وَقُلْنَا یَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ وَكُلاَ مِنْهَا رَغَداً حَیْثُ شِئْتُمَا وَلاَ تَقْرَبَا هَـذِهِ الشَّجَرَةَ فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ :
و گفتیم: «اى آدم، خود و همسرت در این باغ سكونت گیر [ید] و از هر كجاى آن خواهید فراوان بخورید و [لى] به این درخت نزدیك نشوید، كه از ستمكاران خواهید بود.» (سوره بقره / آیه 35)
در ادامه به شرح و بیان آیه 35 سوره بقره می پردازیم و با تتبع در تفاسیر به سوالات زیر پاسخ می دهیم.
بهشتی که حضرت آدم و حوا در آن سکنی گزیدند، کدام بهشت بود؟ بهشت موعود یا باغی از باغهای دنیا؟ از آن جا که:
1- بهشت موعود نعمت جاودان است و بیرون رفتن از آن ممکن نیست.
2- ابلیس بی ایمان را در آن راهی نخواهد بود، بعد از سرپیچی او از سجده کردن بر آدم ، خداوند شیطان را از بهشت اخراج کرد و فرمود: «فَاخرُج مِنهَا فَإِنَّکَ رَجِیمٌ»
3- بهشت جای لغو و گناه و نیرنگ نیست: «لَّا لَغْوٌ فِیهَا وَلَا تَأْثِیمٌ»
4- بهشت برای پاداش است و آدم هنوز عمل خیری نکرده بود که استحقاق پاداش داشته به اشد.
5-
در بهشت موعود امر و نهی و ممنوعیت و تکلیف وجود ندارد و نیز طبق روایات اهل بیت «علیهم السلام» تصریح شده است که بهشت آدم باغی از باغ های دنیا بود و منظور از هبوط و نزول آدم به زمین، نزول مقامی است نه مکانی.
علامه طباطبایی معتقد است مراد از بهشت دنیوی بهشت برزخی است که در مقابل بهشت خلد است و می گوید: «عده ای از روایات از اهل بیت «علیهم السلام» دلالت دارد بر این که بهشت آدم در آسمان بوده، و او با همسرش از آسمان نازل شدند، از این هم که بگذریم کسانی که انس ذهنی به روایات دارند، از این که بهشت نامبرده در آسمان باشد، و آدم از آن جا به زمین هبوط کرده باشد، با این که در زمین خلق شده و در آن زندگی کرده باشند، هیچ تعجب نمی کند، همچنانکه در روایات در عین اینکه آمده: که بهشت در آسمان است، در عین حال آمده: که سوال قبر در قبر است، و همین قبر یا روضه ایست از ریاض بهشت، و یا حفره ایست از حفره های دوزخ، و از این قبیل تعبیرات.»
اساساً کمال های انسان مربوط به انسانیت اوست و انسانیت انسان به نفس اوست، نه به مرد بودن یا زن بودن. به همین دلیل در اسلام هیچ کمالی مختص مرد نیست و هیچ کمالی از زن دریغ نشده، بلکه هر کس خلوصش بیشتر باشد تفربش به خدا بیشتر است
درخت نهی شده چه درختی بود؟ و در کتاب اخبار عیون الرضا «علیه السلام»، از عبدالسلام هروی، روایت آمده که گفت: به حضرت رضا «علیه السلام» عرضه داشتم: یا بن رسول الله «صلی الله علیه و آله وسلم»، از درختی که آدم و حوا از آن خوردند برایم بگو، تا به بینم چه درختی بود؟ چون مردم درباره آن اختلاف دارند، بعضی روایت می کنند: که گندم بوده بعضی دیگر روایت می کنند: که درخت حسد بوده.
حضرت فرمود: هر دو درست است، عرضه داشتم: با این که دو معنای متفاوت دارد، چطور ممکن است هر دو درست باشد؟
فرمود: ای اباصلت، یک درخت بهشت می تواند چند نوع باشد، مثلاً درخت گندم می تواند انگور هم بدهد، چون درخت بهشت مانند درخت های دنیا نیست، و آدم بعد از آن که خدای تعالی به او احترام کرد، و ملائکه را وا داشت تا برای او سجده کنند، و او را داخل بهشت کرد، در دل با خود گفت: آیا خدا بشری گرامی تر از من خلق کرده است؟
خدای عزوجل از آنچه در دل او گذشت، خبردار شد، پس او را ندا داد: که سر خود را بلند کن، و به ساق عرش بنگر، تا چه می بینی؟
آدم سر به سوی عرش بلند کرد، و به ساق عرش نگریست، و در آن دید که نوشته: «لااله الا الله، و محمد رسول الله، و علی بن ابیطالب امیرالمۆمنین، و همسرش فاطمه سیده زنان عالمیان، و حسن و حسین دو سید جوانان اهل بهشتند»، آدم پرسید: پروردگارا! اینان چه کسانی اند؟ خدای عزوجل فرمود: ای آدم اینان ذریه های تو هستند و از تو و از همه خلایق من بهترند، و اگر اینها نبودند، من تو را، و بهشت و دوزخ، و آسمان و زمین، را خلق نمی کردم، پس زنهار مبادا به چشم حسد بر اینان بنگری، که از جوار من بیرون خواهی شد.
نواهی خداوند به چند دسته تقسیم می شود؛ از جمله نهی مولوی و نهی ارشادی. منظور از نهی مولوی نهیی است که انجام آن باعث عقاب می شود، اما نهی ارشادی یا تنزیهی، تنها هدایت کردن مکلف به صلاح اوست و ارتکاب آن گناه نیست
پس آدم به چشم حسد برآنان نظر افکند، و آرزوی مقام و منزلت آنان کرد، و خداوند شیطان را بر او مسلط ساخت، تا سرانجام از آن درخت که نهی شده بود خورد، و بر حوا هم مسلطش کرد، او هم به مقام فاطمه به چشم حسد نگریست، تا آن که از آن درخت بخورد. همچنان که آدم خورد، و در نتیجه خدای تعالی هر دو را از بهشت بیرون کرد، به زمین فرستاد، تا در جوار زمین باشند.
با توجه به اینکه پیامبران عصمت داشته و معصوم بوده اند، چرا حضرت آدم مرتکب گناه شد؟ آنچه در بدو نظر از آیات ظاهر می شود، این است که آن حضرت رسماً گناه کرده، مانند جمله «فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ»، و نیز جمله: «وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى » (سوره طه 121)؛ و [این گونه] آدم به پروردگار خود عصیان ورزید و بیراهه رفت.
و نیز مانند اعترافی که خود آن جناب کرده، و قرآن آن را حکایت نموده فرموده: «قَالاَ رَبَّنَا ظَلَمْنَا أَنفُسَنَا وَإِن لَّمْ تَغْفِرْ لَنَا وَتَرْحَمْنَا لَنَكُونَنَّ مِنَ الْخَاسِرِینَ» (اعراف آیه 23)؛ گفتند: «پروردگارا، ما بر خویشتن ستم كردیم، و اگر بر ما نبخشایى و به ما رحم نكنى، مسلماً از زیانكاران خواهیم بود.»
نواهی خداوند به چند دسته تقسیم می شود؛ از جمله نهی مولوی و نهی ارشادی.
منظور از نهی مولوی نهی است که انجام آن باعث عقاب می شود، اما نهی ارشادی یا تنزیهی، تنها هدایت کردن مکلف به صلاح اوست و ارتکاب آن گناه نیست.
در این آیه نهی خداوند ارشادی به آن چه خیر و مصلحت در آن است بوده، لذا بهشت را از دست دادند اما جزای مخالفت با نهی مولوی تکلیفی، تنها با توبه مقبول و پذیرفته شده و بر طرف می شود، پس آن دو توبه کردند و توبه آنها قبول شد اما به بهشت باز گردانده نشدند و این نشان می دهد که نهی، نهی ارشادی بوده است و آنچه آدم مرتکب شد «ترک اولی بود . فی المثل نمازی را که ما می خوانیم قسمتی از آن با حضور قلب و قسمتی بی حضور قلب می گذرد ، در خور شأن ما است اما این نماز هرگز در خور مقام شخصی همچون پیامبر (صلی الله علیه واله وسلم) و علی (علیه السلام) نیست . او باید سراسر نمازش غرق در حضور در پیشگاه خداوند باشد و اگر غیر این کند ، حرامی مرتکب شده اما ترک اولی کرده است.»
در روایت از امام رضا (علیه السلام) آمده است که فرمود: «ماجرای لغزش آدم، قبل از رسیدن به مقام نبوت بوده و از لغزش های کوچکی بوده که قابل عفو است.»
اگر نهی الهی، نهی ارشادی بود چرا خداوند مجازات آن را قرار گرفتن در زمره ظالمین قرار داد؟ از آنچه گذشت (ارشادی بودن نهی) برمی آید که مظلوم در جمله ی «فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ» خود آدم و حوا هستند و ظلم در این جمله، ظلم به نفس است نه ظلم به خداوند یا دیگران، چون آنچه در ارتکاب نواهی ارشادی مطرح است ضرر و خسارتی است که نصیب خود شخص می شود؛ چنان که اگر شخص بیمار به امر یا نهی ارشادی پزشک اعتنا نکند، به خود ضرر زده و ستم کرده است؛ از این رو در سوره «طه» در ارتباط با همین قصّه به جای این که پس از نهی جمله ی «فَتَكُونَا مِنَ الْظَّالِمِینَ» ذکر شود، جمله «فتشقی» آمده است؛ چون شقاء به معنای رنج و تعب است و به همین جهت در سوره «طه» از نتیجه عصیان به غوایت تعبیر شده که به معنای رهایی هدف است نه مغضوبیّت: «وَعَصَى آدَمُ رَبَّهُ فَغَوَى» ضلالت، راه گم کردن است ، در حالی که اگر مراد ظلم و عصیان مصطلح باشد، باید مورد غضب قرار گیرد و از مغضوب علیهم باشد نه از ضالین.
در روایت از امام رضا (علیه السلام) آمده است که فرمود: «ماجرای لغزش آدم، قبل از رسیدن به مقام نبوت بوده و از لغزش های کوچکی بوده که قابل عفو است»
آدم در برخی خطاب های خداوند: « یَا آدَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَزَوْجُكَ الْجَنَّةَ » « فَقُلْنَا یَا آدَمُ إِنَّ...»چیست؟ پاسخ این است که حوا (علیها السلام) تحت تدبیر آدم (علیه السلام) بوده و آدم (علیه السلام) با قطع نظر از زوجیت ، امام و پیامبر آینده حوا بود.
از این رو اگر آدم در این وسوسه آسیب نمی دید ، حوا نیز مصون می ماند و به هر حال محور و اساس چه از جهت فضیلت و چه از لحاظ وسوسه شدن و خروج از بهشت، آدم بود.
به همین لحاظ در بسیاری از خطابها و تعبیرها آدم اصل واقع شده است.
حق این است که چنین خطابهایی هیچ دلالتی بر تبعیت جنس زن و مرد ندارد و اساساً کمال های انسان مربوط به انسانیت اوست و انسانیت انسان به نفس اوست، نه به مرد بودن یا زن بودن.
به همین دلیل در اسلام هیچ کمالی مختص مرد نیست و هیچ کمالی از زن دریغ نشده، بلکه هر کس خلوصش بیشتر باشد ، تقربش به خدا بیشتر است و چه بسا زنی در سمت مادری، خلوص بیشتری از همسرش در سمت پدری داشته و فضیلتش به مراتب بیشتر از مرد باشد؛ چون خلوص و فضیلت و کمال، از عقیده و اخلاق نشأت می گیرد و عقیده و اخلاق را روحی تنظیم می کند که مرد و زن ندارد.
فرآوری: زهرا اجلال