از هم اینک باید با خوشخوییِ آبها خو گرفت.
شب چه دارد اگر زیر آفتاب نگاه تو بیتوته نکند؟!
روز چه میارزد اگر برای جوانمردیات برنخیزد؟!
آمدنت جلسه معارفه تمام پاکیها به تمام دنیاست.
از بیلیاقتی است کسی اگر گامی برندارد به سوی تو.
پس رفتگیِ زمانه است که نامت عادی بُرده میشود.
یا قمر بنی هاشم! واژهای که از لبان مقدس تو خارج شود، دیگر عطشناک نیست. لحظهای که آرامش تو در آن وارد شود، دیگر خطرناک نیست.
دریاها، شطهایی که نام تو را زمزمه نکردهاند، از مقوله پاکی بیرون رفتهاند.
تنها قلمهایی که دستهایت را ستودند و سرودند، در قیام روسپیدند.
یا اباالفضل العباس علیهالسلام ! این دنیا که من میشناسم، یقین که تو را نشناخته.
سلسله جبال اندک زمین، چه ناتمام، عطش تو را به روایت کشیده است و به حکایت نشسته است چه بیهوده، مهربانی تو را، هزار و یک شبِ یلدای زمان!