««گلستان محمد صل الله علیه و آله و سلم»»
ورق سبز زمان نقش بر آستین دارد
آنکه با نقش نشست جامه زرین دارد
عقل اندیشه کند دامن گل بستاند
گل چو آفتاب بیند لبخند تبسم دارد
سرمنزل گل بر پیچک گلخانه رواست
گیرد آن غنچه ره نور که شکفتن دارد
خرمی گلستان به آن است که بلبل خواند
آن نغمه شیرین که هزار راز دارد
رسته یک سبد گل زیاس و نرگس و نسترن
آن دسته گلی که راستین صراط همراه دارد
روان شد چشمه حیات زگلستان شریعت
بقای دو عالم ز لطف محمد دارد