انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 17 , از مجموع 17

موضوع: در آخرین لحظات زندگی علی اکبر، عباس و حسین (ع) چه گذشت؟+فیلم

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض در آخرین لحظات زندگی علی اکبر، عباس و حسین (ع) چه گذشت؟+فیلم




    عمر بن سعد در حالی که همه سپاهیانش را مورد خطاب قرار داده بود، فریاد زد: «این فرزند انزع البطین (از القاب امام علی(ع) به معنی برکنار از شرک و باطنی از علم) است، و این پسر کشنده عرب است. از هر طرف به او حمله کنید». ناگهان چهار اسب تیرانداز امام را محاصره کردند. در این محاصره بین امام و خیمه‌گاه فاصله انداختند. امام به آنها نهیب زد: «ای پیروان خاندان ابی سفیان! اگر دین ندارید و از روز بازگشت نمی‌هراسید، پس در دنیای خود آزاده باشید و به (روش) نیاکان خود باز گردید، اگر عرب هستید، همان طور که اینگونه می‌پندارید.» شمر صدا زد: «ای پسر فاطمه! چه می‌گویی؟» امام فرمود: «من و شما با هم می‌جنگیم، زنان گناهی ندارند. تا زنده‌ام تجاوزکاران و سرکشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من باز دارید.»


    آمادگی لشکریان

    با فرا رسیدن صبح عاشورا، امام(ع) به همراه یارانش نماز صبح خود را اقامه کردند. پس از اقامه نماز، حضرت(ع) صفوف نیروهای خود را كه ۳۲ نفر سواره و ۴۰ تن پياده بودند منظم کرد. ایشان «زهیر بن قین» را فرمانده جناح راست لشکر و «حبیب بن مظاهر» را بر میسره سپاه خود امیر کرد و پرچم جنگ را به دست برادرش عباس(ع) سپرد. به دستور امام(ع) اصحاب خيمه ها را در پشت سر خود قرار داده، اطراف آن را كه پيش از آن خندق حفر کرده بودند از هيزم و نی پر نموده آتش زدند تا مانع تهاجم دشمن از پشت سر گردند.

    در آن سوی میدان نیز، عمر بن سعد نماز صبح خود را به جای آورد و فرماندهان سپاهش را معین نمود و آماده نبرد با اباعبدالله الحسین(ع) و یارانش گردید. نقل شده که چون چشم امام(ع) به انبوه سپاه دشمن افتاد دستانشان را به دعا بلند کردند و فرمودند: «اللّهمّ انت ثقتی فی کلّ کرب و رجائی فی کلّ شدّة، و انت لی فی کلّ امر نزل بی ثقة وعدّة، کم من همّ یضعف فیه الفؤاد و تقل فیه الحیلة و یخذل فیه الصدیق و یشمت فیه العدوّ بک و شکوته الیک رغبة منّی الیک عمّن سواک ففرّجته و کشفته فانت ولیّ کلّ نعمة و صاحب کلّ حسنة و منتهی کلّ رغبة؛ خداوندا تویی تكيه گاهم در هر سختى، و اميدم در هر گرفتارى. و در گرفتاریها امیدم تنها به توست چه بسیار غم که تاب از دل می برد و برای زدودنش راهی نیست. چه غم هایی که در آن دوستان رهایمان می کنند و دشمن، شماتت مى كند و من از سرِ رغبت به تو، و نه ديگران، شكايتش را نزد تو آورده ام و تو در آن، برايم گشايش قرار داده ­اى و آن را بر من هموار نمودی. پس تویی ولىّ هر نعمت و از آن توست همه خوبی ها و تویی نهايت هر مقصودى.»

    سپاه عمر بن سعد آماده نبرد شد و گروهی از سواران دشمن اسبهاى خود را در اطراف خيمه‏ هاى امام حسين(ع) به جولان درآورده از پشت به خیام امام(ع) نزدیک شدند؛ اما چون چشمشان به خندق و آتش شعله ور آن افتاد یکی از آنان که غرق در سلاح بود نزدیک آمد و نگاهی به خیمه ها و سپس نگاهی به آتش افکند. پس چاره ای جز بازگشت ندید در این هنگام با صدای بلند فریاد زد: «ای حسین(ع) پیش از فرا رسیدن قیامت سوی آتش شتافته ای.» امام(ع) فرمود: «این کیست؟ گویا شمر بن ذی الجوشن است» گفتند: «خداوند کارت را به صلاح آورد خود اوست.» فرمود: «ای پسر زن بزچران، تو به جای گرفتن در آتش سزوارتری» در این هنگام «مسلم بن عوسجه تیری» در کمان گذاشت و به حضرت(ع) عرض کرد: «این فاسق از دشمنان خداوند و بزرگ ستمگران است اینک خداوند شما را بر او مسلط کرده است[اگر اجازه بفرمایید هم اکنون او را به هلاکت می­رسانم]»؛ اما امام(ع) او را از این کار باز داشتند و فرمودند: «چنین مکن که دوست ندارم من آغازگر جنگ باشم».


    سخنرانی بریر در صبح عاشورا

    پیش از آغاز جنگ امام حسین(ع) برای اتمام حجت با لشکر کوفه، سوار بر اسب شده همراه با گروهی از يارانش به سوي لشكر دشمن، پيش آمد «بریر بن خضیر» جلوي ايشان بود، امام(ع) به او فرمود: «اي بُرَير با اينان سخن بگو و آنان را نصيحت كن» پس بریر در برابر سپاه عمر بن سعد قرار گرفت و خطاب به ایشان چنین گفت: اي مردم از خدا بترسید اینک خاندان محمد(ص) به ميان شما آمده ­اند و اينان، فرزندان و خاندان و دختران و حرمِ (نزديكانِ) او هستند. آنچه در دل دارید بر زبان آورید و بگوييد كه مي­ خواهيد با آنان، چه كنيد؟» گفتند: «مي­ خواهيم كه آنان را در اختيار امير عبيداللّه بن زياد بگذاريم تا درباره ايشان، نظر دهد.»

    بُرَير گفت: «آيا راضي نمي­ شويد كه ايشان به همان جايي كه از آن آمده ­اند باز گردند؟ واي بر شما، اي كوفيان! آیا نامه­ هايي را كه براي آنان فرستاديد و تعهدهايي را كه از جانب خود به ايشان داديد وخدا را بر آن گواه گرفتيد، فراموش كرده ­ايد، و خدا براي گواهي دادن، كافي است. واي بر شما! خاندان پيامبرتان را دعوت كرديد و پنداشتید كه جانتان را در راهشان فدا مي­ كنيد؛ امّا چون نزد شما آمدند، آنان را به عبيداللّه تسلیم کردید و بین آنان و آب جاري فرات كه يهود و نصارا و مجوس از آن مي­ نوشند، و سگها و خوکها در آن می­ غلتند، فاصله انداختید. پس از محمّد(ص)، چه بدرفتاری‌ها که با خاندانش نکردید. شما را چه شده است؟ خداوند، روز قيامت شما را سيراب نكند چه بد مردمانی هستيد.»

    در این هنگام عده­ ای از میان لشکر به او گفتند: «ای فلان! ما نمی­ فهمیم تو چه می­ گویی» بُرَير گفت: «سپاس خدای را که بینش مرا بیش از شما قرار داد. پروردگارا! من از رفتار این قوم بیزارم، تو خود تیرهایی در بین آنها بیفکن که تو را در حالی که از آنان غضبناک باشی، ملاقات کنند» پس سپاه عمر بن سعد به سوي او تيراندازي کردند و بُرَير مجبور شد به عقب باز گردد.

    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  2. 2 کاربر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده.


  3. Top | #11

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    شهادت عباس(ع)

    پس از شهادت همه یاران و خاندان بنی هاشم، ابوالفضل العباس(ع) خدمت امام(ع) رسید و اجازه میدان طلبید. اما امام از علمدار سپاهش خواست که برای اهل حرم آب بیاورد. عباس(ع) به طلب آب بیرون رفت او در حالی که رجز می خواند بر نگهبانان شریعه فرات حمله برد و خود را به آب رساند. در راه بازگشت از شریعه، زید بن ورقاء جهنی که پشت درختی در کمین وی ایستاده بود با یاری حکیم بن طفیل سنبسی، ضربتی بر دست راست عباس(ع) فرود آورد و دستش را قطع کرد عباس(ع) شمشیرش را به دست چپ گرفت و پس از اندکی نبرد ضعف بر او چیره شد در این هنگام حکیم بن طفیل سنبسی که پشت درختی در کمین وی بود. ضربتی دیگر به دست چپ او فرود آورد.سپس آن ملعون با عمودی آهنین ضربتی بر سر آن حضرت(ع) فرود آورد و او را به شهادت رساند.» امام(ع) به بالین برادر حاضر شد و پس از شهادت او، شکسته و اندوهگین به خیمه بازگشت شهادت عباس(ع) اهل بیت و اهل حرم حضرت(ع) را غرق در ماتم و عزا کرد.

    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  4. 2 کاربر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده.


  5. Top | #12

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    شهادت علی اصغر(ع)

    چون ابا عبدالله الحسین(ع) دید که سپاه کوفه در ریختن خونش اصرار می­ ورزند، قرآن را گرفت و آن را باز کرد و روی سر نهاد و خطاب به سپاهیان کوفه فریاد برآورد: "بین من و شما کتاب خدا و جدّم محمد(ص) -رسول خدا- قضاوت کند، ای قوم! برای چه خون مرا حلال می شمارید؟" در این حال امام حسین(ع) نظر کرد و طفلی از اطفالش را دید که از تشنگی می­گرید، او را روی دست گرفته و گفت: "ای جماعت! اگر به من رحم نمی کنید پس به این کودک شیر خوار رحم کنید. در این هنگام مردی از میان سپاه کوفه (حرملة بن کامل اسدی) تیری بر گلویش زد و آن کودک را به شهادت رساند." امام حسین(ع) با مشاهده­ این واقعه گریست و فرمود:"اللّهمّ احکم بیننا و بین قومٍ دعونا لینصرونا فقتلونا؛ پروردگارا میان ما و این مردمی که ما را دعوت کردند که یاریمان کنند؛ اما ما را کشتند تو خود داوری فرما...» سپس امام(ع) دست خود را زیر گلوی علی اصغر(ع) گرفت و چون دستش از خون او پر شد آن را به سوی آسمان پاشید نقل شده از آن خون قطره­ای به زمین باز نگشت. آن گاه فرمود: "هوّن علیّ ما نزل بی انّه بعین الله؛ چون خدا می­بیند آنچه که از بلا بر من نازل شد، بلا بر من آسان گشت."» امام(ع) جسم ­بی­جان علی اصغر(ع) را به خیمه برد و پس از دفن او، به میدان بازگشت و بر سپاه دشمن حمله برده، بر میسره و میمنه سپاه آنان می­ تاخت.
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  6. 2 کاربر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده.


  7. Top | #13

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    یورش امام حسین(ع) به سپاه عمر سعد

    «عمر بن سعد» در حالی که همه سپاهیانش را مورد خطاب قرار داده بود، فریاد زد: «این فرزند انزع البطین (از القاب امام علی ع)) است، و این پسر کشنده عرب است. از هر طرف به او حمله کنید». ناگهان چهار اسب تیرانداز امام را محاصره کردند. در این محاصره بین امام و خیمه‌گاه فاصله انداختند. امام به آنها نهیب زد: «ای پیروان خاندان ابی سفیان! اگر شماها دین ندارید و از روز بازگشت نمی‌هراسید، پس در دنیای خود آزاده باشید و به (روش) نیاکان خود باز گردید، اگر عرب هستید، همان طور که اینگونه می‌پندارید.»شمر صدا زد: «ای پسر فاطمه! چه می‌گویی؟» امام فرمود: «من و شما با هم می‌جنگیم، زنان گناهی ندارند. تا زنده‌ام تجاوزکاران و سرکشان و نادانان خود را از تعرض به حرم من باز دارید.» شمر پذیرفت و همه امام را هدف گرفته بودند. جنگ به سختی گرایید و تشنگی عرصه را بر امام تنگ کرد.

    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  8. 2 کاربر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده.


  9. Top | #14

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    امام و وداع با اهل بیت

    امام به خیمه‌گاه رفت و بار دیگر با بستگان وداع کرد و آنان را به صبر و بردباری امر کرد و فرمود: «برای بلا آماده باشید و بدانید که خداوند متعال حامی و نگهدار شماست و به زودی شما را از شر دشمنان خلاصی می‌بخشد و عاقبت کارتان را به خیر قرار داده، دشمن شما را به عذاب مبتلا خواهد ساخت و عوض این بلا به شما انواع نعمت‌ها را کرامت خواهد داشت، پس شکوه و گلایه نکنید، و چیزی که از قدر و ارزش شما بکاهد بر زبان نرانید.». در این هنگام امام متوجه دختر خود – سکینه - شد که از بقیه زنان کناره گرفته و گریان و ندبه‌کنان است. امام به او نزدیک شد. او را به صبر دعوت فرمود و تسلی داد. فریاد عمر بن سعد بلند شد: «ای وای بر شما! تا هنگامی که او به خود و حرمش مشغول است به او هجوم برید. به خدا سوگند، اگر او با فراغت بال به شما حمله کند طرف راست و چپ سپاه شما را از هم می‌پاشد.»

    از هر طرف به سوی امام تیراندازی شد، به گونه‌ای که تیرها از بین طناب‌های خیمه‌گاه می‌گذشت و گاه به لباس زنان اصابت می‌کرد. زنان به وحشت افتادند و سراسیمه به خیمه‌گاه بازگشتند و همه در انتظار بودند که امام چه برخوردی خواهد کرد. امام چون شیری غضبناک بر آنان حمله کرد. هر که در برابر شمشیر او قرار می‌گرفت با مرگ رو به رو می‌شد. از هر سو تیرها به امام نشانه می‌رفت و گاه به سینه یا گلوی امام می‌نشست. امام پس از شهادت برادرش تنها شد. ناگاه دومین فریاد استغاثه بلند شد: «آیا کسی هست که از حرم رسول خدا حمایت و حراست کند؟ آیا یگانه‌پرستی هست که از خدا در ارتباط با ما بترسد؟ آیا پناه دهنده‌ای هست که در پناه دادن ما به خداوند امید بندد؟» پس از آن صدای ناله زنان بلند شد،و امام سجاد(ع) با تکیه بر عصای از جا برخاست در حالی که از شدت بیماری شمشیرشان بر زمین کشیده می‌شد. ناگاه امام حسین(ع) با فریادی بلند فرمود: «ام کلثوم! او را نگهدار! مبادا زمین از نسل آل محمد خالی گردد.» پس از آن ام کلثوم امام سجاد(ع) را به بستر خویش بازگردانید.
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  10. 2 کاربر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده.


  11. Top | #15

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    نبرد خامس آل عبا(ع)

    حضرت(ع) پس از فراخواندن زنان به سکوت، با خواهران، فرزندان و کودکان خویش وداع کردند و لباسی تیره پوشیدند و عمامه زردی را بر سر گذاشتند که دو طرف آن از پشت سر و جلو سینه ایشان آویزان بود و لباس دیگری از برد که متعلق به پیامبر(ص) بود بر تن کردند و شمشیری هم به پشت خود بستند. سپس جامه­ ای کهنه طلب کردند پس جامه ای برایش آوردند حضرت(ع) پیراهن را از چند جا پاره کردند و آن را زیر لباسهایشان پوشیدند. آن حضرت(ع) شلوار نو خود را هم پاره کردند تا کوفیان بعد از شهادتش آن را غارت نکنند.

    پس از هر حمله امام به وسط میدان باز می‌گشت و مکرر این عبارت‌ها را ترنم می‌فرمود: «لاحول و لا قوة الا بالله العظیم» در همین حال گاه طلب آب می‌فرمود. شمر در پاسخ گفت: "آن را نمی‌آشامی تا به آتش وارد گردی... .".«ابوالحتوف جعفی» تیری به پیشانی امام نشانه رفت. امام به سختی آن را از پیشانی بیرون آورد. همراه آن خون بر صورت امام جاری شد. امام فرمود: «پروردگارا! تو می‌بینی که من در چه وضعیتی از این بندگان سرکش و معصیت کارت قرار گرفته‌ام، خدایا! تعداد اینها را برشمار و همه را خود بکش و بر روی زمین احدی از اینها را باقی مگذار و هرگز آنها را مورد بخشش قرار مده.» امام با صیحه‌ای بلند فریاد زد: «ای امت نابکار! چه بد بعد از محمد(ص) با عترت او برخورد کردید، اما شما پس از من کسی را نخواهید کشت که کشتن او را بر خود سهل و آسان شمارید. اما کشتن مرا ساده گرفته‌اید؛ به خدا قسم، امیدوارم که خداوند مرا به شهادت گرامی دارد و سپس از شما بدون این که خود بدانید انتقام بگیرد.»

    در میان میدان از آن همه زخم‌های بسیار، ضعف بر امام غالب شده بود، امام ایستاد تا قدری استراحت کند. فردی با سنگ به پیشانی او زد. پیشانی آن حضرت شکست و خون صورت او را گرفت. دامن لباس را بالا زد تا از ورود خون به چشمان جلوگیری کند. دیگری با تیری سه شعبه قلب امام را نشانه گرفت و آن تیر بر قلب امام نشست. امام فرمود: «بسم الله و بالله و علی ملة رسول الله؛ به نام خدا، و برای خدا و بر مبنای ملت و آیین رسول خدا» به آسمان سر برداشت و خدای تعالی را مورد خطاب قرار داد: «الهی انک تعلم انهم یقتلون رجلاً لیس علی وجه الارض ابن نبی غیره؛ پروردگارا! تو خود می‌دانی که اینها مردی را می‌کشند که بر روی زمین جز او پسر پیامبری نیست.» سپس تیر را از پشت خود بیرون کشید و خون چون ناودان فوران زد. دست را زیر زخم سینه نهاد تا این که از خون پر شد، و به آسمان پاشید و فرمود: «بر من آسان است آن چه فرود آید، زیرا آن در برابر چشم خداوند است» از آن خون قطره‌ای به زمین نریخت. بار دیگر دست زیر خون گرفت و آن را بر سر و صورت و محاسن خود پاشید و فرمود: «همین گونه خواهم بود تا خداوند و جدم رسول الله را ملاقات کنم، در حالی که به خون خضاب شده‌ام؛ و خواهم گفت: ای جدم! فلان و فلان مرا کشتند.»

    خون همچنان جاری بود تا این که امام بر روی زمین نشست، ولی خود را بر روی زانو به جلو می‌کشید. این حالت چندان ادامه نیافت تا این که «مالک بن نصر» با شمشیر ضربتی به سر مبارک او زد؛ کلاه خُودی که امام بر سر داشتند مملو از خون شد امام فرمود: «با این دست نه بخوری و نه بیاشامی و خداوند با ستمکاران محشورت سازد.» کلاه خُود را از سر برداشت و عمامه را بر کلاه خود بست. دشمن امام را لحظه به لحظه بیشتر محاصره می‌کرد. امام قدرت برخاستن نداشت. در این هنگام فردی از سپاه دشمن بر امام شمشیر کشید و عبدالله بن الحسن کودک خردسال امام حسن مجتبی(ع) شاهد این ماجرا بود به سمت میدان دوید و فریاد بر آورد که ای زنازاده می خواهی عمویم را بکشی و خود را بر روی سینه امام انداخت که ضربت شمشیر بر او وارد شد و همان دم به شهادت رسید.

    در این هنگام که مردم تمایلی به قتل امام نداشتند؛ کشتن امام را هر قبیله به دیگر طائفه واگذار می‌کرد. ناگاه شمر فریاد زد: «منتظر چه هستید و چرا توقف کرده‌اید؟ همه بر او حمله کنید.» این بود که «زرعة بن شریک» ضربتی به کتف چپ امام زد و «حصین» تیری به گلوی امام نشانه رفت.دیگری بر گردن امام زد و «سنان بن انس» با نیزه‌ای به سینه مبارک امام زد و قفسه سینه شکسته شد؛ هم او تیری به گلوی حضرت زد و «صالح بن وهب» نیزه‌ای به پهلوی او زد. «هلال بن نافع» گفت: من نزدیک حسین ایستاده بودم امام در حال جان سپردن بود؛ «لیکن به خدا سوگند تا به حال کشته‌ای را ندیده‌ام به نیکویی او که در خون آغشته شود و اینگونه زیبای‌روی و نورانی باشد. آنقدر نور چهره او و زیبایی هیبتش مرا به خود مشغول داشته بود که از کشته شدن او غفلت داشتم» در همان حال حضرت گاه طلب آب می‌کرد و دیگران از پاسخ به این درخواست ابا داشتند.
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  12. 2 کاربر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده.


  13. Top | #16

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    امام و دعای آخر

    چون آن حالت امام شدت یافت، سر به آسمان بلند کرد و چنین دعا کرد: «خدایا! تو برترین جایگاه را داری، بزرگ‌ترین قدرت، آنچه می‌خواهی می‌کنی، بی نیازی از خلایق، بزرگی‌ات بس عریض است و بر هر چه بخواهی توانایی، لطف و مهربانی تو نزدیک است، در عهد و پیمان راستگویی، نعمت تو سرازیر است و بلای تو نیکو، وقتی تو را بخوانم نزدیکی، هر چه را خلق کردی بر آن احاطه داری، توبه پذیرنده‌ای، از هر کسی که به تو باز گردد، بر هر چه اراده کنی دست یافته‌ای، هر چه را طلب کنی می‌یابی، وقتی که تو را شکر گویم تو سپاسگزاری، تو فراوان یاد می‌کنی هنگامی که تو را یاد می‌کنم، تو را می‌خوانم در حالی که محتاج و نیازمندم، در حال فقر به تو رغبت نشان می‌دهم، به سوی تو جزع می‌کنم، در حالی که بیمناکم، می‌گریم در حال گرفتاری و از تو کمک می‌طلبم در حال ناتوانی، به تو تکیه می‌کنم در حالی که کفایتم می‌کنی، پروردگارا! بین ما و قوم ما تو خود حکم کن؛ چرا که آنها ما را فریب دادند و ذلیل و خوار ساختند، به ما نیرنگ زدند و ما را کشتند در حالی که ما خاندان پیامبر تو و فرزند دوست محمد(ص) هستیم که تو او را به پیامبری برانگیختی، و او را امین وحی خود دانستی، پس ما را در کارمان گشایش عطا فرما، ای بخشنده‌ترین بخشندگان!»

    سپس اینگونه فرمود: "اصبر علی قضائك، یا رب، لا اله سواك یا غیاث المستغیثین؛ «الهی بر قضای تو شکیبایی می‌کنم، معبودی جز تو نیست، ای پناه درخواست کنندگان!» نیز فرمود: « جز تو خدایی ندارم، و پرستش کننده‌ای جز تو نیست، بر حکم تو صبر می‌کنم، ای پناه کسی که جز تو پناهی ندارد! ای همیشگی که پایان ندارد! و ای زنده کننده مردگان! ای که بر کسب همه، احاطه داری! بین ما و بین آنها - ای بهترین حاکمان - تو خود قضاوت کن.»

    اسب امام در اطراف آن حضرت می‌چرخید و خود را به خون امام آغشته می‌کرد. ابن سعد گفته بود: «این اسب، از اسبان خوب پیامبر است. او را بگیرند و محاصره کنند» اما مردم شام در این امر ناکام مانده بودند. بنابراین گفت: «او را رها کنید تا ببینم چه می‌کند.» او پیشانی خود را به خون حسین آغشته کرد و شیهه ای زد. به فرموده امام باقر(ع) آن حیوان پیوسته از ستم به حسین و از امتی که پسر پیامبرش را کشته، می‌نالید و آن حیوان شیهه‌کنان به خیمه‌گاه می‌دوید. «هنگامی که چشم زنان به آن اسب با یال و کاکل پر خون و زین واژگون افتاد، از خیمه‌گاه بیرون ریخته، موی پریشان کردند و بر صورت سیلی می‌زدند. بر چهره خود می‌نواختند، و فریاد ناله سر داده بودند. بعد از عزت، به ذلت و خواری افتادند و به سوی قتلگاه حسین شتابان می‌دویدند.»

    ام کلثوم فریاد می‌زد: «ای محمد و ای پدرم، ای علی جان و ای جعفر طیار و ای حمزه (سیدالشهداء) این حسین است که عریان به روی خاک کربلا افتاده.» اما زینب(سلام الله علیها) اینگونه می‌نالید: "وا اخاه، وا سیداه، وا اهل بیتاه، لیت السماء اطبقت علی الارض و لیت الجبال تدكدكت علی السهل؛‌ «وای برادرم! وای آقایم! وای اهل بیتم! ای کاش آسمان بر زمین می‌افتاد و کوهها بر دشت‌ها به هم می‌خورد.»

    حضرت زینب (س) نزدیک امام رسیده بود. در همان حال عمر بن سعد با عده‌ای از یارانش به قتلگاه نزدیک شده بود و امام در آخرین لحظات عمر شریفش به سر می‌برد. پس زینب فریاد زد: «ای عمر! اباعبدالله را می‌کشند و تو به او می‌نگری؟» زینب فرمود: «ویحکم، اما فیکم مسلم، فلم یجیبها احد؛ وای بر شما! آیا در بین شما مسلمانی نیست؟ احدی او را پاسخ نداد.» پس از آن ابن سعد فریادی بر سر مردم زد که: بر او فرود آیید و او را راحت کنید» شمر با سرعت بر گودال وارد شد و بر سینه امام نشست و محاسن شریف آن ولی اعظم الهی را گرفت و سر مقدس عزیز زهرا(س) را از پشت سر جدا ساخت.
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  14. 2 کاربر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده.


  15. Top | #17

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    شرح کامل واقعه عاشورا را به نقل از مقتل لهوف اینجا بخوانید

    روضه قتلگاه را با روایت حاج محمود کریمی بشنوید

    از حرم تا قتلگه زینب صدا می زد حسین
    دست و پا می زد حسین ناله ها میزد حسین
    واغربتا میزد حسین از دل نوا میزد حسین
    زینب صدا میزد حسین
    از عطش در زیر خنجر دست وپا میزد حسین
    از حرم تا قتلگه زینب صدا میزد حسین
    یا اخا روحی فداک یا اخا من لی سواک یا اخا قلبی لداک


    دانلود
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  16. 3 کاربر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده.

    مدير سايت (2013_11_14), مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_15), مشعشع (2013_11_15)

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. به حسینیه ی مجازی محبان الحسین علیه السلام خوش امدید
    توسط مهاجر در انجمن امام حسین علیه السلام
    پاسخ: 56
    آخرين نوشته: 2015_11_03, 10:35 AM
  2. پس از واقعه عاشورا بر اهل بیت پیامبر چه گذشت؟
    توسط مهاجر در انجمن امام حسین علیه السلام
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 2013_11_16, 04:33 PM
  3. شام غریبان بر اهل بیت(ع) چه گذشت؟
    توسط ملکوت در انجمن امام حسین علیه السلام
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 2013_11_15, 11:35 AM
  4. پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 2013_06_24, 02:04 AM
  5. چرا غيبت صغرى امتداد نيافت؟
    توسط صبور در انجمن پرسش و پاسخ مهدوی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013_06_21, 11:34 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 06:11 AM