انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 12 , از مجموع 12

موضوع: نامه هایی به مولای غریب کربلا

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    0.27
    نوشته ها
    1,100
    صلوات و تشکر
    1,212
    مورد صلوات
    2,090 در 867 پست
    نوشته های وبلاگ
    10
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض نامه هایی به مولای غریب کربلا












    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ
    به قلم: محسن قائمی نسب
    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ

    نامه اول :

    سلام آقای جوانان اهل بهشت ! سلام دردانه زهرا!
    سلام
    ای تو از پیامبر و پیامبر از تو! سلام آقای خوب من!
    زیاد مزاحمتان نمی شوم شنیده ام قصد سفر داری!
    تنها می خواستم .....
    خبری بدهم از کوفه!
    «مسلم» سفیر شما کشته شد!
    کوفه شهر نامردی و نامردمی شده!
    وفا از شهر رخت بر بسته ،
    امروز به بازار رفته بودم،
    کوفیان شمشیرها را تیز می کردند !
    نیزه ها را زهر آلود !
    انگار در تدارک جنگی بزرگ هستند!
    مبارزه ای که بوی خون می دهد! ابن زیاد ها با چشمهای خونخوارشان، برای شما نقشه ها کشیده اند ،
    آقا دیگر فرصتی برای از تو نوشتن ندارم.
    راستی می خواستم بگویم:
    انی سلم لمن سالمکم!
    من با شما هستم....!
    با شما، پشت به کوفه و رو به کربلا .
    خداحافظ...

    خلاصه

    وفا از شهر رخت بر بسته ،
    امروز به بازار رفته بودم،
    کوفیان شمشیرها را تیز می کردند !


       


  2. 2 کاربر برای پست " فاطمه " عزیز صلوات فرستاده.

    گل مريم (2015_10_24), سحر (2015_10_24)

  3. Top | #11

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    0.27
    نوشته ها
    1,100
    صلوات و تشکر
    1,212
    مورد صلوات
    2,090 در 867 پست
    نوشته های وبلاگ
    10
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    و اینک نامه یازدهم:


    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ
    به قلم: محسن قائمی نسب
    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ


    نامه یازدهم


    سلام آقای دلهای شکسته...
    سلام آقای خیمه های سوخته...
    نمی دانم این نامه کجا به دستت می رسد؟
    در گودال قتلگاه؟ یا در تنور خولی نفرین شده؟!
    فدای تن زخم خورده ات...
    حتما دیده ای که چگونه سروسامان خیمه های تو بهم خورد.
    حالا دقایق کربلا دقیقه های اضطراب و پریشانییست.
    همه چیز بهم می خورد!،
    سقا و علمدار نیست،
    موذن نیست، حتی شیرخواره هم در گهواره اش نیست، تو هم که سرت در کوفه و تنت در کربلا ...
    اما همه اینها با درایت حیدرانه زینب سر و سامان می گیرد، او که نائبه تو و نماینده تام الاختیارت است اکنون در وسط کربلا محور استوار لشگرگاه تو شده،
    و اکنون دور، دور عاشقانه های بانوی غم هاست!
    سلام بر مادر مصیبت ها، سلام بر خواهر عشق، ستاره شب های دمشق...
    بانو! آفتاب عمر برادرت در صحرای کربلا غروب کرده!
    بانو! خودت را آماده کن، شاهد طشت دیگری خواهی بود، طشتی که سر پرخون و نورانی برادر در آن خواهی دید!
    این بار قرآن ناطق و ناطق قرآن بر نیزه خواهی دید،
    بانوی شکیبایی ها!
    نیزه شکسته ها را بزن کنار، گلت این جا خفته! روز تاریخی عاشورا گذشت، حسین کاروان را به تو سپرده است،
    رسول خون برادر! اکنون حنجره حیدریت را صاف کن، شام پر بلا بی تاب زبان گویای منطق علوی است... تو روز عدو را در شام، شام می کنی!
    راستی زینب جان، هنگامه تلخ وداع، حسین چه گفت که آرام شدی!؟
    شام غریبان، خیمه های سوخته، غارت، تاریکی ناله طفلان، تازیانه! کجا دانند حال تو سبکباران ساحل ها!
    بانوجان! آماده باش که بعد از ظهر عاشورا،جرس فریاد می دارد که بر بندید محمل ها!
    غروب غریبانه عاشورا، چقدر آشناست برای این روزهای زینبیه دمشق...
    از درد و داغت هر چه بگویم ، یک نکته از هزار نیست، فقط اجازه می دهی بپرسم: بعد از ظهر عاشورا، گودال قتلگاه....
    والشمر جالس علی صدره!
    بر قلب تو چه گذشت! واجدا! واحسینا!
    بگذار بگوییم:
    کلنا عباسک یا زینب!

    من با شما هستم...
    رو به کربلا...
    ........................


    خلاصه


    رسول خون برادر! حنجره حیدریت را صاف کن، شام پر بلا بی تاب زبان گویای منطق علوی است...

  4. کاربر زیر برای پست " فاطمه " عزیز صلوات فرستاده:

    مدير سايت (2015_10_25)

  5. Top | #12

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    0.27
    نوشته ها
    1,100
    صلوات و تشکر
    1,212
    مورد صلوات
    2,090 در 867 پست
    نوشته های وبلاگ
    10
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    و اینک نامه دوازدهم:

    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ

    به قلم: محسن قائمی نسب

    ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــ

    نامه دوازدهم


    سلام آقا .
    سلام آقای جوانان اهل بهشت!
    سلام قاری قران بر نیزه!
    بازهم شرمنده ایم . دنیای ما با شما چه کارها که نکرده است!؟ . غیرت ما زخم خورده است ازین جسارت تاریخی . خجالت می کشم خبری بدهم .
    روزی کسی در مسجد نام زینب را برد وغیرت خدا علی علیه السلام ، چونان برآشفت که مردم دریافتند غیرت علی ، جان آن جسور را از حلقومش بیرون کشد .
    اما حالا چه گذشت که دست های او را بسته اند و اسیرش کرده و در کوچه های این شهر نفرین شده راه می برند . او که سایه بلندش را آفتاب ندیده بود ، امروز در معرض چشمهای بی حیا قرار گرفته است !.
    حالا خرابه شام، کودکان تو شب ها با گریه به خواب می روند و زینب تو، بانوی نور و نافله بر سجاده بندگی می نشیند، قامتش خمیده اما سربلند، دستی به سوی آسمان و دستی بر سر رقیه دارد! او ایستاده تا گلهای سیلی خورده حرم را پرستاری کند!

    زینب چه زیبا رسالت رساندن پیام خونین ترا بر دوش گرفت تاحرف حق شهیدان کربلا را در میان یزیدیان ، این مردگان متحرک ناحق ، به کرسی بنشاند .چقدر بر خود می بالیم از این همه شجاعت و دلیری و اعتراف می کنیم که مردانگی در رکاب زینب جوانمردی آموخته است. انجا که آرام و سراپا افتخار بر سر قدرت و قساوت ،بر سر بردگان مزدور و جلادان یزید فریاد می زند:
    سپاس خداوند را که این همه کرامت و این همه عزت به خاندان ما عطا فرمود .
    فقط اقای خوب من !
    زینب این الهه احساس و درد را که دیدی از باب الساعات نپرس...!
    من با شما هستم....
    رو به کربلا....
    خداحافظ.

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شعر هایی برای جنگ...
    توسط ملکوت در انجمن فرهنگ شهادت
    پاسخ: 9
    آخرين نوشته: 2014_10_14, 04:05 AM
  2. آنهایی که مهدی نبودند!
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن انتظار فرج
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2014_08_26, 05:33 PM
  3. درسهایی ساده از قرآن
    توسط ملکوت در انجمن زیبایی شناسی
    پاسخ: 30
    آخرين نوشته: 2013_10_31, 04:00 PM
  4. رفیق تنهایی
    توسط ملکوت در انجمن خاطرات اسرا
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2013_10_15, 11:16 PM
  5. زیبایی های الفبایی (ظاهری) قرآن مجید
    توسط تسنیم در انجمن زیبایی شناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013_04_19, 09:09 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 10:47 PM