در تاریخ 2013_09_09 در ساعت 11:03 PM (20513 نمایش)
نوشته اصلی توسط گل مریم
یه آسمون تمنا
حرم، یک امنیت بی کرونه. وقتی که عزم زیارت می کنی، با پای دل و با همه ی عشق به زیارت ستاره ی هشتم نائل می شی، زبونت به عطر سلام معطر می شه. اولین قدم رو که بر می داری پا تو دنیایه دیگه میذاری،
این جا با همه جا فرق می کنه.
حرم، مثه دریا بی کرانه و چون اشک، زلال. آب و هوای این سرزمین ملکوتیه. آبشاران امید، از چشمه ساران ضریح می جوشه و تا دل امیدوارت امتداد داره، و تو، غرق در لحظه ها گام بر می داری. برای احترام، کفشاتو از پا در میاری و پا از تعلقات ....
این جا یک گام به منزل نزدیک تر شدی.
پای کوبان تا امتداد وصل هروله می کنی. وارد ایوون آینه می شی. به تعداد ثانیه ها تصویرت در آینه هویدا می شه.
می تونی شکستگی خودتو، تو آینه های کوچک و بزرگ این جا به تماشا بشینی.
اذن دخول می خونی، اونا اونقدر کریمن که با درخشش اولین اشک در چشمات می پذیرنت. اصلا این اشک مجوز ورود توِ. اذن دخول رو که خوندی، گردنبند تسبیح رو به گردن دلت میندازی.
جذبه ای تو را به سمت خود می کشه، توی این ازدحام جمعیت، کسی راه رو برات باز می کنه، از خود بی خود میشی.