در درون سینه می سوزد دل شیدای من
ای خدا دریای خون شد سینه سینای من
همچو شمعی پیکرم از آتش و غم آب شد
کین زهر آلوده آتش زد ز سر تا پای من
پاسخ زهرا چه خواهی داد فردا ای هشام
گر بپرسد شرح امروز مرا فردای من
از تو می پرسد به فردای قیامت مادرم
از چه کشتی یادگار روز عاشورای من
آخر ای بیداد گر من زاده پیغمبرم
کرده مدح من به قرآن خالق یکتای من
نیش ها را نوش می کردم من از نیش قلم
از چه گشتی سد راه فکر روشن رای من
تشنه لب جان می دهم چون جد مظلومم حسین
تا به عالم زنده ماند شیوه آبای من
شاعر «ژولیده» می گوید به صد آه و فغان
در درون سینه می سوزد دل شیدای من