوشيدنىهاى بهشت
«مَثَلُ الْجَنَّةِ الَّتى وُعِدَ الْمُّتَقُونَ فيها انْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ اسِنٍ وَ انْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ وَ انْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ وَ انْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفىًّ وَ لَهُمْ فيها مِنْ كُلِّ الَّثمَراتِ وَ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ كَمَنْ هُوَ خالِدٌ فِىالنَّارِ وَ سُقُوا ماءً حَميماً فَقَطَّعَ امْعاءَهُمْ»
وصف بهشتى كه به پرهيزكاران وعده داده شده (چنين است): در آن، نهرهايى از آب صاف، نهرهايى از شير كه طعم آن دگرگون نشده، نهرهايى از شراب كه مايه لذّت نوشندگان است و نهرهايى از عسل ناب، جارى است؛ و براى آنها در بهشت از تمام ميوهها وجود دارد و آمرزشى است از جانب پروردگارشان. (آيا چنين كسانى) مانند كسانى هستند كه هميشه در آتش دوزخند و از آب جوشان، سيراب مىشوند، سپس اندرون آنها متلاشى مىگردد؟
ادامه دارد...
1398/04/15
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_07, 06:56 AM
نهرها و نوشیدنی های بهشت
شناخت و معرفى تطبيقى نعمتهاى بهشت و عذابهاى دوزخ از روشهاى خاصّ قرآن است و در اين آيه نوشيدنيهاى بهشتيان را در مقايسه و تطبيق با آشاميدنىهاى دوزخيان معرفّى و خصوصيّات هر يك را بيان كرده است كه به اختصار عبارت است از:
1_نهرهايى از آب كه زلال، گوارا و تغيير ناپذير در طعم و رنگ است.
(فيها انْهارٌ مِنْ ماءٍ غَيْرِ آسِنٍ)
2_نهرهايى از شير كه همواره تازه، مطبوع و به دور از فاسد شدن و تغيير در مزه مىباشد.
(وَ انْهارٌ مِنْ لَبَنٍ لَمْ يَتَغَيَّرْ طَعْمُهُ)
شيرهاى دنيا زود فاسد مىشوند و طعم خود را از دست مىدهند و به همين جهت وصف فاسد نشدن را براى شيرهاى بهشتى ذكر كرده است.
3_نهرهايى از شراب كه بسيار لذت بخش، شفاف، پاكيزه و دلچسب است.
(وَ انْهارٌ مِنْ خَمْرٍ لَذَّةٍ لِلشَّارِبينَ)
4_نهرهايى از عسل خالص و تصفيه شدن از موم و خاك و خاشاك كه مثل و مانندى در دنيا ندارد.
(وَ انْهارٌ مِنْ عَسَلٍ مُصَفّىً)
ادامه:شراب بهشتی
1398/04/16
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_08, 08:42 AM
شراب بهشتی
در آيات ديگر قرآن مجيد از اوصاف نهرهاى آب، شير و عسل ذكرى به ميان نيامده و در موارد متعدد تنها به روان بودن نهرهاى فراوان در بهشت اشاره شده است.
ولى در مورد شراب بهشتى در چندين آيه، سخن گفته و در توصيف آن فرموده است:
«يُطافُ عَلَيْهِمْ بِكَاْسٍ مِنْ مَعينٍ بَيْضاءَ لَذَّةٍ لِلّشارِبينَ لا فيها غَوْلٌ وَ لا هُمْ عَنْها يُنْزَفُونَ.»
شرابى سفيد و درخشنده و لذتبخش براى نوشندگان؛ شرابى كه نه در آن مايه تباهى عقل است و نه از آن مست مىشوند.
و در آيه ديگرى نيز آمده است:
«يَتَنازَعُونَ فيها كَأْساً لا لَغْوٌ فيها وَ لا تَأْثيمٌ.»
آنها در بهشت جامهاى پر از شراب طهور را كه نه بيهودهگويى در آن است و نه گناه، از يكديگر مىگيرند.
در سوره دهر نيز از آن به عنوان «شراب طهور» (شراب پاك كننده) ياد كرده است.
امام صادق عليه السلام نيز در توصيف آن فرموده:
«اين شراب آنان را از غير خدا پاك مىكند.»
ادامه دارد...
1398/04/17
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_09, 06:40 PM
شراب بهشتی
قرآن در توصيف طعم شرابهاى بهشتى، قسمى از آن را شرابى ممزوج به كافور يعنى شرابى خنك و معّطر معرفى نموده كه بندگان خدا نهرهاى آن را هر جا كه بخواهند جارى مىسازند; و قسمى را شرابى مخلوط با زنجبيل كه عطرآگين است، توصيف نموده و نام اين نهر را سلسبيل نهاده است. ناگفته نماند در يك مورد نيز به شرابى اشاره نموده كه آن را مخصوص بندگان مقرب خدا مىداند و مىفرمايد:
«يُسْقَوْنَ مِنْ رَحيقٍ مَخْتُومٍ خِتامُهُ مِسْكٌ وَ فى ذلِكَ فَلْيَتَنافَسِ الْمُتَنافِسُونَ وَ مِزاجُهُ مِنْ تَسْنيمٍ عَيْنَاً يَشْرَبُ بِهَا الْمُقَرَّبُونَ.»
آنها از شراب (طهور) زلال دست نخورده و سربستهاى سيراب مىشوند. مُهرى كه بر آن نهاده شده از مشك است؛ و در اين نعمتهاى بهشتى راغبان بايد بر يكديگر پيشى گيرند. اين شراب (طهور) آميخته با «تسنيم» است، همان چشمهاى كه مقرّبان از آن مىنوشند.
ادامه:بهشت و افق فکری
1398/04/18
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_10, 03:50 PM
بهشت و افق فکری
بهشت و نعمتهاى آن هر چه توصيف شوند، براى بشر به درستى قابل درك نيست و حقيقت آن بالاتر از افق فكرى انسان است.
در آيات فوق تصريح شده كه در بهشت نهرهايى از آب، شير، شراب و عسل جارى است و هر كدام از اين نوشيدنيها را توصيف كرده است.
البته توصيفها بيشتر ناظر به نفى جهات نقص و عيب همين نوشيدنيها در دنياست مثلًا آب در اين دنيا ممكن است گل آلود باشد يا شير ترش و بدمزه گردد و ... اما در بهشت اين نوشيدنيها از اين عيوب مبرّاست ولى آيا حقيقت اين نوشيدنيها با اين بيان به طور كامل روشن مىگردد؟ واقعيت آن است كه حقيقت نعمتهاى بهشتى را نمىتوان با الفاظ روزمره زندگى دنيا بيان كرد. اين الفاظ كوچكتر از آن هستند كه بتوانند ترسيم كننده كامل نعمتهاى بهشت باشند بلكه تنها تصويرى جذاب و دورنما از آن حقايق ارائه مىدهند. اين معنا در قرآن نيز مورد تصريح واقع شده است:
«هيچ كس نمىداند چه نعمتهايى چشم روشن كنى براى آنها نهفته شده، اين پاداش كارهايى است كه انجام مىدادند.»
بعضى از مفسران كلمه «مثل» در اين آيه را به معناى اصلىاش حمل كردهاند نه به معناى وصف و گفتهاند منظور اين است كه بهشت برتر از آن است كه به وصف درآيد بلكه بايد با آوردن مَثَل آن را به اذهان نزديك كرد و تصوير و دورنمايى از آن ايجاد نمود.
ادامه:نوشابه های دوزخ
1398/04/19
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_11, 04:51 AM
نوشابه های دوزخ
در پايان آيه به نوشيدنى اهل دوزخ اشاره شده تا از راه مقايسه اضداد بتوان به نعمتها و عذابهاى بهشت و جهنم شناخت پيدا كرد و آن، نوشيدن آب حميم است، آبى كه به محض خوردن اندرون انسان را متلاشى مىسازد و اعضا و جوارحش را از درون پاره پاره مىكند.
اين آيه با سبك سؤالى كه انسان را در مقام پاسخ دادن به دقّت وا مىدارد، مىپرسد:
«آيا كسى كه از نهرهاى آب شيرين، خوش مزه، عسل مصّفى و شراب بهشتى مىنوشد و از انواع ميوهها و مغفرت الهى نير برخوردار است بهتر است؟ يا كسى كه آب حميم به او مىنوشانند؟»
ادامه:فتح المبین
1398/04/20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_14, 06:59 AM
فتح المبين
«انَّا فَتَحْنا لَكَ فَتْحاً مُبينَاً لِيَغْفِرَلَكَ اللَّهُ ما تَقَدَّمَ مِنْ ذَنْبِكَ وَ ما تَأَخَّرَوَ يُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكَ وَ يَهْدِيَكَ صِراطاً مُسْتَقيماً»
ما براى تو پيروزى آشكارى فراهم ساختيم! تا خداوند گناهان گذشته و آيندهاى را كه به تو نسبت مىدهند، ببخشد (و حقانيت تو را ثابت نموده) و نعمتش را بر تو تمام كند و به راه راست هدايتت فرمايد.
در سال ششم هجرى، پيامبر صلى الله عليه و آله با 400 نفر از مسلمانان براى انجام عُمره به سوى مكه حركت كردند. سران قريش بر آن شدند تا از ورود آنان جلوگيرى كنند، وقتى آنان به منطقه «حديبيّه» در بيست كيلومترى شهر مكه رسيدند پيامبر شخصى را به سوى قريش فرستاد تا بدانان اطمينان دهد كه مسلمانان هدف جنگ ندارند و تنها به قصد عمره مىخواهند وارد مكّه شوند. پس از اندكى شايع گرديد كه فرستاده پيامبر توسط قريش كشته شده است. از اين رو پيامبر مسلمانان را براى يك نبرد سنگين آماده ساخت و از آنان بيعت گرفت تا با مشركان بجنگند و فرار نكنند.
قريش اين تصميم پيامبر را جدّى گرفتند و سرانجام پيمان صلح منعقد كردند كه در تاريخ اسلام به «صلح حديبيّه» معروف شده و قرآن از آن به فتحالمبين تعبير كرده است.
ادامه دارد...
1398/04/22
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_14, 07:05 AM
فتح المبین
اما چرا خداوند متعال اين صلح را فتح آشكار ناميده است؟
دقت در شرايط زمانى و مكانى اين صلح و توجه به آثار بسيار ارزنده آن نشان دهنده «پيروزى بزرگ» بودن آن است پيامبر صلى الله عليه و آله در سالهاى قبل از حديبيّه جنگهاى متعدد با قريش داشته و به خصوص در سال پيش (سال پنجم) همه قريش با متحدانشان مدينه را محاصره كردند. در طى جنگها بسيارى از بزرگان قريش به دست ياران آن حضرت كشته شده و حالا پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله با يارانى كه اندك و آن هم با سلاح مسافر به نزديكى مقر حكومت قريش آمده است از ديد ظاهرى هيچگونه چشماندازى براى زنده برگشتن آنان نبود و كسانى كه ناظر بر واقعه بودند نيز جز نابودى، انتظار ديگرى براى لشكريان اسلام نمىكشيدند. آيه زير اين وضعيت را به خوبى تصوير كرده است:
«بَلْ ظَنَنْتُمْ انْ لَنْ يَنْقَلِبَ الرَّسُولُ وَ الْمُؤْمِنُونَ الى اهْليهِمْ ابَداً ...»
ولى شما گمان كرديد پيامبر و مؤمنان هرگز به خانوادههاى خود باز نخواهند گشت.
ادامه دارد...
1398/04/23
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_16, 08:46 AM
فتح المبین
در چنين شرايطى صلح كردن مشركان و چشم پوشيدن آنان از جنگ و درگيرى و سالم ماندن همه نيروهاى اسلام، فتح بزرگى براى مسلمانان محسوب مىشد.
پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله در پاسخ به اعتراض يكى از اصحاب در مورد اين صلح كه گفت: اين چه فتحى است كه ما را از زيارت خانه خدا باز داشت و نگذاشت قربانيهايمان را در قربانگاه ذبح كنيم فرمود:
بد سخنى گفتى! اين (صلح) بزرگترين پيروزى بود كه مشركان راضى شدند بدون برخورد، شما را از سرزمين خود دور كنند و با وجود آن ناراحتى كه از شما ديده بودند به شما پيشنهاد صلح داده تمايل به صلح نشان دهند.
امام صادق عليه السلام نيز در اين باره فرمود:
«وَ ما كانَتْ قَضِيَّةٌ اعْظَمَ بَرَكَةً مِنْها» واقعهاى (در تاريخ جنگهاى پيامبر) با بركتتر از اين قضيه (صلح حديبيّه) وجود نداشت.
ادامه:آثار صلح حديبيّه
1398/04/24
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_16, 08:48 AM
آثار صلح حديبيّه
با انعقاد صلح حديبيّه، نتايج فراوانى عايد اسلام و مسلمانان گشت كه به اهم آنها اشاره مىكنيم:
1_به رسميّت شناخته شدن اسلام و مسلمانان به واسطه انعقاد اين صلح:
مسلمانان براى اوّلين بار توسط كفّار قريش كه از سرسختترين دشمنان پيامبر اسلام بودند به رسميّت شناخته شدند؛ زيرا تا آن زمان هرگز حاضر به مذاكره و قبول سخنان پيامبر صلى الله عليه و آله نشده بودند.
2_هموار شدن راه براى پذيرش اسلام توسط قبايل مختلف:
اين صلح سبب گرديد تا قبايلى كه از ترس قريش و تبليغات مسموم آنان جرأت نمىكردند با مسلمانان رابطه برقرار كنند، با مسلمانان همپيمان شوند و افراد آنان نيز يكباره يا به تدريج به اسلام روى آورند.
بنابر يكى از بندهاى صلحنامه، قبايل عرب مختار بودند با هر كدام از قريش يا مسلمانان همپيمان شوند و در همان مجلس صلح، خزاعه كه تا آن زمان جرأت نداشتند نسبت به مسلمانان اظهار علاقه كنند خود را همپيمان مسلمانان معرفى كردند و بنوبكر هم هم پيمان قريش شدند.
ادامه دارد...
1398/04/25
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_18, 09:14 PM
آثار صلح حديبيّه
3_گسترش دامنه تبليغات اسلام در داخل و خارج جزيرهالعرب:
با فارغ شدن فكر پيامبر صلى الله عليه و آله از سوى قريش، آن حضرت به تبليغات دامنهدارى براى دعوت به اسلام دست زد؛ و با نوشتن نامههايى به سران كشورهاى مختلف آنان را به اسلام دعوت نمود.
4_سركوبى يهوديان خيبر:
با انعقاد صلح و آسوده شدن فكر مسلمانان از ناحيه قريش فرصت مناسبى پديد آمد تا پيامبر صلى الله عليه و آله يهوديان توطئهگر را سركوب كند. يهوديان بعد از جنگ بدر با مسلمانان درافتادند و از آن به بعد يكى از تحريك كنندگان اصلى قريش عليه مسلمانان بودند؛ از جمله جنگ احزاب كه با تشويق و تحريك آنان بود و حالا هم كه پيامبر پادشاهان بزرگى چون كسرى و هرقل را به اسلام دعوت كرده و پيام خود را به آنان رسانده است، ممكن بود، آنان درصدد توطئه برآيند و يهود را وسيله توطئه خود كنند، بنابر اين لازم بود اين كانون توطئه از بين برده شود.
به همين جهت، پيامبر صلى الله عليه و آله بيست روز بعد از بازگشت از حديبيّه بر آنان هجوم برد و قلعههاى آنان را فتح كرد. اين پيروزى همان فتح قريبى بود كه خداى تعالى در آيات 18 تا 20 همين سوره فتح از آن خبر داده است. و چون اين فتح پيامد صلح حديبيّه و اقدام شجاعانه افراد حاضر در آن سفر خطرناك بود، پيامبر غنايم آن را فقط به شركتكنندگان در حديبيّه داد و هيچ كس ديگر را در آن شريك نكرد.
ادامه دارد...
1398/04/26
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_18, 09:16 PM
آثار صلح حديبيّه
1_به رسميّت شناخته شدن اسلام و مسلمانان
2_هموار شدن راه براى پذيرش اسلام توسط قبايل مختلف
3_گسترش دامنه تبليغات اسلام در داخل و خارج جزيرهالعرب
4_سركوبى يهوديان خيبر
5_به دست آوردن غنايم فراوان:
از ديگر ثمرات اين صلح، پيروزىهاى بعدى است كه سبب شد غنايم زيادى نصيب مسلمانان گردد. يكى از موارد، همان غنايمى است كه در جنگ خيبر نصيبشان شد.
با توجه به موارد فوق بود كه روز به روز دامنه حوزه نفوذ اسلام گسترش يافت و افراد بيشترى مسلمان شدند به طورى كه دو سال بعد، براى فتح مكه ده هزار سرباز در ركاب رسول خدا صلى الله عليه و آله به حركت درآمد و مانور آن سپاه چنان قريش را به هراس انداخت كه بدون درگيرى، عدهاى تسليم شدند.
ادامه:ايمان و آرامش دلها
1398/04/27
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_20, 01:09 PM
ايمان و آرامش دلها
«هُوَ الَّذى انْزَلَ السَّكينَةَ فى قُلُوبِ الْمُؤْمِنينَ لِيَزْدادُوا ايْماناً مَعَ ايمانِهِمْ وَ لِلَّهِ جُنُودُالسَّماواتِ وَالْارْضِ وَ كانَ اللَّهُ عَليماً حَكيماً.
او كسى است كه آرامش را در دلهاى مؤمنان فرو فرستاد تا ايمانى بر ايمانشان بيفزايد و لشكريان آسمانها و زمين از آنِ خداست و خدا دانا و حكيم است.
معناى سكينه
«سكينه» از ماده سكون و به معناى «آرامش قلب» است. مشتقات اين ماده در قرآن به همين معنا آمده است؛ مثلًا خلقت همسر را براى سكون و آرامش يافتن انسان برشمرده است. سكون، آرامش و اطمينان قلب خود از ثمرات ايمان و ياد خداست. كسى كه خداوند را تنها خالق، مدير، مدبّر و مؤثر در جهان دانست و يقين كرد كه جز خير و خوبى براى وى نمىخواهد، به وقار و اطمينان قلبى مىرسد و در همه احوال به خداوند اعتماد مىكند و خوف و هراسى براى او نيست و تند باد هيچ حادثهاى او را به اضطراب و لرزش وا نخواهد داشت.
ادامه:سكينه، موهبت الهى
1398/04/29
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_21, 08:40 PM
سكينه، موهبت الهى
انسانها به ويژه مؤمنان در طول زندگى در گردابهاى گوناگون حوادث هولناك و اضطرابزا گرفتار مىشوند و چه بسا شدت و حدّت حادثه در آنها زمينه اضطراب و دودلى به وجود آورد و در اينجا جز عنايت و دستگيرى الهى نمىتواند آنان را به اطمينان و آرامش برساند و از آنجا كه خداوند ياور و پيشتيبان مؤمنان است سكينه و آرامشى خاص از جانب خدا بر قلب مؤمنان راستين و مقاوم نازل مىگردد و آنان را تأييد كرده، هرگونه اضطراب و دودلى را از روح و روان آنان مىزدايد و ايمان قبلى آنان را افزايش مىدهد.
اين ايجاد آرامش از امدادهاى خداوند به مؤمنان مىباشد.
ادامه:موارد نزول سكينه
1398/04/30
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_22, 12:10 PM
موارد نزول سکینه
قرآن مجيد در چند مورد از نزول سكينه بر شخص رسول خدا صلى الله عليه و آله و بر مؤمنان سخن به ميان آورده كه آگاهى از آن موارد مفيد و درسآموز است:
1_بنىاسرائيل بعد از حضرت موسى عليه السلام، به سستى گرائيدند و دشمنانشان بر آنان چيره گشته و ظلم و ستم روا داشتند. با گذشت زمان، تحمل بنىاسرائيل به سر رسيد واز محضر پيامبرشان تقاضا كردند تا براى ايشان فرمانده و پادشاهى برگزيند كه به فرمان و تدبير او به جنگ با دشمن برخيزند. پيامبرشان، طالوت را معرفى كرد. انتصاب طالوت كه فاقد امتيازات موهوم اجتماعى بود مورد اعتراض قرار گرفت! اما پيامبر اعلام كرد كه طالوت منصوب خدا است و نشانه آن «تابوت سكينه» يا «صندوق عهد» است كه ملائكه او را حمل كرده و براى شما مىآورند.
اين تابوت يا صندوق، همان صندوقى بود كه مادر موسى فرزندش را در آن گذاشت و به نيل انداخت. فرعونيان بعد از گرفتن آن از دريا و نجات دادن موسى، صندوق را نگه داشتند و اين صندوق بعدها به دست بنىاسرائيل افتاد و بعد از وفات موسى و هارون عليهم السلام، ميراث آن دو بزرگوار و كتاب تورات- عهد قديم- را در آن نهادند.
ادامه دارد...
1398/04/31
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_23, 07:45 AM
موارد نزول سکینه&داستان بنی اسرائیل و طالوت
اين صندوق به خواست خدا منشأ سكينه، آرامش و بركت براى بنىاسرائيل بود و در جنگها آن را پيشاپيش سپاه حمل مىكردند و تا زمانى كه حرمت آن را نگه مىداشتند برايشان سبب سكينه، پيروزى و بركت بود. اما به تدريج حرمت آن را ضايع كردند؛ خداوند نيز آن را از بينشان برداشت و اينك بعد از مدتى طولانى به عنوان علامت حكومت طالوت ظاهر شد:
«انَّ ايَةَ مُلْكِهِ انْ يَأتِيَكُمُ التَّابُوتُ فيهِ سَكينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَ بَقيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ الُ مُوسى وَ الُ هارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلائِكَهُ»
نشانه حكومت (خدايى) او اين است كه «صندوق عهد» به سوى شما خواهد آمد كه در آن آرامشى از جانب پروردگارتان و يادگارهاى خاندان موسى و هارون است و ملائكه آن را حمل مىكنند.
با ظاهر شدن اين نشانه، بنىاسرائيل به فرماندهى طالوت براى جنگ حركت كردند، در حالى كه تابوت سكينه را پيشاپيش سپاه مىبردند و خداوند آنان را با نهر آبى آزمايش كرد تا مبارزان راستين را از مدعيان دروغين جدا كند. طالوت اعلام كرد كه نهرى كه بدان خواهند رسيد وسيله آزمايش آنان است، هر كه از آن بنوشد، حق همراهى با سپاه او را ندارد و هر كس ننوشد از اهل و خواص او حساب مىشود و آنان كه با كف دستى رفع عطش كنند گر چه در زمره اهل و خواص نيستند ولى مطرود هم نمىباشند. جز عده كمى يعنى در حدود چهار هزار نفر بقيه يعنى حدود شصت هزار نفر از آب نوشيدند و شايستگى همراهى را از دست دادند.
ادامه دارد...
1398/05/01
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_24, 11:10 AM
موارد نزول سکینه&داستان بنی اسرائیل و طالوت
طالوت با خواص خود كه اصلًا آب ننوشيده بودند (313 نفر) و آن عده قليلى كه رفع عطش كرده بودند، در مقابل سپاه دشمن به فرماندهى جالوت صف كشيدند و در اينجا انبوه دشمن خوف و هراس را بر ياران او مستولى ساخت و فريادشان بلند شد:
«ما امروز نمىتوانيم در مقابل جالوت و سپاهش مقاومت كنيم.»
ولى ياران مخلص طالوت- همان 313 نفر- كه از فتنه و آزمايش سربلند بيرون آمده بودند، با آرامش و اطمينان جواب دادند:
«كَمْ مِنْ فِئَةٍ قَليلَةٍ غَلَبَتْ فِئَةً كَثيرَةً بِاذْنِ اللَّهِ وَ اللَّهُ مَعَ الصَّابِرينَ»
چه بسيار گروه اندكى كه به اذن خدا بر گروه كثيرى غالب شدند و خدا با صابران است.
و اين گروه كه مورد عنايت خدا قرار گرفتند و سكينه الهى بر قلبشان نازل شده بود، با شجاعت و رشادت جنگيدند و بقيه نيز كمك و همراهى كردند و سپاه جالوت را منهدم ساختند.
ادامه دارد...
1398/05/02
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_25, 10:33 PM
موارد نزول سکینه
1_داستان بنی اسرائیل و طالوت
2_وقتى حضرت رسول صلى الله عليه و آله همراه ابوبكر به هنگام هجرت در غار ثور پناه گرفته بودند،
كفار قريش در تعقيب ايشان تا در غار آمدند.
هر آن ممكن بود آنان متوجه حضور پيامبر در غار شوند و آن بزرگوار را بكشند.
شرايط به حدى اضطراب زا و وحشت آور بود كه همراه و رفيق پيامبر را به شدت ترسانده بود ولى عنايت خدا شامل حال رسولش شده و در اين حال بر قلب آن بزرگوار سكينه نازل شده بود و آن وجود مبارك نه تنها هيچ اضطراب و هراس و غمى نداشت بلكه به تسلاى همراه خود پرداخت و او را دلدارى داد.
ادامه دارد...
1398/05/03
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_28, 09:47 AM
موارد نزول سکینه
1_داستان بنی اسرائیل و طالوت
2_حضرت رسول(ص) همراه ابوبكر به هنگام هجرت در غار ثور
3_در سفر حديبيه در سال ششم هجرى،
مسلمانان براى انجام عمره به سوى مكه رهسپار شدند ولى با ممانعت كفار قريش مواجه گشتند. پيامبر و همراهانش چون به قصد جنگ نيامده بودند، اسلحه و مهمات لازم را نداشتند و سلاح آنها فقط سلاح مسافر بود و كفّار كه هم تعدادشان زياد بود و هم در شهر خودشان از پشتوانه قوى نظامى برخوردار بودند، فرصت را مغتنم شمردند و دنبال بهانه مىگشتند تا با مسلمانان در گير شوند و چون پيامبر بهانه جويىهاى بسيار آنان را ديد، از مسلمان بيعت گرفت و با انجام اين بيعت در شرايط كاملًا بحرانى قدرت خويش را به كفار نماياند. خداوند از مقاومت، بيعت و اخلاص مسلمانان خشنود گشت و بر قلب آنان سكينه نازل كرد و آنان توانستند در مقابل بهانه جويىهاى مشركان با متانت كامل و آرامش و اطمينان برخورد كنند و نقشههاى آنان را خنثى سازند و اين اقدام آنان فتحى بزرگ برايشان به شمار آمد.
ادامه دارد...
1398/05/05
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_28, 09:48 AM
موارد نزول سکینه
1_داستان بنی اسرائیل و طالوت
2_حضرت رسول(ص) همراه ابوبكر به هنگام هجرت در غار ثور
3_در سفر حديبيه در سال ششم هجرى،
مسلمانان براى انجام عمره به سوى مكه رهسپار شدند ولى با ممانعت كفار قريش مواجه گشتند. پيامبر و همراهانش چون به قصد جنگ نيامده بودند، اسلحه و مهمات لازم را نداشتند و سلاح آنها فقط سلاح مسافر بود و كفّار كه هم تعدادشان زياد بود و هم در شهر خودشان از پشتوانه قوى نظامى برخوردار بودند، فرصت را مغتنم شمردند و دنبال بهانه مىگشتند تا با مسلمانان در گير شوند و چون پيامبر بهانه جويىهاى بسيار آنان را ديد، از مسلمان بيعت گرفت و با انجام اين بيعت در شرايط كاملًا بحرانى قدرت خويش را به كفار نماياند. خداوند از مقاومت، بيعت و اخلاص مسلمانان خشنود گشت و بر قلب آنان سكينه نازل كرد و آنان توانستند در مقابل بهانه جويىهاى مشركان با متانت كامل و آرامش و اطمينان برخورد كنند و نقشههاى آنان را خنثى سازند و اين اقدام آنان فتحى بزرگ برايشان به شمار آمد.
ادامه دارد...
1398/05/05
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_28, 09:49 AM
موارد نزول سکینه
1_داستان بنی اسرائیل و طالوت
2_حضرت رسول(ص) همراه ابوبكر به هنگام هجرت در غار ثور
3_سفر حديبيه در سال ششم هجرى
4_در جنگ حنين،
شمار بسيار سپاه مسلمانان، گروهى را به عجب و غرور انداخت و وقتى با هجوم غافلگيرانه دشمن مواجه شدند، منافقان و سست ايمانان گريختند و فقط تعداد انگشت شمارى مؤمن مخلص در كنار پيامبر باقى ماندند. با دعوت مجدد رسول خدا بسيارى از مسلمانان بازگشته، شجاعانه جنگيدند و سكينه و آرامش خاص الهى نيز بر رسول خدا و مؤمنان همراه ايشان نازل شد و بعد از شكست اوليه، پيروز و غالب گشتند.
در تمام موارد فوق مؤمنان در شرايط سخت بوده و با تمام ايمان و توان براى رضاى خدا مقاومت كرده و خداوند نيز امداد خود را نصيب آنان كرده و آرامش و سكينه مخصوص را بر قلب آنان نازل كرده و اين، وعدهاى براى مؤمنان نيز هست تا يقين داشته باشند كه اگر در مهلكهها و بحرانها با اتكال به خدا پيش بروند، خداوند نيز آنان را دستگيرى كرده و امدادهاى غيبى و از جمله مهمترين آنها:
سكينه را بر قلبشان نازل خواهد كرد.
ادامه:حرمت رهبرى
1398/05/06
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_29, 05:32 PM
حرمت رهبری
«يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ اتَّقُوا اللَّهَ انَّ اللَّهَ سَميعٌ عَليمٌ يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا لا تَرْفَعُوا اصْواتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبِىِّ وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ لِبَعْضٍ انْ تَحْبَطَ اعْمالُكُمْ وَ انْتُمْ لا تَشْعُرُونَ انَّ الَّذينَ يَغُضُّونَ اصْواتَهُمْ عِنْدَ رَسُولِ اللَّهِ اوْلئِكَ الَّذينَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهُمْ لِلتَّقْوَا لَهُمْ مَغْفِرَةٌ وَاجْرٌ عَظيمٌ انَّ الَّذينَ يُنادُونَكَ مِنْ وَرَآءِ الْحُجُراتِ أَكْثَرُهُمْ لا يَعْقِلُونَ وَ لَوْ انَّهُمْ صَبَرُوا حَتى تَخْرُجُ الَيْهِمْ لَكانَ خَيْراً لَهُمْ وَاللَّهُ غَفُورٌ رَّحيمٌ»
اى كسانى كه ايمان آوردهايد، بر خدا و پيامبرش پيشى نگيريد و از خدا بترسيد، خدا شنوا و داناست، اى كسانى كه ايمان آوردهايد، صداى خود را از صداى پيامبر بلندتر نكنيد و همچنان كه با يكديگر بلند سخن مىگوييد با او به آواز بلند سخن نگوييد كه اعمالتان حبط و نابود مىشود در حالى كه خودتان نمىدانيد. آنان كه در نزد رسول خدا صدايشان را پايين مىآورند كسانىاند كه خدا دلهايشان را به تقوا آزموده است؛ براى آنها آمرزش و پاداش عظيمى است. آنهايى كه از پشت حجرهها ندايت مىدهند بيشترشان نمىفهمند. اگر صبر مىكردند تا خودت به سويشان بيرون مىآمدى برايشان بهتر بود و خدا آمرزنده و مهربان است.
آيات ياد شده در صدد بيان آداب اجتماعى در برخورد با رهبر اسلام است و به مسلمانان مىآموزد كه در حضور پيامبر، مؤدّب، سنگين و با انضباط باشند. در اينجا كمترين نوع بىادبى را مطرح و آن را ممنوع كرده تا با قاعده اولويت، بيشتر از آن را هم محكوم كند.
ادامه:دو نمونه از آداب حضور در پیشگاه پیامبر
1398/05/07
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_30, 05:56 PM
دو نمونه از آداب حضور در پیشگاه پیامبر
1_پيشى گرفتن:
انضباط ايمانى اقتضا مىكند كه فرد با ايمان در گفتار، كردار و اراده از خدا و پيامبرش پيشى نگيرد. مؤمن نه تنها در فعل و تركش بايد گوش به فرمان خدا باشد بلكه در تفكر و تصميمش هم بايد پيرو خدا باشد. هر بندهاى، چنانكه در مرحله تكوين، مشيّتش تابع مشيّت خداست:
«وَ ما تَشاؤُونَ الَّا انْ يَشاءَ اللَّهُ»
و شما چيزى نمىخواهيد جز اينكه خدا بخواهد
در مرحله تشريع نيز بايد از خدا تبعيت كند و زير لواى ولايت خاص خدا داخل شود و در مسير بندگى و عبوديّت قرار گيرد.
«وَاللَّهُ وَلِىُّ الْمُؤْمِنينَ»
و خداوند ولى و سرپرست مؤمنان است.
مفهوم آيه منحصر به نهى از پيشى گرفتن در عبادت يا سخن گفتن و راه رفتن نيست بلكه هر گونه پيشى گرفتن را شامل مىشود. بنابراين، بدعت در دين، قياس، استحسان و اعمال سليقه شخصى در احكام دينى، همگى تقدّم بر خدا و پيامبر محسوب مىشود و بايد از آنها پرهيز كرد. مؤمن بايد در تمام افعال عبادى، سياسى، اجتماعى و اقتصادى تابع و پيرو رسول خدا صلى الله عليه و آله و اهلبيت آن بزرگوار باشد؛ نه از آنها جلو بيفتد و نه عقب بماند كه هر دو خسران است.
«الْمُتَقَدِّمَ لَهُمْ مارِقٌ وَالْمُتَأَخِّرُ عَنْهُمْ زاهِقٌ وَاللَّازِمُ لَهُمْ لا حِقٌ»
هر كس بر آنها پيشى گيرد از دين خارج شده و هر كس از آنها عقب بماند نابود است و تنها همراه آنان به حق مىرسد.
ادامه دارد...
1398/05/08
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_07_31, 10:40 AM
دو نمونه از آداب حضور در پیشگاه پیامبر
1_پیشی گرفتن
2_بلند سخن گفتن:
دومين مورد از آداب حضور در پيشگاه پيامبر اين است كه كسى نبايد صداى خود را فراتر از صداى پيامبر كند و داد و فرياد بزند.
در مورد معناى جمله:
«لا تَرْفَعُوا اصْوتَكُمْ فَوْقَ صَوْتِ النَّبى» و جمله
«وَ لا تَجْهَرُوا لَهُ بِالْقَوْلِ كَجَهْرِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً»
بيانات مختلفى از مفسران نقل شده است.
بعضى هر دو جمله را تقريباً به يك معنا گرفتهاند يعنى هنگام سخن گفتن با رسول خدا صلى الله عليه و آله صداى شما از صداى رسول خدا بلندتر نباشد و اصولًا هنگام سخن گفتن با آن بزرگوار آهسته و مؤدب سخن بگوييد نه آن چنان كه با همديگر گفتگو مىكنيد. ممكن است جمله اول، ادب مكالمه با رسول خدا صلى الله عليه و آله باشد، يعنى با آن بزرگوار آهسته سخن بگوييد و صداى شما پايين تر از صداى پيامبر باشد و جمله دوم، ادب خطاب باشد، يعنى به هنگام خطاب كردن آن بزرگوار، ايشان را با كنيه و محترمانه خطاب كنيد نه با اسم، نه آن چنان كه ديگران را به اسم مىخوانيد. ممكن است جمله اول ادب مكالمه با خود آن حضرت باشد و جمله دوم ادب سخن گفتن با ديگران در محضر آن حضرت؛ يعنى هرگاه با ايشان صحبت مىكنيد صداى شما پايينتر از صداى رسول خدا (ص) باشد و هرگاه در محضر ايشان گفتگو مىكنيد، آهسته و متين گفتگو كنيد نه آن چنان كه در نزد ديگران عادت داريد. به نظر مىرسد كه مفهوم آيه شامل همه موارد فوق مىگردد.
ادامه دارد...
1398/05/09
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_01, 06:56 AM
دو نمونه از آداب حضور در پیشگاه پیامبر&بلند سخن گفتن
نكته قابل دقت اينكه اين دستور اخلاقى، اختصاص به زمان حيات ظاهرى پيامبر نداشته و اكنون نيز در حرم رسول خدا لازم به رعايت است. همچنين رعايت اين حكم در محضر امامان معصوم عليهم السلام نيز لازم است و در حَرَم آنان هم نبايد بلند سخن گفت و حتى زيارتنامهها را نيز بايد در نهايت ادب و آهستگى خواند. قرآن چند چيز را عامل حبط عمل معرفى مىكند؛ از جمله آنها بلند صحبت كردن و داد و فرياد زدن در محضر پيامبر اكرم است. حبط عمل، هدر رفتن و نابود شدن ثواب و اثر آن است، زيرا بلند نمودن صدا سبب آزار رسول خدا و ترك ادب در محضر او است و كسى كه وى را بيازارد، مورد لعن و عذاب خدا قرار گرفته است.
«انَّ الَّذينَ يُؤْذُونَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فِى الدُّنْيا وَالْاخِرَةِ وَ اعَدَّ لَهُمْ عَذابَاً مُهيناً»
آنان كه خدا و پيامبرش را مىآزارند در دنيا و آخرت لعنشان كرده و برايشان عذاب تحقير كنندهاى آماده ساخته است.
ادامه:تمجيد از رعايت كنندگان
1398/05/10
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_03, 05:45 AM
تمجيد از رعايت كنندگان
به دنبال نهى از بلند كردن صدا در محضر پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله، در آيه بعد به بيان حال كسانى مىپردازد كه، ادب برخورد با پيامبر را رعايت مىكنند و با او در نهايت ادب سخن مىگويند.
در اين آيه مىفرمايد:
«آنان كه نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله صداى خود را پايين مىآورند، كسانىاند كه خدا دلهايشان را به تقوا آزموده است؛ براى آنها آمرزش و پاداش عظيمى است.»
با مقايسه اين دو با هم تمجيد خداوند از گروه دوم بيشتر مشخص مىشود. در آيه دوم بىادبان را تهديد به حبط عمل كرده و در آيه سوم به مراعات كنندگان، مژده مغفرت و پاداش بزرگ مىدهد. موضوع آن آيه بلند كردن آهنگ گفتار به قصد بى احترامى بود و موضوع اين آيه پايين آوردن و شكستن آهنگ كلام به قصد احترام است. آن آيه جنبه خطاب دارد كه در اين موارد نوعى سرزنش و تحقير است و در اين آيه تعبيرات حالت «غيابى» دارد كه همراه با تجليل و تكريم است.
ادامه:دیدار با رهبر
1398/05/12
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_04, 05:26 AM
دیدار با رهبر
رفت و آمد به خانه مردم و ديدار و ملاقات با آنان به ويژه با شخصى چون پيامبر اسلام، بايد در اوقات معين انجام گيرد.
قرآن افرادى را كه بدون تعيين وقت قبلى در اطراف خانه پيامبر اجتماع مىكردند و مىگفتند:
«يا مُحَمَّدٌ اخْرُجْ الَيْنا»
اى محمد بيرون بيا سرزنش مىكند و آنان را بىشعور مىداند كه از روى نافهمى چنين مىكنند و به آنان تذكر مىدهد كه بايد صبر كنند تا پيامبر در وقت مناسب خودش نزد آنان بيايد و يا اگر خواست آنان را به حضور بپذيرد.
منّت از آن كيست؟
«يَمُنُّونَ عَلَيْكَ انْ اسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَىَّ اسْلامَكُمْ بَلِ اللَّهُ يَمُنُّ عَلَيْكُمْ انْ هَديكُمْ لِلْايْمانِ انْ كُنْتُمْ صادِقينَ»
آنها بر تو منّت مىنهند كه اسلام آوردهاند؛ بگو: اسلام آوردن خود را بر من منّت نگذاريد، بلكه خداوند بر شما منّت دارد كه شما را به سوى ايمان هدايت كرده است، اگر (در ادعاى ايمان) راستگو هستيد.
ادامه:المنة
1398/05/13
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_05, 11:08 AM
المنة
«المنة» در لغت به معناى نعمت سنگين است و وقتى گفته مىشود «مَنَّ فُلانٌ عَلى فُلانٍ» (فلان شخص بر ديگرى منت نهاد) دو گونه ممكن است توجيه شود، يا منظور منّت فعلى است و آن بخشيدن نعمتى گرانقدر است و يا منّت زبانى است كه خدمتى را كه به ديگرى كرده يادآورى كند و او را به خضوع و كُرنش وادارد و اين نوع دوم قبيح است مگر در موردى كه شخص كفران كند.
منّت گذارى
برخى گفتهاند كه اين آيه در پاسخ به سخنان و افكار گروهى از تازه مسلمانان نازل شده است كه اسلام آوردن خود را به رخ پيامبر صلى الله عليه و آله مىكشيدند و مىگفتند: ما با تو از دَر مسالمت درآمديم و بدون خونريزى تسليم شديم در حالى كه برخى قبايل ديگر با تو به جنگ برخاستند. برخى نيز معتقدند كه اين آيه در پاسخ به عمل منّتگذارى يكى از مسلمانان در جنگ احزاب بود كه در كندن خندق كوتاهى نموده و وقتى از سوى پيامبر توبيخ شد در جواب، اسلام آوردن خود را به رخ حضرت كشيد. در اين آيه شريفه، خداوندِ متعال مؤمنان را از عملِ زشتِ منّتگذارى، آن هم بر خدا و پيامبر صلى الله عليه و آله نهى نموده و به اين حقيقت اشاره دارد كه تنها خدا بر انسانها منّت دارد و ديگران هيچ منّتى بر خدا يا رسول او ندارند. زيرا زمانى منّتگذارى شخصى بر ديگرى صحيح است كه اوّلًا نعمتى به او اهدا كند و ثانياً خود از اين اهدا هيچگونه سودى نبرد.
ادامه دارد...
1398/05/14
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_06, 06:53 AM
منّت گذارى
همانگونه كه نعمتهاى الهى بر بندگان همه از اين قبيل است و خداوند غنى و بىنياز بوده و از بخشش اين همه نعمت به بندگان سودى عايدش نمىشود. با اين بيان وجه عدم صحت منّتگذارى بندگان خدا و رسولش (ص) نيز مشخص گرديد:
زيرا اول اينكه آنها هيچ نعمتى از ناحيه خودشان ندارند بلكه همه امكاناتى را كه در دست دارند از آن خداست،
دوم اينكه با ايمان آوردن يا انجام اعمال صالح همه نفع آن به جيب خودشان مىرود؛
پس جاى هيچگونه منّتگذارى باقى نمىماند. اشتباه كسانى نيز كه آيه در صدد مذمت آنهاست همين بوده كه گمان مىكردند اسلام آوردن آنها سودى براى خدا و يا رسول او دارد در حالى كه پيامبر گرامى اسلام، تنها موظف به ابلاغ رسالت خويش بوده و آن را به بهترين وجه انجام داده و زيادى يا كمى همراهان او برايش تفاوتى نداشته و متضمن سود شخصى نبوده است.
اما اگر اين مسلمانان واقع بينانه مىنگريستند مىديدند كه منّت از آن خداست كه آنان را هدايت نموده و به اسلام رهنمون ساخته و توفيق انجام اعمال صالح داده است.
ادامه دارد...
1398/05/15
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_07, 09:57 AM
منّت گذاری
قرآن پيرامون بعثت پيامبر مىفرمايد:
«لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَىَ الْمُؤْمِنينَ اذْ بَعَثَ فيهِمْ رَسُولًا مِنْ انْفُسِهِمْ يَتْلُوا عَلَيْهِمْ آياتِهِ وَ يُزَكّيهِمْ وَ يُعَلِّمُهُمُ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ انْ كانُوا مِنْ قَبْلُ لَفى ضَلالٍ مُبينٍ»
خداوند بر مؤمنان منّت نهاد [نعمت بزرگى بخشيد] چون در ميان آنها، پيامبرى از خودشان برانگيخت؛ كه آيات او را بر آنها بخواند، و آنها را پاك كند و كتاب و حكمت بياموزد؛ هر چند پيش از آن، در گمراهى آشكارى بودند
منّتگذارى به خاطر هدايت به ايمان يكى از نكات ظريف اين آيه اين است كه خداوند در پاسخ آنان كه اسلام آورد نشان را منّتى بر رسول گرامى اسلام مىدانستند، لحن سخن را تغيير داده و اوّلًا موضوع را از نعمت «اسلام» به نعمت «ايمان» تبديل نموده، زيرا نعمت ايمان علاوه بر داشتن آثار ظاهرى كه بر نعمت اسلام نظير حفظ جان و مال مترتب است، از مرتبه بالاترى كه تضمين كننده سعادت دنيا و آخرت است برخوردار مىباشد و به طور مسلّم چنين نعمتى، سزاوار منّتگذارى است، ثانياً همانند آنان پاسخ نداده و نفرموده رسول ما بر شما منّت دارد بلكه فرموده است: خداوند بر شما منّت دارد و اين، آنان را توجه مىدهد كه نعمت دهنده اصلى، خداوند متعال است، هر چند در رسيدن اين نعمت شخصى همچون رسول اللّه صلى الله عليه و آله واسطه فيض باشد.
ادامه دارد...
1398/05/16
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_08, 05:07 AM
منّت گذاری
بندگان مؤمن، هميشه منّت خدا را بر خود احساس مىكنند و توفيق ايمان، تقوا و اخلاص و عمل صالح خود را از جانب خدا دانسته و خود را ممنون ذات حق مىدانند و مصيبتها و گرفتارىها را هم از جانب خدا و مطابق مصلحت ذات حق مىدانند و بدان صابر و شاكرند؛ نكتهاى كه توجه به آن لازم است اينكه بايد مواظب بود سخن انسان بوى منّت بر خداوند هم ندهد. داستان ذيل در اين باره آموزنده است:
نقل شده كه حضرت ايوب عليهالسلام وقتى به بلا و مصيبت گرفتار شد، صبر نيكو پيشه كرد و هميشه شاكر بود. هر چه بلا سنگينتر مىشد ايوب نيز شكر بيشترى مىنمود.
ابليس ملعون كه از صبر و تحمّل و شكرگزارى ايوب به تنگ آمده بود، به نزد شاگردان و دوستان قديمى ايوب رفت و آنان را وسوسه نمود كه خوب است به نزد ايوب برويد و از او سبب گرفتاريش را بپرسيد. آنان به نزد پيامبر خدا آمدند و گفتند: گمان ما اين است كه اين مصيبت بىنظير به خاطر عمل بدى است كه پنهان كردهاى!
ادامه دارد...
1398/05/17
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_10, 09:47 AM
منّت گذاری&صبر ایوب
اين جسارت و شماتت آن هم از طرف كسانى كه اصحاب و ياران او بودهاند، بر ايوب سنگين آمد و به درگاه خدا عرض كرد كه خدايا تو خود مىدانى كه من چنين و چنان كردم.
آيا سپاسگزار، تسبيح گو، شاكر و ... نبودم؟
(و خلاصه) آيا در حدّ توان به وظايف بندگى قيام نكردم؟
اين كلمات حضرت ايوب بوى منّت مىداد اگر چه آن بزرگوار چنين قصدى نداشت و فقط مىخواست شكايت به پيشگاه خدا برده باشد ولى خداوند تعالى براى تنبيه وى فرمود:
«أَتَمُنُّ عَلَى اللَّهِ بِما لِلَّهِ الْمَنُّ فيهِ عَلَيْكَ؟»
آيا بر خدا منّت مىگذارى به چيزى كه خودش منّت خدا بر توست؟
چه كسى به تو توفيق، قدرت و توان اين اعمال را داد؟
حضرت ايوب خاك بر دهان ريخت و خاضعانه و معترفانه عرض كرد:
«خدايا منّت از آن توست و تو را سزد كه مرا عتاب كنى!»
و بدين سان ياد داد كه حتى در مقام شكواى با خداوند هم نبايد طورى سخن گفت كه بوى منّت دهد.
ادامه:دوست نزديكتر از من به من است!
1398/05/20
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_12, 06:20 PM
دوست نزديكتر از من به من است!
«وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْانْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ وَ نَحْنُ اقْرَبُ الَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريدِ.»
ما آدمى را آفريديم و از وسوسههاى نفس او آگاه و از رگ قلبش به او نزديكتريم.
قرآن رابطه خدا با انسان را رابطه «قيّومى» و «احاطهاى» مىداند. در اين آيه نوع ديگرى از رابطه را بيان مىكند و آن، رابطه «قُربى و معيّتى» است؛
بدين معنا كه خداوند پيوسته با همه موجودات همراه است و در هيچ زمان و مكانى از آنها جدا نيست.
«وَ هُوَ مَعَكُمْ ايْنما كُنْتُمْ»
و او با شماست هر جا كه باشيد.
البته مقصود از نزديك بودن و معيّت، مانند نزديكى دو جسم با يكديگر نيست كه از مقوله همفضايى، هم زمانى و مثل آن باشد.
حضرت على عليه السلام مىفرمايد:
«مَعَ كُلِّ شَىْءٍ لا بِمُقارَنَةٍ وَ غَيْرَ كُلِّ شَىْءٍ لا بِمُزايَلَةٍ»
او با همه چيز است بدون پيوستگى و غير از همه چيز است بدون گسيختگى.
ادامه:تشبيه و تمثيل
1398/05/21
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_13, 07:00 AM
تشبیه و تمثیل
نزديكى خدا به انسان از شدّت وابستگى ما به او سرچشمه مىگيرد. اين وابستگىِ شديد و رابطه تنگاتنگ در قالب وابستگيهايى نظير:
دريا و قطرههايش،
گل و برگهايش،
جسم و سايهاش،
دريا و امواجش،
گل و عطرافشانىاش بيان شده،
ولى هيچ يك از آنها نمىتواند به درستى بيانگر نوع ارتباط خدا با جهان و انسان باشد و خود قرآن كه نزديك بودن خدا به انسان را نزديكى از شاهرگ و شريان قلب به انسان نزديكتر مىخواند براى تقريب ذهن است و گرنه قرب خدا از آن بالاتر و برتر است.
ادامه دارد...
1398/05/22
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_15, 07:42 AM
تشبیه و تمثیل
علّامه طباطبائى (ره) در اين باره مىنويسد:
جمله
«نَحْنُ اقْرَبُ الَيْه مِنْ حَبْلِ الْوَريد»
مىخواهد مقصود را با عبارتى ساده و همه كس فهم ادا كند وگرنه مسأله نزديكى خدا به انسان مهمتر از آن و خداى سبحان بزرگتر از آن است؛
چرا كه خداوند كسى است كه نفس آدمى را آفريد و آثارى براى آن قرار داده است.
او بين انسان و نفسش و بين او و افعالش واسطه، و حتى از خود انسان به وى نزديكتر است و چون اين مطلب، مهم و تصوّرش براى مردم دشوار است آن را در حدّاقلّ عبارت ممكن بيان كرده و فرموده:
«ما از رگ وريد او به او نزديكتريم» و يا در جاى ديگر قريب به اين معنا را آورده و فرموده:
«انَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَ قَلْبِهِ»
خدا بين انسان و قلبش واسطه و حائل مىشود.
ادامه:مراقبان الهى
1398/05/23
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_15, 07:45 AM
مراقبان الهى
«اذْ يَتَلَقَّى الْمُتَلَقِّيانِ عَنِ الَيمينِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعيدٌ ما يَلفِظُ مِنْ قَوْلٍ الَّا لَدَيْهِ رَقيبٌ عَتيدٌ.»
هنگامى كه آن دو فرشته گيرنده در جانب راست و چپ او نشستهاند و هر چيز را مىگيرند. هيچ سخنى نمىگويد مگر اينكه در كنار او مراقبى حاضر است.
مقصود آيه اين است كه خداوند علاوه بر علمى كه بدون وساطت فرشتهها و هر واسطه ديگرى به اعمال انسان دارد، از طريق نوشتن ملائكه نيز از رفتار و كردار او آگاه است.
انسان اگر يقين داشته باشد كه اعمال او بدون واسطه در محضر خداست و خداوند شاهد و ناظر بر اوست و در هر آن او را مىبيند، شرم حضور او را از ارتكاب گناه باز مىدارد ولى حاضر و ناظر بودن حق تعالى از آنجا كه هميشگى و در همه زمانها و مكانها است، غالباً مورد غفلت قرار مىگيرد و يا عيب پوشى حق تعالى انسان را بر معصيت جرأت مىدهد. اما اگر در عين حال انسان بداند كه غير از حق تعالى، بعضى ديگر از مخلوقات مثلًا ملائكه نيز بر او شاهدند، از ارتكاب معصيت خودارى مىكند.
ادامه:فرشتههاى مأمور
1398/05/24
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_17, 04:11 PM
فرشتههاى مأمور
فرشتههاى مأمور كه از آنها به «رقيب» و «عتيد» تعبير شده است حافظان اعمال، هستند و آنها را با نوشتن، از ضايع شدن حفظ مىكنند.
قرآن كريم در آيهاى ديگر، در توصيف اين فرشتگان الهى مىفرمايد:
«وَ انَّ عَلَيْكُمْ لَحافِظينَ كِرامَاً كاتِبينَ.»
و بر شما محافظانى گمارده شدهاند نويسندگانى بزرگوار.
آنها هميشه همراه انسان هستند و هيچ گاه از او دور نمىشوند.
لفظ «قعيدٌ»، از قعود به معناى نشستن، كنايه از ملازمت و مراقبت پيوسته است.
البته تلقّى اعمال و حفظ و نگهدارى آنها با تحرير قلم، يا از طريق نوار و فيلم نيست- گرچه در بدو امر چنين معنايى به ذهن خطور مىكند- بلكه برتر از اين تصورات است. شايد منظور اين است، از آنجا كه اعمال هر انسان يك حقيقت و صورت باطنى دارد، ملائكه موظف به حفظ و ثبت و ضبط اين حقايق و صور باطنى هستند و در قيامت اينها را به او ارائه و تحويل مىدهند و اين با معناى تجسّم اعمال كه در بحث معاد جسمانى مطرح است يكسان مىباشد زيرا در آنجا آمده كه عقاب اهل دوزخ همان اعمالشان است كه به صورت ملكوتى خود ظهور كرده و صورت ملكوتى گناهان همان آتش و مار و عقرب است.
ادامه:ثبت گفتار
1398/05/26
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_18, 07:19 AM
ثبت گفتار
گرچه گفتار نيز از اعمال آدمى به حساب مىآيد ولى در اين آيه، روى آن، به طور خاص تكيه شده و اين به جهت ذكر «خاص» بعد از «عام» است و دليل بر اهميت گفتار و نقش الفاظ و سخن در حيات بشرى است، در حدى كه يك جمله ممكن است مسير جامعه اى را به سوى خير يا شرّ تغيير دهد.
يا بدين خاطر است كه از اين راه مىخواهد مردم را از گفتار زياد و بىفايده پرهيز دهد و از فرجام آن بر حذر دارد زيرا مردم نوعاً سخنان خود را جزء اعمال خويش نمىدانند و خود را در سخن گفتن آزاد مىبينند.
فرشته چپ و راست
در آيه مىفرمايد:
«دو فرشته گيرنده، طرف راست و چپ او نشستهاند.»
منظور از دو فرشته در چپ و راست اين است كه يكى مراقب و آماده براى نوشتن و حفظ خيرات است و به همين جهت به سمت راست كه نشانه يمن و بركت است نسبت داده شده و ديگرى كه مأمور ثبت گناهان مىباشد به سمت چپ كه نشانه شر و بدى است نسبت داده شده است.
ادامه:حق سائل و محروم
1398/05/27
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_19, 05:57 AM
حق سائل و محروم
«وَ فى امْوالِهِمْ حَقٌ لِلسَّائِلِ وَ الَمحْرُومِ»
و در اموالشان براى سائل و محروم حقّى است
خداوند پيش از اين به توصيف متقيان پرداخته و آنان را نيكوكارانِ در دنيا و عبادت كنندگانِ شبانگاهان و استغفار كنندگانِ در سحرها معرفى كرده است و در اين آيه به بُعد ديگرى از اوصاف آنان اشاره دارد و آن احساسِ وظيفه در برابر همنوعان فقير و مسكين است.
متقيان در اموال خود حقوقى براى بيچارهها و محرومان در نظر گرفته و با پرداخت آن، تقرب به پروردگارشان را طلب مىكنند.
پرداخت داوطلبانه
برخى از مفسران آيه فوق را شامل حقوق واجب همچون خمس و زكات و حقوق غير واجب چون صدقات و بخششهاى ديگر شمرده و آيه را عام دانستهاند.
برخى نيز آن را تنها در مورد حقوق واجب دانستهاند.
امّا آنچه صحيحتر به نظر مىرسد اين است كه آيه فوق ناظر به حقوق واجب نيست و تنها به حقوقى ناظر است كه متقيان خود بر عهده گرفتهاند و نفس خود را به آن ملزم كردهاند و در اموال خود قسمتى را داوطلبانه به فقرا و بيچارگان اختصاص دادهاند.
ادامه دارد...
1398/05/28
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_20, 11:50 AM
پرداخت داوطلبانه
آنچه صحيحتر به نظر مىرسد اين است كه آيه
«وَ فى امْوالِهِمْ حَقٌ لِلسَّائِلِ وَ الَمحْرُومِ»
ناظر به حقوق واجب نيست و تنها به حقوقى ناظر است كه متقيان خود بر عهده گرفتهاند و نفس خود را به آن ملزم كردهاند و در اموال خود قسمتى را داوطلبانه به فقرا و بيچارگان اختصاص دادهاند.
دلايلى كه نظر اخير را موّجه مىسازد از اين قرارند:
1_آيه مزبور در صدد بيان اوصاف متقين است و از اينجا معلوم مىشود كه اين وصف، غير از اوصاف عموم مسلمانان است زيرا عموم مسلمانان ملتزم به پرداخت حقوق واجب مىباشند.
2_خمس و زكات حقى است كه خدا در اموال مردم براى فقرا و ... معين كرده، ولى از اين آيات بر مىآيد كه اين حق را خود آنان معين كردهاند.
مرحوم فيض كاشانى به اين نكته اشاره كرده، مىنويسد:
«اين (حق) نصيب و قسمتى است كه متقيان بر خود واجب كردهاند براى تقرّب به خدا و دلسوزى نسبت به مردمان»
3_سياق آيات قبل دلالت دارد كه متقيان، انجام اعمال غير واجب را براى رسيدن به كمال لازم دانسته و بر خود هموار كردهاند و اين آيه نيز كه در همان سياق است مىرساند منظور از اين حق، غير از حقوق واجب مالى است.
ادامه دارد...
1398/05/29
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_21, 05:15 PM
پرداخت داوطلبانه
4_اين سوره و سوره معارج كه آيهاى شبيه همين آيه را دارد، هر دو مكى بوده و در آن زمان حقوق واجب نظير خمس و زكات هنوز تشريع نشده بود.
5_قرآن هشت دسته را مستحق زكات مىداند؛ در حالى كه در اين آيه فقط سائل و محروم ذكر شده و چنين سياقى نشان مىدهد كه زكات واجب منظور نيست.
6_رواياتى نيز وجود دارد كه حق در اين آيه را به حقوق غير واجب تفسير نموده است.
به عنوان نمونه در حديثى از امام صادق عليه السلام نقل شده كه:
«خداوند متعال در اموال ثروتمندان حقوقى غير از زكات قرار داده، از جمله اين كه فرموده است:
«و كسانى كه حق معلومى براى سائل در اموال آنها وجود دارد»؛
پس آن حق معلوم غير از زكات است و آن چيزى است كه شخص پرداخت آن را روزانه، هفتگى يا ماهانه بر خودش واجب مىكند.
فرق سائل و محروم
از مجموع روايات، بر مىآيد كه #سائل شخصى را گويند كه فقر و تنگدستى خود را اظهار كند و از كسى چيزى بخواهد. ولى #محروم كسى است كه در آمدش كفاف ندهد و در اثر عزّت نفس و شدّت حيا و عفت نيازش را به كسى ابراز نكند و همچنان فقر و محروميّت را تحمّل كند، محروميّتى كه ناشى از كافى نبودن درآمد روزانه باشد، نه ناشى از تنپرورى و نداشتن عقل معاش؛ يعنى شخصى كه براى معيشت خود نهايت تلاش و كوشش را به خرج مىدهد ولى كسب و كارش به هم پيچيده و زندگىاش رونق نمىيابد.
ادامه: تضمين روزى
1398/05/30
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_22, 10:42 AM
تضمین روزی
«وَ فِى السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوَعَدُونَ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَالْارْضِ انَّهُ لَحَقٌ مِثْلَ ما انَّكُمْ تَنْطِقُونَ.»
روزى شما در آسمان است و آنچه به شما وعده داده مىشود. سوگند به پروردگار آسمان و زمين كه اين مطلب حق است همان گونه كه شما سخن مىگوييد!
رزق در لغت به معناى روزى و سهم انسان از بخشش و عطاى خداوندى است.
به اين اعتبار همه مزاياى زندگى اعم از مال، جاه، علم و غيره را رزق مىخوانند.
در آياتى از قرآن كريم نيز به همين اعتبار عام به كار برده شده است.
در روايات نيز رزق به مفهوم وسيع به كار برده شده و علاوه بر رزقهاى مادى، علم، شهادت و توفيقهاى معنوى نيز رزق ناميده شده است.
ادامه:آسمان, منبع روزی
1398/05/31
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_24, 10:10 AM
آسمان, منبع روزی
برخى از مفسران مراد از «سماء» را همين آسمان ظاهرى دانسته و بدين ترتيب رزق مذكور را نيز به بارانى كه در ابرها و جود دارد، تفسير كردهاند و گفتهاند كه اين بارانها سبب رويش گياهان و سبب تأمين غذا، لباس و ساير انتفاعات انسان مىگردد.
آيه 5 سوره جاثيه نيز مىتواند مؤيّد اين نظر باشد كه مىفرمايد:
«وَ ما انْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ رِزْقٍ فَاحْيا بِهِ الْارْضَ بَعْدَ مَوْتِها.»
و رزقى كه خداوند از آسمان نازل كرده و به وسيله آن زمين را بعد از مردنش حيات بخشيده است.
برخى از احاديث نيز كه در تفسير آيه مذكور وارد شده رزق را به باران تفسير نموده است.
ولى، برخى از مفسران نظر ديگرى داشته و معناى آيه را عام دانستهاند. علامه طباطبايى (ره) آن معنا را به عنوان يك احتمال در اين آيه شريف چنين شرح داده است:
«ممكن است بگوييم اصلًا منظور از آسمان معناى لغوى كلمه- كه جهت بالا باشد- نيست؛ بلكه منظور از آن، عالم غيب است، چون همه اشياء از عالم غيبت به عالم شهود مىآيند كه يكى از آنها رزق است كه از ناحيه خداى سبحان نازل مىشود.
ادامه دارد...
1398/06/02
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_25, 06:31 AM
آسمان, منبع روزی
برخى از مفسران معناى آيه
«وَ فِى السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوَعَدُونَ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَالْارْضِ انَّهُ لَحَقٌ مِثْلَ ما انَّكُمْ تَنْطِقُونَ.»
را عام دانستهاند. علامه طباطبايى (ره) آن معنا را به عنوان يك احتمال در اين آيه شريف چنين شرح داده است:
«ممكن است بگوييم اصلًا منظور از آسمان معناى لغوى كلمه- كه جهت بالا باشد- نيست؛ بلكه منظور از آن، عالم غيب است، چون همه اشياء از عالم غيبت به عالم شهود مىآيند كه يكى از آنها رزق است كه از ناحيه خداى سبحان نازل مىشود.
مؤيد اين معنا آياتى است مانند ... و آيه
«وَ انْ مِنْ شَىْءٍ الَّا عِنْدَنا خَزائِنُهُ وَ ما نُنَزِّلُهُ الَّا بِقَدَرٍ مَعْلُومٍ»
كه به طور كلى همه موجودات را، نازل شده از ناحيه خدا مىداند و مراد از رزق هم تمامى چيزهايى است كه انسان در بقايش بدانها محتاج و از آنها بهرهمند است از خوردنيها، نوشيدنيها، مصالح ساختمانى، همسر و فرزندان، علم و قوت و ساير اينها از فضايل نفسانى. ايشان سپس معناى «وَ ما تُوعَدُونَ»، (آنچه وعده داده شدهايد) را ذكر كرده و مىفرمايد:
ظاهراً موارد از آن، بهشتى است كه به انسانها وعدهاش را داده و فرموده:
«عِنْدَها جَنَّةُ الْمأوى»
ادامه: تمثیلی یقین آور
1398/06/03
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_26, 12:28 PM
تمثيلى يقين آور
خداى تعالى در ابتداى آيه
«وَ فِى السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوَعَدُونَ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَالْارْضِ انَّهُ لَحَقٌ مِثْلَ ما انَّكُمْ تَنْطِقُونَ.»
به انسانها اعلام كرد كه رزق و روزى آنها در آسمان است و به اندازه مقدر نازل مىشود. از آنجا كه نوع بشر دير باور است و خودش را همه كاره مىپندارد و گمان مىكند كه مىتواند جداى از تقدير، رزق و روزى به دست آورد و يا آن را كم و زياد كند و ...، در ردّ اين توهمات ابتدا خداوند به ربوبيّت خويش بر آسمانها و منبع رزق قسم مىخورد (فو ربّ السماء) و بعد با ذكر تمثيلى يقين آور اعلام مىكند كه نزول روزى از آسمان بر مبناى تقدير حق و مطابق با واقع است همچنان كه سخن گفتن شما حقيقت دارد و توهم نيست و شما هم در حقيقت داشتن آن شك و شبههاى نداريد.
ادامه دارد...
1398/06/04
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_27, 07:11 AM
تمثيلى يقين آور
در آيهاى ديگر مىفرمايد:
«و ما مِنْ دابَّةٍ الَّا عَلَىاللَّهِ رِزْقُها»
هيچ جنبندهاى نيست مگر آن كه خداوند روزى او را بر عهده گرفته است.
اگر كسى به اين وعده الهى باور پيدا كند، هيچ گاه غم روزى نخواهد خورد و اشتغال
به طلب روزى او را از عبادت و بندگى و ديگر وظايف باز نخواهد داشت.
امام سجاد عليه السلام مىفرمايد:
«وَ اجْعَلْ ما صَرَّحْتَ بِهِ مِنْ عَدَتِكَ فى وَحْيِكَ وَ اتْبَعْتَهُ مِنْ قَسَمِكَ فى كِتابِكَ قاطِعاً لِأهْتمامِنا بِالرِّزْقِ الَّذى تَكَفَّلْتَ بِهِ وَحَسْماً لِلِاْشْتِغالِ بِما ضَمِنْتَ الْكِفايَةَ لَهُ.»
خدايا وعده صريحى را كه در و حيت دادهاى و در كتابت براى تأكيد در پى آن قسم خوردهاى، قطع كننده اهتمام ما در امر روزى و معاش كه خود متكفّل شدهاى قرار ده و بدان وسيله دل مشغولى ما را به آنچه خود ضمانت كردهاى از بين ببر.
ادامه: تضمين روزى و كار و كوشش
1398/06/05
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_28, 06:23 AM
تضمين روزى و كار و كوشش
تضمين روزى بدين معنا نيست كه شخصى بگويد روزى من تضمين شده است و ديگر احتياج به كار و كوشش ندارم؛ پس گوشهاى بنشينم و منتظر روزى خود باشم! زيرا رسيدن روزى به بندگان خود داراى مقدّرات خاصى است كه يكى از آن تلاش خود شخص است.
قرآن نيز به اين نكته اشاره كرده كه انسانها بايد تلاش نموده و با حركت در زمين و استفاده از نعمتهاى الهى كه در اختيار آنها قرار داده شده روزى خود را به دست آورند.
«هُوَ الَّذى جَعَلَ لَكُمُ الْارْضَ ذَلُولًا فَامْشُوا فى مَناكِبِها وَ كُلُوا مِنْ رِزْقِهِ ...»
او كسى است كه زمين را براى شما رام كرد پس بر شانههاى آن راه برويد و از روزيهاى خداوند بخوريد.
روش پيامبران و امامان نيز كه از معارف الهى آگاهند و به تضمين روزى به طور يقين معتقدند، به همين منوال بوده و لحظهاى از كار و كوشش باز نماندهاند.
ادامه دارد...
1398/06/06
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_29, 07:53 AM
تضمين روزى و كار و كوشش
در روايتى آمده است كه شخصى امام باقر عليه السلام را در اطراف مدينه در ساعتى كه هوا بسيار گرم بود مشغول كار، مشاهده كرد، اين شخص به نزد حضرت رفت و به رسم موعظه گفت:
بزرگى از بزرگان قريش در اين ساعت و در اين حال مشغول جستجوى دنياست، اگر مرگ شما در اين حال فرا برسد چه مىكنيد؟
آن حضرت در پاسخ فرمود:
اگر مرگ در اين حال به سراغم آيد در حالى مردهام كه مشغول طاعتى از طاعات خدا بودهام و به وسيله آن خود و خانوادهام را از سؤال كردن از امثال تو باز داشتهام؛ و تنها ترس من از آن است كه مرگم فرا رسد و در آن حال مشغول انجام گناهى از گناهان باشم.
آن شخص (از عمل خود متنبّه شد و) گفت: درست گفتى، خداوند تو را رحمت كند.
من مىخواستم شما را نصيحت كنم اما شما مرا نصيحت كرديد.
ادامه: اثرات روحى تضمين روزى
1398/06/07
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_31, 05:43 PM
اثرات روحى تضمين روزى
ايمان و باور قلبى نسبت به وعده الهى مبنى بر تضمين روزى بندگان، آثار مثبت روحى و روانى براى مؤمنان دارد.
انسان را از نوميدى در تلاش باز مىدارد و روح اميد در او مىدمد.
از سوى ديگر انسان را از حرص و ولع باز داشته و به او تفهيم مىكند كه روزى وى مقرّر گرديده و حرص و زياده طلبى آن را زيادتر نمىكند.
او بايد به عنوان وظيفه دنبال كسب روزى برود و بدانچه خدا براى وى مقدّر كرده راضى و خشنود باشد.
رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
«فِانَّ الرِّزْقَ لا يَجُرُّهُ حِرْصُ حَريصٍ وَ لا يَصْرِفُهُ كِراهَةُ كارِهٍ.»
به درستى كه روزى را حرص شخص حريص جلب نمىكند و كراهت افراد آن را منع نمىنمايد.
امام سجاد عليه السلام نيز با توجه به همين وعده خداوندى به بندگان خدا گوشزد مىنمايد كه نبايد تمام همتشان در راه به دست آوردن روزى صرف شود و تمام اشتغالشان طلب چيزى باشد كه تضمين شده است.
پایان
1398/06/09
https://t.me/shahrenuraniquran
دژدان
2019_08_31, 05:44 PM
پرسش ها
1_چرا قرآن كريم، اسيرگيرى قبل از تثبيت موضع و تسلط بر دشمن را ممنوع نموده است؟
2_بر اساس آيات قرآنى، نوشيدنىهاى بهشت و دوزخ را توصيف كنيد؟
3_به چه علت قرآن كريم از صلح حديبيه به فتح المبين تعبير نموده است؟
4_از صلح حديبيه چه آثار و منافعى نصيب اسلام و مسلمانان شد؟
5_سكينه به چه معناست؟ به دو مورد از موارد نزول سكينه بر رسول خدا (ص) اشاره كنيد؟
6_مسلمانان در چه امورى نبايد از رهبرى پيشى بگيرند؟
7_رابطه انسان با خدا، چگونه رابطهاى است؟
8_فرق سائل و محروم چيست؟
9_وعده الهى مبنى بر تضمين روزى بندگان، چه آثار روحى و روانى بر زندگى آنان دارد؟
vBulletin® v4.2.2, Copyright ©2000-2024, Jelsoft Enterprises Ltd.