گفت و گوی روزنامه کیهان با جانباز نخاعي، محمدرضا افشار
چه زيباست روايت صحنه هايي كه از اخلاص و ايثار سرشار است. خوشا به حال اين جوانان نوراني كه در يكي از استثنائي ترين فرصت هاي الهي در تاريخ، بيشترين بهره را برده اند و به مدد اراده و ايمان و فداكاري به مدارج عالي انساني رسيده اند. هنوز هم «عطر شهادت» از وراي سال هاي دور، به مشام مي رسد.
هنگامي كه از«دفاع مقدس» ياد مي شود، ياد حماسه سازان ميدان هاي شرف و عزت، جان را لبريز از افتخار و مباهات مي كند. يكي از اين حماسه سازان محمدرضا افشار است كه در اين ميدان به مقام شامخ جانبازي نائل شده است. آنچه مي خوانيد گفت و گوي ما با اين رزمنده ديروز و امروز و فرداست.
¤ لطفاً خودتان را معرفي بفرماييد.
- بنده متولد رباط كريم فرعي هستم. محلي بين مسجد حضرت ابوالفضل و مسجد مهدوي كه حالا به شهيد قدمي معروف است. دوران ابتدايي را در مدرسه مصباح مرجاني و راهنمايي را در مدرسه سروش گذراندم. هر دو در محله اميريه بود. دبيرستان را در مدرسه سهند ادامه تحصيل دادم. دوران نوجواني در مسجد مهدوي عضو اولين گروه مقاومت تهران بودم. فعاليت ما تحت گروههاي 22 نفره بود و با امثال شهيد حاج قاسم بارگير كه در مقابل مغازه، منافقين ايشان ر اترور كردند، در يك گروه بوديم. بيشتر كارهاي فرهنگي نظير آموزش ورزش هاي رزمي به عهده بنده بود. روزهاي نوجواني و جواني ما به اين طريق گذشت.
¤ در زمان پيروزي انقلاب چه فعاليت هايي مي كرديد؟
- در زمان انقلاب 15-16 ساله بودم كه در تظاهرات شركت مي كردم و شبهاي قبل از پيروزي انقلاب در ساخت سنگر و كوكتل مولوتف و كارهايي از اين قبيل به بچه ها كمك مي كردم. شب 21بهمن را به خاطر مي آورم كه براي تسخير پادگان ها به خيابان وحدت اسلامي رفته بوديم همان جا كه در حال حاضر آگاهي تهران بزرگ است. از آنجا با خود اسلحه آورديم و در محل تقديم بزرگ ترهايمان كرديم. در پيروزي انقلاب هم سعي مي كرديم قطره اي باشيم در درياي خروشان مردم.