تو و زلالی حوض و حیاط و گلدان ها
من و غریبی این کوچه و خیابان ها
تو و تمامی گنجشک ها که آمده اند
به میهمانی تو زیر چتر گلدان ها
به هر طرف بروی رویشان به جانب توست
میان باغ دلم آفتابگردان ها
ببین که گم شده ام بی تو، بی خودم، بی عشق
میان توده ی سرد و سیاه انسان ها
نگاهشان به سراپای بی خیال من است
هزار چشم گرسنه در این خیابان ها
در این هوای گرفته به هر کجا بروی
غریو و سایه و دود است و برق دندان ها
برای خنده ی پوچی ست پوچ و تکراری
تمام بازی این فیل ها و فنجان ها
دو چیز گم شده در این و آن مردم عشق
صفای ناز در این ها نیاز در آنها
شبی شروع شد و روزمان به پایان رفت
و دلخوشیم به آغاز ها به پایان ها
شبیه خط شکسته اند جاده ها بی تو
شبیه دایره ی مرگ ،شکل میدان ها
امید پاکی مان نیست، جای دست دعا
هزار چتر سیاه است زیر باران ها
اللهم عجل لوليك الفرج