چون شروع به طواف نمايد، دل خود را از تعظيم و محبت و خوف و رجاء مملوسازد و بداند كه: در حال طواف، شبيه است به ملائكه مقربين كه پيوسته در حول عرشاعظم طواف مىنمايند.و بداند كه: مقصود كلى، طواف دل استبه ياد پروردگار خانه.
پس ابتدا و ختم طواف را به ياد او كند.و روح طواف و حقيقت آن طواف دل است درحضرت ربوبيت و خانه مثال ظاهرى است در عالم جسمانى.و خانه در عالم ملك وشهادت نمونه اى است از حضرت ربوبيت در عالم غيب و ملكوت.
و آنچه رسيده كه: «بيت المعمور در آسمان در مقابل خانه كعبه است و طواف ملائكه بر آن چون طواف بنى آدم است بر كعبه» (5) .
دور نيست كه اشاره به اين مشابهت باشد.
و چون رتبه اكثر نوع انسان از طواف خانه اصلى قاصر است امر شد به ايشان كه: متشبه به انسان شوند در طواف خانه مكه.
«فان من تشبه بقوم فهو منهم».
يعنى: «هر كه خود را شبيه به قومى كند از ايشان محسوب است» .
پريشان نيستى مىگو پريشان.
و چون به نزد حجر الاسود آيد كه آن را ببوسد متذكر اين شود كه: آن به جاى دست خداست در زمين و عهود بندگان در آن است.
از حضرت پيغمبر - صلى الله عليه و آله - مروى است كه: «حجر الاسود دست خداست در ميان خلق، كه آن بندگان مصافحه مىكنند با او چون مصافحه بنده با آقا يادخيل كسى با كسى» . (6)
از حضرت امام جعفر صادق - عليه السلام - مروى است كه: «چون خداى - تعالى - عهود از بندگان خود گرفت امر فرمود به حجر الاسود تا آن را فرو برد.پس، از اين جهت در نزد آن مىگويند: «امانتى اديتها و ميثاقى تعهدته» .يعنى: امانت خود را ادا كردم وپيمان خود را نگاه داشتم، تا حجر الاسود به اين شهادت دهد» . (7)
و فرمود كه: «ركن يمانى درى است از درهاى بهشت كه از روزى كه گشوده شدهاست هرگز بسته نشده است» . (8)
و بايد قصد آدمى در وقت بوسيدن اركان و چسبانيدن خود به مستجار بلكه هرجزئى از خانه، طلب قرب باشد از راه محبت و شوق به خانه و صاحبخانه.و تبرك جستن باشد به رسيدن بدن به خانه.و اميد داشتن به اينكه: به اين وسيله بدن او از آتش جهنم محفوظ بماند.
و چون چنگ در دامن خانه كعبه زند نيت آن كند كه: دست در دامن خدا آويخت هو طلب مغفرت و امان مىكند مثل تقصير كارى كه دست در دامن بزرگى زند.و چنان قصد كند كه: ديگر مرا ملجا و پناهى نيست.و به جز عفو و كرم تو راه به جايى ندارم.ودست از دامن خانه تو بر نمىدارم تا مرا ببخشى و مرا امان عطا فرمايى.
و چون به ميان صفا و مروه به جهت سعى آيد بايد متذكر شود كه: اينجا شبيه است به ميدانى كه در بارگاه پادشاهى واقع باشد كه بندگان در آنجا آمد و شد مىكنند گاهى مى آيند و زمانى مىروند و به جهت اظهار اخلاص خدمت، و اميد نظر رحمت درآنجا تردد مىنمايند.مثل كسى كه: به خدمت پادشاهى رسيده باشد و بيرون آمده باشدو نداند كه پادشاه در حق او چه حكم خواهد فرمود. پس در دور خانه آمد و شدمىكند كه شايد در يك مرتبه بر او ترحم كند.و در وقت آمد و شد در آنجا، ياد آوردآمد و شد خود را در عرصات محشر ميان دو كفه ميزان اعمال خود.
و چون به عرفات حاضر شد نظر به ازدحام خلايق كند و ببيند كه: مردمان به لغتهاى مختلفه صداها بلند كرده اند و هر يك به زبانى به تضرع و زارى مشغولاند.و هر كدام به طريقه امام و پيشواى خود آمد و شد مىكنند، ياد آورد عرصه قيامت و احوال آن روزپر هول و وحشت را.و پراكندگى مردمان را در آنجا به طور حيران و سرگردان.و هرامتى به گرد پيغمبر و امام خود جمع شده و چشم شفاعت بر او انداخته اند.پس چون بهاين فكر افتاد دست تضرع بردارد و با نيت خالص به درگاه خدا بنالد كه خدا حج او راقبول كند و او را در زمره رستگاران محشور سازد.و چنان داند كه: نوميد نخواهد شد،زيرا روز، روز شريف، و موقف، موقف عظيمى است. و بندگان خدا از اقطار زمين درآنجا جمع اند و دلهاى همه به خدا منقطع است.و همتهاى همه مصروف دعا و سؤال است.و دستهاى همه به درگاه پادشاه بى نياز بلند است.و همگى چشم بر در فيض ورحمت او انداخته و گردنها به سمت لطف و كرم او كشيده.و البته چنين موقفى از نيكان و اخيار خالى نيست، بلكه ظاهر آن است كه: ابدال و اوتاد ارض در خدمت صاحب عصر در آنجا حاضرند.
پس دور نيست كه: از حضرت ذو الجلال به واسطه دلهاى پاك و نفوس مقدسه،رحمت بر كافه مردمان فايض شود.و چنان گمان نكنى كه همه اين خلايق آنجا جمع اندو با هزار اميدوارى راه دور و دراز پيموده اند و اهل و وطن را دور افكنده وكربت غربت برخود قرار داده و رو به درخانه چنين كريمى آورده اند خداوند كريم همه را نااميد كند! و سعيشان را نابود سازد! و بر غريبى ايشان ترحم نكند!
زنهار! زنهار! درياى رحمت از آن وسيعتر است كه در چنين حالى تنگى كند.
و از اين جهت رسيده است كه: «بدترين گناهان آن است كه آدمى به عرفات حاضرشود و چنان گمان كند كه خدا او را نيامرزيده» . (9)
و چون از عرفات برگردد و دوباره داخل حرم شود از اينكه خدا باز او را اذن دخول حرم داده تفال زند كه خدا او را قبول فرموده و خلعت قرب بر او پوشانيده و از عذاب خود او را ايمن ساخته.
بر گرفته از کتاب معراج الساده