سیره عملی امام هادی ـ علیه السلام ـ بیانگر ارزش ها و خلق و خوی ناب الهی است كه برای همه انسانها در هر عصری الگوی با ارزشی است كه اینك بنابر وسع این نوشتار، جهت آشنایی بیشتر، به بخشی از سیره عملی امام هادی ـ علیه السلام ـ اشاره می شود.
روزی امام هادی ـ علیه السلام ـ برای انجام كاری از سامرا بیرون رفته بودند، عربی از ایشان جستجو می كرد، او را به مكان حضرت در خارج از شهر راهنمای كردند، پس ازآنكه شرفیاب شد عرض كرد: من از اعراب كوفه و از ارادتمندان خانواده شما هستم. قرض سنگین دارم كه كسی جز شما سراغ ندارم بدهی مرا ادا نماید. حضرت فرمودند: ناراحت نباش و دستور دادند بنشیند، آنگاه فرمود: من به تو یك راهنمایی می كنم مبادا مخالفت با گفته من كنی. به خط خودم اقرار می كنم كه تو مبلغی از من طلبكاری وقتی كه به شهر آمدیم به منزل من بیا و تقاضای كارسازی آن مبلغ را بنما هر چه مهلت خواستم تو درشتی كن و پول خود را بخواه و در آنچه گفتم كوتاهی نكن.
چون حضرت به شهر تشریف بردند مرد عرب وارد مجلس ایشان شد در موقعی كه عده ای حضور داشتند در میان آنها بعضی از اطرافیان خلیفه نیز بودند.
مرد عرب طلب خود را خواست هر چه حضرت از او تقاضای صبرو تمدید مدت كردند راضی نشد و با درشتی درخواست وجه را می كرد عاقبت ایشان از پرداخت فوری پوزش خواستند ولی او نپذیرفت.
اطرافیان خلیفه جریان را به او رساندند. این مضیقه مالی و تنگدستی حضرت، خلیفه را به فكر انداخت و مبلغ سی هزار درهم برای حضرت فرستاد.
آن بزرگوار عرب را خواستند و تمام پول را در اختیار او گذاشتند فرمودند قرض خود را بده و بقیه را صرف خانواده خویش كن.
گفت: ای پسر رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ به یك سوم از این مبلغ كار من درست می شد راستی چنین است «اللهُ اَعْلَمُ حَیْثُ یَجْعَلُ رِسالَتَهُ» خداوند می داند رسالتش را در چه كسانی قرار دهد.
یك بار امام ـ علیه السلام ـ به مجلس متوكل وارد شد ونزدیك او نشست. متوكل در عمامه آن حضرت دقت كرده دید قماش و پارچه آن بسیار نفیس است. از روی اعتراض گفت این عمامه را چند خریده ای؟ فرمود: كسی كه برای من آورده پانصد درهم نقره خرید است. متوكل گفت: اسراف كرده ای كه عمامه ای به پانصد درهم نقره بر سر بسته ای.
امام ـ علیه السلام ـ فرمود: شنیده ام در همین روزها كنیز زیبایی به هزار دینار زر سرخ خریداری كرده ای؟!
متوكل جواب داد: صحیح است. فرمود: من به پانصد درهم عمامه ای گرفته ام برای شریفترین عضو بدنم، تو به هزار دینار زر سرخ كنیزی خریده ای برای پست ترین اعضایت انصاف بده اسراف كدامست؟!
متوكل بسیار خجل و شرمنده گردیده گفت: انصاف آن است كه ما را در اعتراض نسبت به بنی هاشم صرفه ای نیست.[1]