اى كريم !
اگر عدل تو ما را اجابت نموده ولى ترازوى حكمتت ما را رد كند و بگويد:
فضل و بخشش بر شما خلاف حكمت و موفق نمودن شما خلاف عدالت در قضاوت است زيرا سزاوار فضل و بخشش نبوده و خوبى به شما كار درستى نيست به خاطر اينكه گناهان روى شما را سياه و غفلت از ياد من قلوب شما را تيره و دوستى دنيا نفس و عقل شما را مريض كرده و رحمت من گرچه شامل هر چيزى هست ولى مگر سخنم را در كتابم نشنيديد كه : رحمتم را براى متقين قرار مى دهم .(
(فساءكتبها للذين يتقون ).)
و من گرچه ارحم الراحمين و بخشنده مهربانى هستم ولى مجازاتم نيز سخت و شديد است و اگر حكمتم در ميان آفريدگانم نبود كه اهل عدل و فضل را از ديگران جدا نمايم در كجا زيبايى و بزرگى من به روشنى آشكار مى شد،
ما نيز در جواب قضاوت حكمتت با آموزش و يارى تو مى گوييم :
شكى نيست كه سزاوار فضل و بخشايش تو نيستم اما اى كريم اگر سزاوار فضل بودن شرط بهره مندى از فضل تو بود هيچگاه فضل تو در جهان آشكار نمى شد. زيرا غير تو بجز از جانب تو نه خيرى دارد و نه سزاوار چيزى است سزاوارى فضل تو نيز فضلى است از جانب تو و امكان ندارد فضل از سزاوار فضل بودن بوجود آيد.

و در مورد سياهى چهره و تيرگى قلبهايمان نيز به همين صورت جواب مى دهيم زيرا تمامى نورها در تو و از جانب تو است . بنابراين اگر ما را نورانى نكنى چگونه نورانى شويم و اگر ذره اى از نور و روشنى خود را به ما عنايت فرمايى و ما را با دادن ذره اى از زندگى خود، بزرگ بدارى ما را زندگى و شفا داده و كامل و نورانى خواهى نمود. و آيه قرآن (رحمت خود را براى متقين قرار مى دهم )(
اعراف ، آيه 156.)

نيز با اميدوارى و آرزوها و دعاى ما منافاتى ندارد. زيرا ما نيز توقع داريم از فضل خود به ما تقوى عنايت فرمايى . چنانچه به متقين عطا فرمودى و سپس رحمتت را نصيب ما سازى .

وانگهى اين فرمايش تو فقط تصريح مى كند كه رحمت خود را براى افراد باتقوا قرار داده اى و نفرموده اى كه غير آنها را از رحمت خود بهره مند نمى سازى . و در جواب اينكه اگر اهل فضل و عدل را از ديگران جدا نكنم ، زيبايى و بزرگيم در كجا بروشنى جلوه مى كنند، مى گوييم براى آشكار شدن بزرگى ، عدل و مجازات تو كافى است ستيزه گران و كسانى را كه از روى تكبر تو را عبادت نمى كنند، مجازات نمايى و با عدلت با آنان رفتار نمايى تا بزرگى و عدل تو بخوبى آشكار شود، و غير از من افرادى دارى كه آنان را مجازات نمايى ولى من كسى را بجز تو ندارم كه به من رحم كند.

اقرار كنندگان به آنچه مى خواهى و گدايان و دعا كنندگان و اميدواران و اهل ترس و حياى از تو كجا و آشكار شدن بزرگيت كجا؟

بخصوص كه ، اگر چه گناهكاريم ولى به اوليا و دوستان فرمانبردارت متوسل مى شويم و رويمان گرچه سياه است ولى با روى پاك دوستان پاكت كه نزد تو درخشان است به تو توجه مى كنيم و دلهاى ما گر چه تاريك است ولى از نور بندگان عارف به تو، روشنى مى گيريم .

و اگر دوستى دنيا دلهاى ما را مريض و عقلهاى ما را نابود كرده ، ولى محبت اولياى تو آن را زنده كرده و اگر فضل تو در بندگان چنگ زننده به دستگيره فضل و دامن كرمت آشكار مى شود، چه اشكالى دارد كه فضل آنان نيز در اهل ولايت آنان كه به دستگيره محبت آنان چنگ زده اند، ظاهر شود.