«كان الرجل منهم یأتى بابنه و هو صغیر فیقفه على رأس نوح فیقول یا بنى ان بقیت بعدى فلا تطیعن هذا المجنون» 1
«سیره هر مردى از قوم نوح این بود كه پسرش را در خردسالى مى آورد بالاى سر نوح علیه السلام و مىگفت: اگر بعد از من زنده بودى، از این مرد دیوانه پیروى مكن».
سیره تبلیغاتى تربیتى قوم نوح چونان جا افتاده بود كه نوح علیه السلام در مقام مناجات با پروردگارش عرض كرد:
«إِنَّكَ إِن تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبَادَكَ وَلاَ یَلِدُوا إِلَّا فَاجِراً كَفَّاراً» (نوح /27)
«همانا اگر آنها را باقى بگذارى بندگانت را گمراه مى كنند و جز نسل فاجر و كافر به دنیا نمى آورند».
موج سیره تبلیغاتى مخالفان كنعان پسر نوح را نیز در سنین جوانى به دور از دید پدرش به كام خود برد، به گونهاى كه ترس از طوفان هم نتوانست او را به همراهى با پدر وا دارد.
«وَنَادَى نوحٌ ابْنَهُ وَكَانَ فِى مَعْزِلٍ یَا بُنَىَّ ارْكَبْ مَعَنَا وَلاَ تُكُن مَعَ الْكَافِرِینَ. قَالَ سَآوِى إِلَى جَبَلٍ یَعْصِمُنى مِنَ الْمَاءِ» (هود /43 - 42)
«نوح فرزندش را كه در گوشهاى بود، صدا زد: پسرم همراه ما سوار شو و با كافران مباش گفت: به زودى به كوهى پناه مى برم تا مرا از آب حفظ كند».
در بخش گزارشهاى مثبت، قرآن به نقل مواردى مى پردازد كه جوان صرفاً به دلیل روحیه فضیلت پذیرى ویژه این مقطع سنى به اقدام تاریخى و آموزنده دست یازیده است: