چهل حكمت رضوى به صورت شعر

[ملکوت]

چهل حكمت رضوى به صورت شعر




چهل حكمت رضوى

نظم اشعار از على باقرزاده (بقا)

[ملکوت]

20 ـ التواضُعُ ان تُعطى النّاس مِن نَفسِك ما تُحبّ ان يُعطوك مِثلَه

چنان سـر كن اى دوست با نيك و بد
كه باشـد ز تـو نيك و بد در امـان

تـواضع چـنان كن به خـلق خـداى
كه خواهـى كنـد خلق با تو چنـان

[ملکوت]

21 ـ مِن علاماتِ الفقيهِ الحُكم و العِلم و الصَّمت




بصيـر بـاش به احكـام دين حق كه خداى
از آن فقيه كه دانا به حـكم اوست رضاست

نشـانـه هـاى فقـاهـت به نزد پـير خرد
قضـاوت بحـق و دانـش و سكوت بجاست

[ملکوت]

22 ـ الصَّفح الجميلُ العفوُ مِن غيرِ عِتاب



عفو چون كرده اى خطاب مكن
كار بـى جا و نـاصـواب مكن

وه چه نيكوسـت، عفـو بى منّت
عفو كـردى اگـر، عتـاب مكن

[ملکوت]

23 ـ لايَأبَى الكرامَةَ الاّ الحِمارَ



بشـنـو كـلـام نـغـز فـرزنـد پيمبر
گفتـار او روشـنـگـر شبهاى تار است

جز مردم احـمـق نتـابـد رخ ز احسان
هر كس كند احسان مردم ردّ، حمار است

[ملکوت]

24 ـ السّخى ّ يأكُل مِن طَعامِ الناس لِيأكُلوا مِن طَعامِه



سخـى مى خورد نان ز خوان كسان
كه مردم به رغبت ز خوانش خورند

بخيــ ل از سـر بخـل نان كسـى
نيـارد خـورد تا كه نانش خورنـد

[ملکوت]

25 ـ السّخى ُّ قريبٌ مِن اللهِ، قريبٌ مِن الجنّة، قريبٌ مِن الناسِ




سخـاوتمنـد هرگز نيست تنهـا
كه تنـهايى نصيب ديگران است

سخـى باشد قريـب رحمت حق
به نزديك بهشت و مردمان است

[ملکوت]

26 ـ صديقُ الجاهِلِ فى التَّعَب




به نـادان مكـن دوستى ، چون تـو را
گـدازد ز كـزدار خـود روز و شب

بگفتـا علــى بن موسـى الـرضـا
رفاقـت به نـادان غـم اسـت و تعب

[ملکوت]

27 ـ اَفضَلُ العَقلِ معرفَةُ الاِنسانِ بِربّه




ز خـاطر مـبر شـكـر يزدان پـاك
كه شـكـر نعـَم نعمـت افزون كنـد

بهين دانش اى دوست، آن دانشى است
كه ات رهـبرى سوى بـى چـون كند

[ملکوت]

28 ـ مَن رَضى َ باليَسيرِ مِنَ الحَلال خفّت مَؤونتهُ




رضـا بـاش بر داده كردگـار
كـه خشنـودى از حق بوَد بندگى

اگر شـاد گـردى به اندك حلال
سبـك بـگـذرى از پل زندگـى

[ملکوت]

29 ـ مَن رَضى بالقَليل مِن الرِزقِ قُبِلَ منه اليسيرُ مِنَ العمَل




كلامـى شنـو از شهنشاه طـوس
ولـى ّ خـداونـد و سبـط رسـول

چون بر رزق اندك رضايى ، خداى
كنـد طـاعـت انـدكـت را قبول