انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 2 از 2 نخستنخست 12
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 13 , از مجموع 13

موضوع: سعادت در نگاه نهج البلاغه

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض سعادت در نگاه نهج البلاغه






    مقدمه
    سعادت يا نيك‏بختى، نامى است كه معمولا انسان‏ها به مطلوب نهايى خود مى ‏دهند؛ اما به رغم توافقى كه در ناميدن مطلوب نهايى به سعادت دارند، در تعريف آن بر يك عقيده نيستند. به گفته ارسطو، گروهى آن را لذت و كامجويى مى‏ پندارند و گروهى شرف و حرمت اجتماعى، و حكيمان آن را نظرپردازى و انديشيدن به واقعيت‏هاى غايى هستى مى‏ دانند. افزون بر اين، گاهى يك شخص، ديدگاه‏هاى مختلفى درباره سعادت مى‏يابد؛ مثلا هنگام بيمارى، سعادت را سلامتى، هنگام فقر و تنگدستى آن را پول و ثروت و... مى‏داند. (1)
    اما دشوارى شناخت سعادت، نبايد ما را از تلاش براى درك آن بازدارد؛ زيرا هر اقدامى بدون آن مانند تيراندازى در تاريكى است، كه در آن اميدى به اصابت نيست.
    از مسائل مهم و بحث‏ انگيز درباره سعادت، در فلسفه اخلاق جديد به ‏ويژه در بحث از نظريه ارسطويى سعادت، موضوع بسيط يا مركب‏ بودن آن است. ابتدا ويليام هاردى از دو اصطلاح «غايت جامع»(2) و «غايت غالب»(3) براى اشاره به اين موضوع بهره گرفت كه مورد توجه فيلسوفان اخلاق نيز قرار گرفت.(4)




    ویرایش توسط صبور : 2013_07_01 در ساعت 11:46 AM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  2. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:

    مشعشع (2013_07_01)

  3. Top | #11

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض







    در پرتو اين نگرش اصولى به سعادت انسان است كه امام على‏ عليه السلام مى‏ فرمايند:
    ديندارى سعادت است (54)، و برترين خواست انسان است (55)، و تقوا چراغ راه رستگارى است (56)، و عبوديت خداوند، پيروزى در مسابقه رستگارى است (57)، و زهد بر خلاف ظاهرش كه رنج و سختى است، تجارتى سودمند و مايه سعادت است. (58) باز در پرتو توجه به نقش كليدى و اساسى ايمان است كه مى‏ توان عمق جملاتى از اين دست را دريافت: هيچ انسانى به بدبختى نمى‏ افتد، مگر با در پيش گرفتن معصيت خداوند (59) و اصولا بدبختى در گرو عصيان انسان است همان‏طور كه خوشبختى در سايه ايمان مى‏ آرمد. (60) اما از ديدگاه امام‏ عليه السلام هسته اصلى سعادت انسان در همين ايمان نهفته است؛ زيرا در جهان بينى امام‏ عليه السلام انسان‏ها مبدأ و مصدرى الهى دارند و تنها در صورت يافتن ارتباط نزديك با او مى‏ توانند جوهر خود را باز يافته، به كمال و رستگارى برسند. اين ايمان كه موجب قرب به خداوند است، با آنچه ارسطو درباره تأمل در امور الهى مى‏ گويد و آن را سعادت آدمى مى‏داند، متفاوت است. در تصويرى كه على‏ عليه السلام از ايمان مى‏ دهد، علاوه بر عقل تمام احساسات و عواطف و قواى وجودى انسان معطوف به خداوند است و آدمى تسليم محض او است. در پايان، دو نكته را يادآور مى ‏شويم:


    1. آنچه درباره سهم خيرات بيرونى، مانند ثروت و شهرت نيك، در سعادت انسان گفته آمد، برگرفته از ظاهر اسناد سعادت به اين امور در روايات است؛ ولى ممكن است تحليل‏هاى ديگرى نيز باشد كه مثلا اسناد سعادت را به اين قبيل امور مقيد به قيدى بداند. بنابراين همه امور گفته شده، به شرط آن‏كه به ايمان يا فضيلت اخلاقى و يا فضيلت عقلى بينجامند، مى‏توانند موصوف سعادت قرار گيرند، نه به طور كلى. همچنين ممكن است كسى بگويد اسناد سعادت به اين امور، از نوع اسناد چيزى به وسيله تحصيل آن است؛ مثلا با پول است كه مى‏توان فضيلت بخشندگى را تصاحب كرد يا با پول است كه مى‏ توان آسودگى لازم را براى نظرپردازى داشت. بر اساس اين نظريه هر گاه ممكن باشد كه بدون اين چيزها آدمى بتواند فعاليت اخلاقى يا دينى داشته باشد، آنها ارزش آلى خود را از دست مى‏ دهند.
    ما البته ضمن توجه به اين احتمال‏ها و بدون ورود در بحث و نقد آنها، با تكيه بر ظاهر روايات گمان مى‏ كنيم كه خيرات بيرونى هم جزئى از سعادت هستند؛ ولى ارزش آنها با ارزش مؤلفه‏ هاى ديگر برابر نيست. بنابراين روشن است كه در مقام تزاحم خيرات بيرونى با فضيلت اخلاقى يا دينى، آنچه البته بايد كنار نهاده شود، خيرات بيرونى است. اين نكته عيان است و نيازى به بيان تفصيلى ندارد. كيست كه ترديدى داشته باشد كه سيد الشهداءعليه السلام همان هنگام كه در رنج و اندوه فراوان در كربلا بود، نيك ‏بخت‏ ترين افراد بود؛ زيرا بيش‏ترين بهره را از مؤلفه ‏هاى ديگر سعادت، يعنى فضيلت اخلاقى و دينى داشت.
    2. از ميان مؤلفه ‏هاى مختلف سعادت، خيرات بيرونى چندان در اختيار خود انسان نيست و به تعبير زيباى امام على‏ عليه السلام بر حسب اتفاق فراهم مى‏ آيد: الدنيا بالاتفاق و الاخرة بالاستحقاق (61)؛ «دنيا برحسب اتفاق فراهم مى‏ آيد، ولى آخرت بر اساس استحقاق آدمى است.» به نظر مى ‏آيد كه با توجه به همين نقش اتفاقى و غير اختيارى بودن خيرات بيرونى در سعادت است كه اصولا در زبان‏هاى مختلف واژه مربوط به سعادت با مفهوم بخت گره خورده است مثلا در فارسى نيك‏بختى و در انگليسى
    happiness از ماده happen يعنى اتفاق افتادن است.



    ویرایش توسط صبور : 2013_07_01 در ساعت 12:36 PM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  4. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:

    مشعشع (2013_07_01)

  5. Top | #12

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض








    ولى به هر حال بيش‏تر مولفه ‏هاى سعادت در اختيار خود انسان است؛ مانند فعاليت‏هاى اخلاقى و عقلى و دينى كه در حوزه تصميم فردى است.
    اما يك نكته را نبايد فراموش كرد: در كلام امام على‏ عليه السلام تأكيد فراوانى بر نقش عنصر غيبى در سعادت انسان شده است. تعبيرهاى مختلفى براى اين منظور در روايات است، ولى رايج‏ترين آنها مفهوم توفيق است. امام على‏ عليه السلام مى‏فرمايند: التوفيق قائد الصلاح. و التوفيق رأس سعادة. (62) توفيق يا امدادهاى غيبى ابرهاى رحمت خداوند است كه از درياى اخلاص و عمل صالح انسان بر مى‏ خيزند و: زندگى انسان اگر مقرون حق ‏جويى و حقيقت‏ جويى و اخلاص و عمل و كوشش باشد، مورد حمايت حقيقت قرار مى‏گ يرد...
    اين مطلب علاوه بر اين‏كه يك امر ايمانى است و از لوازم ايمان به تعليمات انبيا است، يك حقيقت تجربى و آزمايشى است؛ البته تجربه فردى. به اين صورت كه هركس‏[كه مى‏ خواهد امداد غيبى را درك كند] لازم است در عمر خويش چنين كند، تا اثر لطف و عنايت پروردگار را در زندگى خود ببيند، و چقدر لذت‏بخش است، معامله با خدا و مشاهده آثار لطف او. (63)





    ویرایش توسط صبور : 2013_07_01 در ساعت 12:35 PM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  6. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:

    مشعشع (2013_07_01)

  7. Top | #13

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض







    پى‏ نوشتها:
    1) ارسطو، اخلاق نيكوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى، طرح نو، ص.17
    2)«~
    inclusive end ~» تعبير «غايت» براى اين است كه سعادت يك غايت است؛ برترين و نهايى‏ ترين و كامل‏ترين غايتى كه همگان در جست‏وجوى آنند.
    3)«~
    dominant end ~» از آن‏جا كه در طول تاريخ فلسفه اخلاق، تنها نامزد اصلى براى «غايت غالب» فعاليت عقلى يا نظرپردازى بوده ـ كه مورد تأييد فيلسوفان يونان بوده است ـ گاهى به جاى غايت غالب، غايت عقلى و يا به‏طور ساده‏تر، نظريه عقل‏گرايانه سعادت، هم گفته شده است.
    «~.
    Hardi, The final Good inAristotles Ethics p.299(4~»
    5) البته در تعداد مؤلفه‏هاى سعادت و نيز تعيين آنها، بين طرفداران تفسير «غايت جامع» اختلاف بسيارى وجود دارد.
    6) ر.ك: سرچشمه ارزش از نظر ارسطو و كانت، كريستين كرسگارد، ترجمه محسن جوادى، ارغنون، شماره 16، تابستان 1379، ص 99ـ.111
    7) تامس‏نگل كه مدافع تفسير غايت غالب است، مى‏گويد: «از ديدگاه ارسطو تنها عنصر باارزش، عقل آدمى است و تمام فعاليت‏هاى ديگر براى فراهم‏كردن فعاليت عقل ارزش دارند؛ چنان‏كه خوردن و آشاميدن و ساير قواى آدمى براى انديشيدن است. انجام اعمال اخلاقى نيز براى فراهم كردن زمينه فعاليت خاص عقل، يعنى تأمل و نظرپردازى است.» ر.ك:«~
    Thomas Nagel, Aristotle on Eudaimonia P.13 ~»
    8) كسانى مانند لوئى‏اشتراوس و ماجد فخرى، فارابى را مدافع تفسير «غايت غالب» مى‏ دانند؛ ولى گروهى به استناد اهتمام او به سياست كه مقوله‏اى عملى است، وى را مدافع تفسير جامع ديده ‏اند. ر.ك:«~.59ـ
    Miriam Galstom, politics and theExcellence. Princeton, 1990 , P.55 ~»
    «~.
    External Goods (9~»
    10) ارسطو، اخلاق نيكوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى، طرح نو، ص.34
    11) غرر الحكم و دررالكلم، فصل اول، بند.1699
    12) همان، فصل 27، بند اول.
    13) مجلسى،
    14) غرر الحكم و دررالكلم، فصل 79، بند.33
    15) همان، فصل اول، بند.1356
    16) نهج ‏البلاغه، حكمت.163
    17) ارسطو، اخلاق نيكوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى، ص.46
    18) همان، ص.66
    19) براى فهرستى از اين فضيلت‏ها، ر.ك: كاپلستون، تاريخ فلسفه يونان، ترجمه دكتر مجتبوى، انتشارات سروش، ص.389
    20)«~
    Theologicalvirtues ~» اين واژه بعدها رواج يافت و در آثار نويسندگان مسلمان هم مورد استفاده قرار گرفت، مثلا مؤلف كتاب نظريه فضيلت غزالى، يكى از انواع فضايل را در ديدگاه وى همان فضايل دينى يا الهياتى مى‏آورد. ر.ك:«~.s Theory of virtue, state universityof NewYork P.77' Sherif.Mohamed, Ghazali
    21) ارسطو، اخلاق نيكوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى، ص.168
    22) ر.ك: همان، ص.172
    23) ر.ك: مرتضى مطهرى، مجموعه آثار، ج 16، ص.440
    24) نهج ‏البلاغه، نامه.47
    25) براى آگاهى دقيق‏تر از مفاد اين پرسش و پاسخ، ر.ك: مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج 16، ص 435ـ.438
    26) نهج ‏البلاغه، خطبه.87
    27) نهج‏ البلاغه، حكمت،.82
    28) نهج‏ البلاغه، خطبه.191
    29) غررالحكم و دررالكلم، فصل اول، بندهاى 270 و.271
    30) مفردات راغب، ماده صدق.
    31) نهج‏ البلاغه، خطبه.86
    32) غررالحكم و دررالكلم، فصل 18، بند.42
    33) پيشين، فصل 8، بند.9
    34) الحسد ينكر العيش، ثمرة الحسد شقاء الدنيا والاخرة.
    35) من كثر حرصه كثر شقائه.
    36) الشقى من اغتر بحاله و انخدع لغرور اماله. (غرر الحكم و دررالكلم، فصل اول، بند 1823)
    37)«~
    contemplation~» معمولا اين واژه به تأمل و يا نظرپردازى ترجمه مى‏ شود.
    38) برهان كاركرد «~(
    ergon Argument)~» ارسطو در فلسفه اخلاق معروف است. وى مى‏ خواهد براساس كاركرد آدمى، ماهيت سعادت وى را دريابد. ر.ك: ارسطو، اخلاق نيكوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى، ص 30ـ.34
    39) ارسطو، اخلاق نيكوماخوس، ترجمه محمدحسن لطفى، ص.395
    40) ابوعلى سينا، معراج‏نامه، تصحيح نجيب مايل هروى، انتشارات آستان قدس رضوى، ص‏.94
    41) العلم اعلى فوز. (غررالحكم و دررالكلم، فصل اول، بند 781).
    42) العلم افضل قنية. (همان، فصل اول، بند 862).
    43) لا غنى كالعقل. (همان، فصل 86، بند 38).
    44) زيادة العقل تنجى. (همان، فصل 37، بند 40).
    45) نهج ‏البلاغه، خطبه.220 براى توضيح اين مضمون ر.ك: مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج 16، ص 420ـ.427
    46) فقد العقل شقاء.(غررالحكم و دررالكلم، فصل 59، بند 7).
    47) لا مصيبة اشد من‏الجهل.(همان، فصل 86، بند 236)
    48) لانجاة لمن لا ايمان له. (همان، فصل‏86، بند344)
    49) بالايمان يرتقى الى ذروة السعادة و نهاية الحبور. (همان، فصل‏18، بند145)
    50) الايمان امن (همان، فصل اول، بند9)
    51) صف، آيه 10 ـ.11
    52) عصر، آيه 1 ـ.3
    53) نهج البلاغه، خطبه دوم.
    54) الدين حبور. (غرر الحكم و دررالكلم، فصل اول، بند 88)
    55) الدين افضل مطلوب.(همان، بند 375)
    56) الورع مصباح نجاح‏همان، بند 800)
    57) العبادة فوز (همان، بند 86)
    58) الزهد متجر رابح. (همان، بند 920)
    59) لايشقى امرء الا بمعصية الله.(همان، فصل 86، بند 411)
    60) النجاة مع الايمان (همان، فصل اول، بند 941)
    61) غررالحكم، فصل اول، بندهاى 286 و.287
    62) همان، فصل اول، بندهاى 348 و.908
    63) مطهرى، مرتضى، مجموعه آثار، ج 3، ص.348
    نویسنده:دكتر محسن جوادى




    ویرایش توسط مدیریت محتوایی انجمن : 2013_07_01 در ساعت 01:43 PM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  8. 2 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.

    مدیریت محتوایی انجمن (2013_07_01), مشعشع (2013_07_01)

صفحه 2 از 2 نخستنخست 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 04:50 PM