من همچنلان پشت خاکریز افتاده بودم، گاه با زحمت جای خود را پشت خاکریز تغییر

میدادم تا از آتش عقبه ی آرپی جی نیروهای خودی نیز که سخت گرم درگیری بودند

آسیب بیشتری نبینم نزدیک ظهر بود وقتی بعثی ها مطمئن شدند که دیگر کسی

پشت خاکریز زنده نمانده با نیروهای زرهی خود وارد خاکریز شدند و فریاد هلهله و

شادی نیروهایشان بلند شد.


تانک های دشمن را در همان حال که روی زمین افتاده بودم، میدیدم که به مواضع

ما وارد میشدند و مناطقی را که قبلا تصرف نموده بودیم مجددا به دست آوردند.