![]()
یا هادی...
وقتی این نام مقدس را می برم ملاحتی عجیب از وجودم رسوب می کند
وافسار همۀ نا آرامی ها، زیاده خواهی هایم را می کشد.
افسار نافرمانی ها و دعوا داشتن هایم را با خدا
یا هادی ....
مخصوصا وقتی شنیدم این نام مختص مربیان است
در توسل به خدا جهت تربیت شاگردانشان، نگاه و انس عجیبی با این نام گرفتم.
یا هادی...
آری، و این ملامت مرا می کشد به وسعت و بزرگی امام هادی(ع)
و رشحۀ و نفخات انس با او را در دلم می پرورد. پس برای همین نامت هادی است.
یا هادی...
ای مربی مهربان و با صبر ما. گویی که چون یوسف در زندانی،
اما با مجال و ادب و کمال خود دل می ربایی تا جائیکه زبان ها در کام، دهان باز کنند
و بگویند (انک لمن المحسنین) همانا از محسنین قرآن هستی.
یا هادی...
یاد داستانی از شما افتادم یا امام هادی داستانی که آخر دیده شد
آن مأمور زندان هم، شب ها سجاده پهن می کرد
و او هم نغمه های آتشین انس با محبوب خود را سر می داد.
آخر او را به عمد از سختگیرترین و دل سنگترین
مأمورانی انتخاب کرده بودند تا با تو انسی نگیرد...
یا هادی...
اما این چه نیکویی و حلاوتی است که تو با ادب
و رفتار ایثارت دل سنگ را هم آب می کنی
آقا ... می شود جلوه ای بنمایی و ما گل بوستان نشینان عادات را
با محبت خود ذوب کنی و ما را هم اهل هدایت قرار دهی...؟!
یا هادی...!
![]()