انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 18 از 20 نخستنخست ... 81617181920 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 171 تا 180 , از مجموع 196

موضوع: شرح مفصل خطبه متقین

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض شرح مفصل خطبه متقین




    بسم الله الرحمن الرحیم
    رُوِيَ أنَّ صَاحِباً لِأمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ عليه السلام يُقالُ لَهُ: هَمَّامٌ كانَ رَجُلاً عابداً،فَقالَ لَهُ يا أمِيرَالْمُؤْمِنِينَ صِفْ لِيَ الْمُتَّقِينَ حَتَّى كَأنِّي أنْظُرُ إِلَيْهِمْ،فَتَثَاقَلَ عليه السلام عَنْ جَوَابهِ،ثُمَّ قَالَ يا هَمَّامُ إتَّقِ اللَّهَ وَأحْسِنْ (فَإِنَّ اللّهَ مَعَ الَّذِينَ اتَّقَوْا وَ الَّذِينَ هُمْ مُحْسِنُونَ

    راوي مي گويد كه اميرالمؤ منين عليه السلام مصاحبى داشت به نام همّام كه مردى عبادت پيشه بود روزى گفتش كه اى اميرالمؤ منين ، پرهيزگاران را برايم توصيف كن، آنسان كه گويى در آنها مى نگرم اميرالمؤ منين عليه السلام در پاسخش درنگ كرد، سپس گفت: اى همّام از خدا بترس و نيكوكار باش كه خدا با كسانى است كه پرهيزگارى كنند و نيكوكارند
    فَلَمْ يَقْنَعْ هَمَّامٌ بِذِلِكَ الْقَوْلِ حَتَّى عَزَمَ عَلَيْهِ،فَحَمِدَ اللَّهَ وَ أثْنَى عَلَيْهِ وَ صَلَّى عَلَى النَّبِيِّ صلي الله عليه و آله ثُمَّ قَالَ
    همّام بدين سخن قانع نشد و اميرالمؤمنين عليه السلام را سوگند داد
    اميرالمؤمنين عليه السلام حمد و ثناى خداى به جاى آورد و بر محمد (صلي الله و عليه و آله) و خاندانش درود فرستاد سپس فرمود:



    شرح خطبه متقين



    خطبه ى شريفه ى متقين كه شريف رضى رضوان الله عليه در نهج البلاغه نقل نموده است شراح به شماره های 194-193-192-186-184ياد كرده اند.

    علت اين اختلاف وجود ارتباط اين خطبه، با ساير خطبه ها است.
    عده اى بر اين عقيده اند كه اين خطبه، بعد از خطبه ى معروفه ى القاصعه با اندك فاصله اى و با تفكيك، از ماقبل ومستقلا وجود دارد و شمارى گفته اند كه اين خطبه، به جوابى كه به برج بن مسهرطائى داده است ارتباط دارد وبا خطبه ى قاصعه پايان يافته است.

    همام كيست؟


    سخنان شارحان نهج البلاغه و اين خطبه، در شناخت همام و اينكه فرزند كيست؟چنان اختلاف دارد كه در جمع بندى نهايى به فرد خاصى قابل تطبيق نيست
    .

    ابن ابى الحديد گويد:هو همام بن شريح بن يزيد بن مره بن عمرو بن جابر بن يحيى بن الاصحب بن كعب بن الحارث بن سعد بن عمرو بن ذهل بن مران بن صيفى بن سعد العشيره.
    خوئى قدس سره ازبحار، اين عبارت را نقل نموده و گويد:" الا ظهر انه همام بن عباده اخى ربيع بن خثيم احدالزهاد الثمانيه كما رواه الكراجكى فى كنزهو ."
    از كتاب مطالب السئول نيز، استفاده مى شود كه ربيع بن خثيم عموى همام بن عباده بن خثيم مى باشد
    .

    استاد عاليقدر، دانشمند بزرگوار مرحوم مطهرى قدس سره در كتاب سيرى در نهج البلاغه، در آنجا كه از تاثير ونفوذ سخنان على عليه السلام بحث مى كند،مى گويد: همام بن شريح ازياران باوفاى على عليه السلام است كه دلى ازعشق خدا سرشار و روحى از آتش معنا شعله ور داشت. با اصرار و ابرام از على خواست، سيماى كاملى ازپارسايان ترسيم نمايد.


    چگونگى القاء خطبه


    بنا به نقل كلينى قدس سره در كافى، امام در حال سخنرانى پيرامون موضوع ديگرى بود كه همام در جمع شنوندگان، به پا خاست و تقاضاى بيان صفات متقين نمود
    :

    " قام رجل يقال له همام و كان عابدا ناسكا مجتهدا الى اميرالمومنين و هو يخطب فقال يا اميرالمومنين صف لنا صفه المومن كاننا ننظر اليه. "
    علامه ى كراجكى دركنز، كيفيت ايراد خطبه را چنين بيان كرده كه امام عليه السلام پس از پرسشى از آن تعداد شيعيان كه به حضورشان شرفياب شده بودند، درباره ى سيماى تشيع، و تقاضاى آنان بر ترسيمى كامل از پارسايان واقعى، تقاضاى آنها را پذيرفته، به سخنرانى پرداخت.اما سيد در نهج البلاغه چنين مى گويد:" روى ان صاحبا لاميرالمومنين عليه السلام يقال له همام كان رجلا عابدا، فقال له،يا اميرالمومنين صف لى المتقين حتى كانى انظر اليهم. فتثاقل عليه السلام عن جوابه الخ. "
    اين گفتار از كيفيت تقاضا و همچنين از وضعيت سخنرانى مولا كه آيا در حال سخنرانى بوده و با تقاضاى همام مواجه گرديده و يا اينكه با درخواست همام،به سخنرانى مشغول گرديد، بحثى مطرح نكرده است.
    به هر حال همام،در جستجوى صفات متقين و پويايى اين راه بود و سوال نيز در جهت صفات و ويژگيهاى اين گروه ممتاز مطرح گرديده است
    . او مى خواهد در اقيانوس پهناور علم على عليه السلام شناور گردد و از خرمندانش آن جناب خوشه اى برگيرد. مولا هم بنا بر مصلحتى كه خود بر آن واقف بود نخست از تفصيل بيان صفات آنان امتناع ورزيد و با عبارتى كوتاه: يا همام اتق الله و احسن فان الله مع الذين اتقوا و الذين هم محسنون، از اين وادى گذشت و خاموش شد.

    اما همام از آنجايىكه بسيار مشتاق بود براى التيام كام خشكيده ى خويش، به جرعه اى كم قانع نشد، زيرا بيان مختصر امام عليه السلام خواسته اش را برآورده نكرد و سينه ى ملتهب از عشق وى را مرهم ننهاد از اينرو تقاضاى خود را تكرار نمود و اصرار ورزيد،تا آنجا كه آن حضرت را سوگند داد، تا به شرح مفصل صفات راهپويان حق بپردازد، تا مگر از زبان تربيت شده ى وحى و ولايت مطلقه الهى و از زبانى كه سرچشمه ى فيض ومنبع انوار پروردگار و بيانگر همه چيز است به صفات متقين راه يابد.
    در بين نقلهاى مختلف خطبه، تنها در گفتار سيدرضى جمله ى" فتثاقل عنه" به چشم مى خورد و اين گوياى نكته اى است كه شارحان براى شناخت آن، به اختلاف سخن گفته اند. اين كلمه كه به معناى خوددارى و گرانى نمودن درمقابل اصرار و ابرام شنونده اى مانند همام است، يقينا به خاطر امر مهمى بوده است كه امام متقين عليه السلام دراظهار آن خوددارى نمود.
    علت خوددارى امام شارحان نهج البلاغ هو اين خطبه دلايل و علل خوددارى امام عليه السلام را به اين شرح بيان كرده اند:
    ابن ابى الحديد، انگيزه ى خوددارى امام را به يكى از احتمالات زير منتسب كرده و مى گويد
    :
    1.
    لانه علم ان المصلحه فى تاخير الجواب: امام عليه السلام مصلحت ديد جواب را تاخير بيندازد.
    2.
    و لعله كان حضر المجلس من لا يحب ان يجيب فلما انصرف اجاب: شايد در مجلس، كسى حضور داشته كه شايستگى شنيدن در او موجود نبوده يا اينكه امام خوش نداشته كه با بودن او سخن را آغاز نمايد، زمانى كه اومجلس را ترك نمود،امام سخنرانى را آغاز كرد.
    3-و لعله راى ان تثاقله عن الجواب يشد تشوق همام الى سماعه، فيكون انجع فى موعظته: و شايد علت خوددارى،اين بوده است كه شوق همام به شنيدن افزون گردد و آمادگى بيشتر و بهتر، براى پذيرش سخن از خود نشان دهد،تا موعظه تاثير بيشترى در وجود او داشته باشد
    .

    علامه ى مجلسى"ره" پس از نقل احتمالات ابن ابى الحديد و ابن ميثم، گفتار اخير را تاييد نموده و گفته است: هذا اظهر. .


    ادامه دارد.....


    ویرایش توسط صبور : 2013_06_14 در ساعت 11:58 AM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  2. 4 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.

    مدير سايت (2013_06_14), مدیریت محتوایی انجمن (2013_06_10), گل مريم (2013_06_09), از خاک تا افلاک (2013_06_09)

  3. Top | #171

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    پرواپيشه و آسايش مردم

    نفسه منه فى عناء و الناس منه فى راحه


    واژه ها

    عنا: رنج، زحمت، مشقت، اندوه و غصه.


    راحت: آسودگى، آسايش، استراحت، مقابل تعب و مشقت.
    ترجمه:

    پرواپيشه، خود را در سختى قرار مى دهد، اما مردم از او در آسايش اند.


    در مجموع كلمات مولا از ابتداى خطبه، تا پايان، مطالب متنوع و جالبى از پندار و گفتار و رفتار اهل تقوا و عناصر پاكيزه ى خلقت، به چشم مى خورد كه شايان توجه است، اين سخنان اشعه ى نورانى خود را چنان بر صحارى دلها و مفاوز قلوب سيراب و نورانى ساخته است كه هيچ نقطه ى ابهامى، براى تفهم و تعقل حقايق وجود نخواهد داشت و آنچنان در آسمان فضيلت، سير مى كنند كه هيچ متفكرى، پا به پاى آنها نمى تواند حركت كند، چرا كه سخنان آنجناب، دون كلام خالق و فوق كلام مخلوق است. در آغاز خطبه، سخن از فضيلت اهل تقوا بود كه نمونه اش: منطقهم الصواب و ملبسهم الاقتصاد است، سپس از اوصاف پرواپيشگان و انسانهاى با، فضيلت، سخن به ميان آمده و پس از آن اشاره به كشف و شهود و حقيقت بينى آنان كرده است كه: اما الليل فصافون اقدامهم و پس از بيان وهم و الجنه و وهم و النار واقعيت اين امور را تبيين نموده است و از آنجا به مشخصات اين افراد پرداخته و مى فرمايد: و من علامه احدهم و از آنجا نگرش حال خود يعمل الاعمال الصالحه و از آن پس تراه قريبا امله، ارتباط آنها را با خلق الله بازگو مى كند.
    ویرایش توسط صبور : 2013_08_20 در ساعت 08:32 PM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  4. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  5. Top | #172

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض





    و از جمله ى نفسه منه فى عناء، به بعد، سخن از مراقبت، مواظبت و محاسبه ى نفس است كه به تعبيرى جهاد اكبر است، مى باشد. پرواپيشه در اين جا در دو جهت حركت مى كند، از يك سو مبارزه با نفس است، تا از شيوه ى طغيانگرى به دور بماند و اين جز با سختى دادن و به رنج كشيدنش، ميسر نيست و به تعبير ديگر، در درجه ى اول، صيانت نفس است از بديها "تخليه ى نفس از رذائل" و سويى ديگر، تحليه ى به فضائل است كه در اين راستا شكل ديگرى است. در تخليه ى رذائل، بد نكردن، آسيب نرساندن و ستم نكردن مطرح است اما در تخليه ى به فضايل صحبت از عفو نمودن، انفاق كردن، ايثار، فداكارى و غيره است.


    قرآن مى فرمايد:
    و يطعمون الطعام على حبه، مسكينا و يتيما و اسيرا انما نطعمكم لوجه الله.
    در اين آيه از حقيقت انسان حقيقت خواه، سخن مى گويد. در اينجاست كه هر قدر انسان در قاموس رجال علم تفحص و جستجو كند، جز شخصيت مولا و استاد عاليقدرش رسول اكرم صلى الله عليه و آله و سلم كسى را نمى يابد كه تا اين حد به اصول اخلاقى پايبند و در احياى فضائل انسانى عملا كوشا باشد.
    ريز و درشت رفتار اين بزرگ مرد الهى، الگوى فضيلت براى يك جامعه ايده آل انسانى است. عاده نويسندگان و گويندگان در نوشته ها و مجالس سخنرانى، در توصيف اين بزرگ مرد تاريخ، به جنبه ى صفات نفسانى و فضائل روحى و معنوى مانند: شجاعت، عفت، صداقت، جود، زهد و غيره مى پردازند، اما كمتر به خدمات اجتماعى، در طى كار و كوشش آن حضرت كه در دوران پرمحنت خانه نشينيش، در عهد خلفا به آن اشتغال داشت، مانند: باغدارى و درختكارى كه درآمد آن، در مصالح اجتماعى، مصرف مى نمود، توجه دارند.



    ویرایش توسط صبور : 2013_08_20 در ساعت 08:33 PM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  6. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  7. Top | #173

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    صدقات على


    على عليه السلام همانگونه كه در صفات پسنديده ى نفسانى همتا نداشت، در كار و فعاليت نيز، بى نظير بود. وى بخشى از درآمد باغها و كشتزارها را "كه همه را خود كاشته و به دست آورده بود" ساليانه، به خريد بردگان اختصاص داده و پس از خريدارى، آنها را آزاد مى كرد. مولا در طول زندگى، با آن همه كار و فعاليتى كه داشت، يك انسان مال اندوز و سرمايه دار نبوده، بلكه برعكس او را نادارا و تهيدست، ناميده اند، به اين علت كه اموال به دست آمده از زحمت و مشقت خود را، به طبقه ى محروم و تهيدست مى داد و در نتيجه، خود فقير و نادار بود. اگر برده مى خريد، نمى خواست برده دار باشد، تا اقلام بردگانش در تاريخ ثبت گردد، بلكه پس از خريد و تربيت آنها آزادشان مى كرد، تا مانند يك فرد مسلمان، در جامعه گام نهاده وظايف دينى خود را انجام دهد. احاديثى فراوان در مورد صدقات اميرالمومنين عليه السلام وجود دارد كه از زحمت در كار و تلاش آن جناب بازگو مى كند. نام باغها و كشتزارهاى آن حضرت به عنوان عين كه به معناى چشمه و يا دهكده است، ثبت شده و از اين قرار است:


    1. ينبع، 2. عين ابى نيزر، 3. بغيبغه، 4. عفرتين، 5. وادى القرى، 6. ديمه، 7. آرمنه "آذينه".
    على عليه السلام اين دهكده ها و يا چشمه ها را تمامى وقف عام نمود توليت آنها را به امام مجتبى عليه السلام واگذار كرد. در آغاز وصيت آن حضرت كه در ضمن آن، به وقف اموال مذكور اشاره نموده است مى فرمايد:



    اين وصيتى است كه بنده ى خدا على، در راه رضاى خداوند نسبت به دارايى خود نموده تا پاداش آن ورود به بهشت و رضوان الهى و دروى از دوزخ و نقمت پروردگار باشد، در آن روزى كه مطيعان روسفيد و سربلند و گنهكاران روسياه و تيره روزند. و او بر آن كس كه متولى وقف است، شرط مى كند كه مال را در وقفيت نگهدارد و از درآمد آن، به ارحام و نزديكان قبيله ى بنى هاشم و بنى عبدالمطلب انفاق نموده و در راه رضاى خداوند مصرف نمايد. از اين پس فروش، بخشش و ارث در آن جايز نيست و تاكيد مى كند، كه تغيير دادن وصيت، به هيچ وجه جايز نبوده و متولى و كسان پس از من حق ندارند كه امر مرا مخالفت نمايند و آنكه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، هرگز چنين نخواهد كرد.
    ویرایش توسط صبور : 2013_08_20 در ساعت 08:36 PM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  8. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  9. Top | #174

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    در حديثى از ايوب بن عطيه حذاء كه از امام صادق عليه السلام نقل مى كند، بر كيفيت اموال به دست آمده اشاره نموده و اينكه دارايى تحصيل شده را، مولا به همكارى عمال و كارگران، از طريق كشاورزى و درختكارى، تهيه نموده، بازگو مى كند: قال: سمعت اباعبدالله عليه السلام يقول: قسم النبى صلى الله عليه و آله و سلم الفيى ء فاصاب عليا ارضا "ارض" فاحتفر فيها، عينا فخرج ماء ينبع فى السماء كهيئه عنق البعير، فسماها ينبع فجاء البشير يبشر فقال على عليه السلام: بشر الوارث هى صدقه بته بتلا فى حجيج بيت الله و عابر سبيل الله لاتباع و لا تورث، فمن باعها او وهبها فعليه لعنه الله و الملائكه و الناس اجمعين و لا يقبل منه صرفا و لا عدلا: گفت از امام صادق عليه السلام شنيدم كه مى فرمود: پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم فيى ء را تقسيم نمود، در آن ميان قطعه زمينى، به على عليه السلام اختصاص يافت. وى تصميم گرفت آن زمين را احيا نمايد و در آن درختكارى كند. به كندن زمين مشغول شد، ناگهان چشمه اى جوشيد كه آب آن به آسمان مانند گردن شتر بالا مى رفت، مولا آن چشمه را ينبع نام نهاد، در آن وقت گزارشگر، مژده داد و مباركباد گفت، على عليه السلام فرمود: به وارث پيام ده كه اين چشمه را صدقه ى جاريه، قرار خواهم داد و آن را وقف حاجيان بيت الله و عابران نمودم، بنابراين نه فروخته مى شود و نه به ارث گذاشته مى شود پس هر كس آن را بفروشد و يا به كسى ببخشد لعنت و نفرين خدا و ملائكه و مردم، بر او باد و خداوند نه مالى را و نه عدلى را "يعنى عملى بى نظير را" از او نپذيرد.
    ویرایش توسط صبور : 2013_08_20 در ساعت 08:37 PM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  10. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  11. Top | #175

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    بردگان آزاد شده مولا


    و كان له الف نسمه احياها و اعتقها، منهم قنبر و ميثم قتلهما الحجاج و سعد و نصر، قتلا مع الحسين عليه السلام و احمر قتل فى صفين و منهم غزوان و ثبيت و ميمون.: بردگان آن جناب هزار تن بودند كه نخست آنها را به حيات معنوى اسلام ارشاد نمود و سپس آزادشان كرد، از آن بردگان: قنبر و ميثم بودند كه حجاج به علت محبت و ولاى آنها به مولا آنان را كشت و دو تن ديگر به نام سعد و نصر در ركاب سيدالشهداء عليه السلام در كربلا به شهادت رسيدند و ديگرى به نام احمر كه در جنگ صفين به فيض شهادت رسيد و از آنها غزوان و ثبيت و ميمون هستند.


    على عليه السلام درباره ى سه تن از آزادشدگان خود به نام ابانيزر، رباح و جبير، دستور ويژه اى داد و آن اينكه اين سه نفر، به اين شرط آزادند كه تا 5 سال، در يكى از عيون به كشاورزى مشغول شوند، تا براى خود و جامعه، عناصرى فعال و سودمند باشند.

    بردگان آزاد شده ى آن حضرت آنچنان دلباخته ى جمال معنوى و صفاى باطنى مولاى خود بودند كه پس از آزادى نيز، همچنان بنده ى خانه زاد او و اولادش بودند و تا حد شهادت، وظيفه بندگى را ايفا نمودند. آرى اهل تقوا كه اين چنين مقتدا و پيشوايى دارند، مى بايد اين ويژگى را داشته باشند كه خود را به زحمت بيندازند تا بندگان خدا، در سايه ى تلاش و كوشش آنها، احساس آرامش نمايند. پرورش يافتگان مكتب ولايت، در بعد نگرش به خود، خفيف المونه "سبك بارند" و در بعد نگرش به غير، كثيرالمعونه و كمك كار خوبى مى باشند.

    على عليه السلام به هنگام توصيف يكى از ياران با وفايش، صعصعه بن صوحان عبدى، مى فرمايد: و الله ما كنت الا خفيف المونه، كثير المعونه.: به خدا سوگند به هدف اقصاى انسانى راه يافته و به قله ى عرفان آدميت عروج نموده اى، از اينرو ويژگى يك انسان كمال يافته در تو وجود دارد، تو در زندگى شخصى سبكبار و بى آلايش و در صحنه ى اجتماع، خير كثير از تو نشات گرفته و در سايه ى تعاون و همكارى تو، خلق الله در رفاه و آسايش به سر مى بردند.
    ویرایش توسط صبور : 2013_08_20 در ساعت 08:39 PM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  12. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  13. Top | #176

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض







    سختى كشيدن در راه آخرت


    اتعب نفسه لاخرته و اراح الناس من نفسه



    واژه ها

    تعب: شده العناء و ضد الراحه مانده گرويدن، رنج، محنت، زحمت، سختى و ماندگى.
    الروح: التنفس و قد اراح الانسان اذا تنفس. روح، به راحتى نفس كشيدن، انسان به راحتى رسيد، يعنى نفس راحت كشيد و اين معنا كنايه از طرد تعلقات مادى است كه در پى آن، راحت و آرامش معنوى وجود خواهد يافت. شارحان در ارتباط اين جمله، با جمله ى پيشين به اختلاف سخن گفته اند.
    خوئى گويد:
    و هذه الجمله فى الحقيقه تعليل و توضيح للجمله السابقه لانه لما قال هناك. نفسه منه فى عناء، علله بان اتعابه لنفسه انما هو لاجل آخرته.:

    اين جمله در حقيقت توضيح و تعليل جمله ى سابق است، چرا كه در آنجا سخن از تحمل رنج و محنت بود و در اينجا، هدف از اين زحمت را مشخص نموده و فرموده است كه اين تعبها به خاطر آسايش و راحت در آخرت و روز قيامت است.
    بحرانى، سوق سخن را در جهاد اكبر و مجاهدت با نفس سركش قرار داده و مى گويد:
    كون نفسه منه فى عناء، اى نفسه الاماره بالسوء لمقاومته لها و مراقبته اياها و الناس من آذاه فى راحه لذلك.:

    يعنى او با نفس سركش، در حال مبارزه است و از رفتار آن مراقبت به عمل مى آورد، بنابراين مردم از شرارت او درامان آسايش و امنيت به سر مى برند.


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  14. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  15. Top | #177

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    ابن ابى الحديد گويد:

    قوله: نفسه منه فى عناء لانه يتعبها بالعباده و الناس لا يلقون منه عنتا و لا اذى فحالهم بالنسبه اليه، خلاف حال نفسه بالنسبه اليه.: علت اينكه نفس او در تعب و سختى است، بر اين اساس است كه آن را به وسيله ى عبادت، رام نموده و در اين راه، سختى مى كشد. پس او به خود نفس مشغول است، بدين جهت، مردم از او سختى نمى كشند و از آزار او درامانند.
    از اينرو حال مردم بالنسبه به او، برخلاف حال نفس او نسبت به اوست "يعنى مهار كردن نفس سركش را از طريق عبادت، باعث رفاه و آسايش مردم خواهد بود."
    و به عبارت ديگر، چون روح پرواپيشگان در مسير تكامل قرار گرفته و در طى اين راه، به مقام رضا واصل شده مورد رضايت خداوند قرار مى گيرد، پس چشم انداز و نقطه عطف توجه او، سلوك الى الله بوده و با عبادت و پرستش حق كه كشش عرفانى است، از ماسوى الله چشم مى پوشد و در اين زمان است كه حال او در عبادت، توجه به خدا و فناء فى الله كه مقام تحليه است، غير از حال او با مردم خواهد بود، او از خود در اينجا كنار گرفته و با خود در عقبى ارتباط برقرار كرده است و خواهان اندكاك در اسماء و صفات الهى در عالم ديگر است پس با مردم كارى ندارد با همه قطع ارتباط كرده، جز با محبوب خويش. در مناجات شعبانيه كه زبان و مقال ائمه ى اطهار عليهم سلام الله است، اين معنا به چشم مى خورد.




    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  16. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  17. Top | #178

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    سير و سلوك عارفان به حق


    الهى هب لى، كمال الانقطاع اليك و انر ابصار قلوبنا بضياء نظرها اليك، حتى تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل الى معدن العظمه و تصير ارواحنا معلقه بعز قدسك.


    پروردگارا! مرا انقطاع كامل به سوى خود عطا فرما و ديده هاى دل ما را به نورى كه به آن نور، تو را مشاهده كند روشن فرما، تا آنكه ديده ى بصيرت ما حجابهاى نور را، يكى پس از ديگرى، پشت سر بگذارد و به نور عظمتت واصل گردد و جانهاى ما به عز قدست بپيوندد.

    آرى تفكر و تعمق در مضامين عاليه ى دعاها و نيايشهاى ائمه طاهرين عليهم السلام در روند شناخت حق، آدمى را به چشمه ى جوشان عزت "در بندگى خداى جهان آفرين" رهنمون مى گردد و با وصول به آن جز لذت مناجات با خدا، لذتى برايش مفهوم نخواهد داشت چرا كه مى داند، پايه ى افتخار انسان، در عزت بندگى خدا و كمال روح، زبان نيايش و مناجات با پروردگار است و ناگفته پيداست كه هر زبان شانيت و گنجايش اين حقايق "جز زبان عصمت" نخواهد داشت، اين زبان امام است كه اراده ى الهى به گويايى آن "نسبت اسرار نهفته" تعلق يافته، تا دلهاى عابدان و عاشقان را به فيض بى منتهاى او، دليل و راهنما باشد و از آن پس، پيوند عبوديت و بندگى خدا را كه به عزت ربوبى، در وجه الله "مومن" ديده مى شود، استحكام مى بخشد. كوتاه سخن آنكه پيوند واقعى به مقام عز ربوبى "عز قدسك" تنها در جمال اولياء الله و رهروان مكتب آنها "مكتب اهل البيت" ديده مى شود و بس.
    با توجه به گفتار شارحان، در توضيح اتعب لاخرته و اتفاق آنان بر اين معنا كه پرواپيشگان به خود مشغول اند و مردم در كنار آنها در امن و امان اند و اختلاف نظر آنها، در مورد اتعاب نفس، چنين به نظر مى رسد كه اين جمله در ارتباط با جمله ى پيش نفسه منه فى عناء كه به جنبه ى يلى النفسى و تخليه از رذائل نظر داشت، گوياى ارتقاء به ملكوت نفس و مرحله ى فناء فى الله مى باشد.




    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  18. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  19. Top | #179

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    پارسايى و پاكى و نرمش و بخشش پرواپيشه


    بعده عمن تباعد عنه زهد و نزاهه و دنوه ممن دنا منه لين و رحتمه



    واژه ها


    زهد: الزهيد الشى ء القليل و الزاهد فى الشى ء الراغب عنه.


    زهد به معناى چيز اندك، روى بازگردانيدن و به اصطلاح سالكان: زهد بيرون آمدن از دنيا و آرزوهايى كه به آن تعلق دارد، مانند: مال، جاه و ملك و در مزهود فيه اختلاف است، بعضى گويند: دينار و درهم است و برخى گويند، ترك مطعم و مشرب است. و زهد: اندازه گيرى چيزى است يقال: خذ زهد ما يكفيك: به قدر كفايت خود بگير.
    نزاهه: دورى از بدى، پرهيزكارى "رجل نازه النفس" مرد پاك سرشت، مرد عفيف و بزرگوار كه تنها به سر برد و به خانه ى ديگران نرود و مال خود را با مال غير مخلوط ننمايند.
    اصل النزه: البعد و تنزيه الله، تبعيده عما لا يجوز عليه من النقائص و منه الحديث فى تفسير سبحان الله هو تنزيهه عن السوء و تقديسه و فى الحديث: المعذب فى قبره، لا يستنزه عن البول "اى لا يستبرى و لا يتطهر.":
    نزه: اساسا به معناى دورى است. تنزيه خداوند، از نقائص به دور بودن است. در تفسير سبحان الله همين معنا ملحوظ است. كسى در قبر معذب مى شود كه از ادرار خود را پاك نكند.
    لين: نرمش، ضد خشونت و زبرى است. لين در سخن، آهستگى و آرامى است.
    مصلحت بود اختيار راى روشن بين او زيردستان را سخن گفتن نشايد جز به لين
    سعدى

    بلى به يك حركت از زمانه خرسندم كه روزگار به سر مى رود به شدت و لين
    سعدى
    من نكردم با وى الا لطف و لين او چرا با من كند برعكس كين
    مولوى
    لين الجانب، لين الحديث، لين العريكه، لين الفواد، خوش برخورد، نرم سخن، خوش اخلاق، رقيق القلب، نازك دل.
    رحمت: رحمت بخشيدن كسى را و مهربانى و عطوفت نمودن بر او.
    رحمت، اساسا به معناى رقت قلب و دلسوزى است و اين رحمت از خداوند نسبت به بندگانش، به معنايى است و از آدميان، نسبت به يك ديگر به معناى ديگرى است ان الرحمه من الله انعام و افضال و من الادميين رقه و تعطف.

    ترجمه:


    كناره گيرى پرواپيشه از كسانى كه از او دورى كنند، از روى زهد و به خاطر پاك ماندن است و معاشرتش با آنان كه به او نزديك هستند، توام با مهربانى و نرمش است



    ویرایش توسط صبور : 2013_08_20 در ساعت 09:04 PM


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  20. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  21. Top | #180

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    شرح:

    در شرح اين جمله، علامه ى مجلسى "ره" گويد:


    كون بعده عمن تباعد عنه، لزهده فيما ايدى الناس و نزاهته عنه لا عن كبر و تعظم عليهم و كذلك دنوه ممن دنا منه عن لين و رحمه منه لهم لا لمكر بهم و خديعه لهم عن بعض المطالب، كما هو عاده الخبيث المكار.:
    علت كناره گيرى او از كسى، به خاطر روگردانى و اعراض او از آنچه كه در اختيار مردم است بوده، تا نزاهت و عفت خود را حفظ نمايد و همچنين به كسى نزديك شدن به خاطر پيوند و ارتباط معنوى است كه بالين و رحمت همراه خواهد بود و نه به جهت مكر و خدعه كه مكاران و بدسيرتان براى رسيدن به مطامع شيطانى به آن عمل مى كنند.
    خويى گويد:
    يعنى بعده عن اهل الدنيا و مجالستهم من باب الزهد و التباعد عن مكروههم و اباطيلهم دنوه اى قربه من المومنين من باب التعاطف و التواصل.: دورى و كناره گيرى مومن از اهل دنيا و ترك مجالست با آنها، براى روى برگرداندن از اعمال ناپسند آنها به علت صرف عمر آنها، در اباطيل است و اما نزديكى او با مومنان، از باب مهرورزى و پيوند در سطح ايمان و عقيده است كه هرگز، گزندى به آن راه ندارد.
    با توجه به دسته بندى لغات و شرح عبارات، از ديدگاه شارحان، چنانكه گذشت، نكته اى در توضيح بيشتر اين كلام، شايان توجه است و آن اينكه، در نظم جهان هستى، دو محور جذب و دفع، خواه در امور مادى و يا معنوى، دوشادوش يكديگر وجود دارند و آدمى كه به يك لحاظ، عالم صغير و در نظام جمعى اين جهان كه انسان كبير است، از اين دو، استثنا ندارد و همانگونه كه در كل اين جهان پهناور "انسان كبير"، جاذبه و دافعه وجود دارد، در انسان "عالم صغير" نيز قانون جذب و دفع حاكم است و از اينجا حركت از نقص به كمال آغاز شده و تا نيل به هدف و رسيدن به كمال مطلوب، اين حركت را ادامه مى دهد. او همچنين در سير ملكى و ملكوتى، مدارج كمال را پيموده و تا وصول به اسماء و صفات الهى كماكان اين سير تكاملى را با حركت بى وقفه ادامه خواهد داد.
    بنابراين تقارب و تباعد، نزديك شدن و فاصله گرفتن انسان پرواپيشه از آحاد جامعه، همان سير تكاملى است و علت اين قرب و بعد را، در زندگى اهل تقوا، به معيار حب فى الله و بغض فى الله كه يك اصل است، خواهد بود. اگر با كسى فاصله مى گيرند، به خاطر خدا و جذب راه حق است و اگر به كسى نزديك مى شوند، باز هم به خاطر خدا و فرمان پروردگار خواهد بود شناخت اين معيار به وسيله ى آشنا شدن و عمل نمودن به فرمانهاى رهبران راستين اسلام است، تا هر حركت و سكون و جذب و دفع، با اين معيار، از طريق تعلم و ياد گرفتن منطبق گردد.


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  22. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


صفحه 18 از 20 نخستنخست ... 81617181920 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 08:16 AM