پرواپيشه و خواهشهاى نفسانى
ميته شهوته
يعنی، ميل نفس و اشتهاى زياده از معمول در وجود او مرده و درگذشته است
شرح:
يكى از قواى چهارگانه اى كه بدون وقفه و مستمر، در وجود انسان فعاليت خستگى ناپذير، در حد ضرورت دارد نيروى شهوت "قوه ى شهويه" است. كاربرد و محصول اين نيرو جلب منافع است، همانگونه كه نيروى غضب "قوه ى غضبيه" همگام با آن، در جهت رفع مضار فعاليت مى كند، از اينرو تمام منافع مادى، در پوشش اين نيرو قرار گرفته و به هنگام فعاليت، اميال ديگر را تحت الشعاع آن قرار داده، تمام توجه شخص منحصرا به موضع اين نيرو جلب مى شود قرآن كريم، تمايل نفسانى مردم را به تعدادى امور برشمرده، آنها را زينت حياه دنيا و متاع ذى ارزش آن مى داند.
زين للناس حب الشهوات من النساء و البنين و القناطير المقنطره من الذهب و الفضه و الخيل المسومه و الانعام و الحرث ذلك متاع الحيواه الدنيا و الله عنده حنسن الماب
مردم ظاهربين دنياپرست و كوته نظر را آرايش و حب شهوات نفسانى كه عبارت از ميل به زنها و فرزندان و هميانهاى زر و سيم و اسبهاى نشاندار نيكو و چهارپايان و مزارع و املاك است، در نظر زيبا و دلفريب آيد، اما اينها همه متاع زندگانى فانى دنياست و نزد خداست بازگشت نيكو "كه بهشت لقاى الهى و نعمت باقى ابدى است" وجود دارد.
در آيه ى شريفه زين، به صيغه ى مجهول آمده است، يعنى زينت و آرايش داده شد اما زينت دهنده كيست؟ در آيه نشانى از آن وجود ندارد، گروهى از مفسران گفته اند: زينت دهنده ى اين محبت شيطان است و گروهى گفته اند زينت دهنده خداست، زيرا خلقت شهوت، در وجود آدمى، فعل خداوند و جز او كسى را توان اين خلق نيست و آن چيزى كه زينت و آرايش زندگى است محبت به اين امور است نه خود آنها از اينرو شهوات كه جمع شهوت است، به امور ياد شده تفسير نموده است، يعنى محبت و ميل نفس، نسبت به اين امور زينت و آرايش متاع دنياست و خداوند است كه از طريق آفرينش، عشق و تمايل به اين امور را در نهاد بشر قرار داده، تا مورد آزمايش و امتحان قرار گيرند.
بنابراين اگر عشق به اينها موهبت الهى است، چرا اينها را متاع دنياى فانى معرفى مى كند و علت عدول از راه حق را اينها مى داند به اين دليل كه در پايان آيه مى فرمايد: و لله عنده حسن الماب و اگر اينها متاع دنيايند و زودگذر كه بايد از آن ديده برگرفت و به بهشت لقاى الهى توجه داشت، با اين عشق كه موهبت الهى است چه بايد كرد؟
جواب اين استفهام اين است كه هيچگاه خداوند، اصل اين امور را توبيخ نكرده است، به اين دليل كه رسيدن به اهداف معنوى بدون توسل به وسايل مادى ممكن نيست، به علاوه آنكه قانون شريعت راهنمايى است براى قانون فطرت و اين قانون هرگز بر ضد آن قيام نخواهد كرد.
بلكه دلبستگى و علاقه ى بيرون از حد اعتدال را سرزنش نموده است، چرا كه افراط در علاقه، موجب مى شود كه اينها را پرستش نموده، از توجه به خدا و پرستش ذات الهى سر باززند.
اما هدفى كه پرواپيشگان دنبال مى كنند اين است كه نه تنها از شهوات حرام، بلكه از حلال نيز كناره مى گيرند و تمام توجه و كوشش خود را در سير الى الله به كار بسته، تا هر چه سريعتر به ايده ى خود برسند، ناگفته نماند كه تمايل به حلال، گرچه از نظر شرع بالامانع است، اما اين امتياز براى اهل تقوا از ديگر افراد، وجود دارد كه به طور مطلق لذايذ نفسانى را كنار گذارده و به معنويات رومى آوردند.
بحرانى گويد: لفظ موت، استعاره براى شهوات است، به اين معنا كه ملكه عفت در وجود آنها موجب مرگ شهوات گرديده است و يا آنكه مانند مردگان خاموش شهوت اند كه در حال حيات، شهوات را در وجود خود نابود مى نمايند.