به نام خدای مهربان حسین علیه السلام
اینجا حسینیه ی دل است برای ناله های اهل دل
امید که از عنایتشان بهره ای بگیریم و توشه ای از مزد عزاداری
ذخیره ی آخرتمان
انشاالله
به نام خدای مهربان حسین علیه السلام
اینجا حسینیه ی دل است برای ناله های اهل دل
امید که از عنایتشان بهره ای بگیریم و توشه ای از مزد عزاداری
ذخیره ی آخرتمان
انشاالله
ویرایش توسط مهاجر : 2013_11_04 در ساعت 11:42 AM
خدایا به حق محمد و آل محمد (ص)محبت اهل بیت را در دل ما افزون بفرما
آمین
ملکوت (2013_11_06), مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_04), مشعشع (2013_11_04), گل مريم (2013_11_04), از خاک تا افلاک (2013_11_04), تسلیمی (2013_11_04), شهاب ثاقب (2013_12_22), غزال رمیده (2013_11_06)
خدایا به حق محمد و آل محمد (ص)محبت اهل بیت را در دل ما افزون بفرما
آمین
ملکوت (2013_11_07), مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_04), مشعشع (2013_11_04), گل مريم (2013_11_04), از خاک تا افلاک (2013_11_04), تسلیمی (2013_11_04), غزال رمیده (2013_11_06)
❤ |
فرقی نمیکند محرم باشد یا نباشدچایی روضه های تو مستم میکند
اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من
دل من داند و من دانم و تنها دل من
یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی
با ما همراه باشید در
کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
https://دtelegram.me/shahrenuraniquran
کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
https://telegram.me/mokalemeharabik
ملکوت (2013_11_06), مهاجر (2013_11_04), مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_04), مشعشع (2013_11_04), از خاک تا افلاک (2013_11_04), تسلیمی (2013_11_04), غزال رمیده (2013_11_06)
روضه شب اول محرم
السلام علیک یا ابا عبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک و اناخت برحلک
اللهم ارزقنا زیارتهم فی الدنیا و شفاعتهم فی الآخره بحق محمد و آله الطاهره
ضمن عرض سلام و تسلیت به مناسبت فرارسیدن ایام محرم الحرام ،
ایام حزن و اندوه اهل بیت علیهم السلام و
ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان ، حضرت ابا عیدالله الحسین (ع) و یاران باوفایش
به پیشگاه امام عصر عجل الله تعالی فرجه الشریف
التماس دعا از همه ی بزرگواران
متن روضه شهادت مسلم بن عقیل علیه السلام-
شب اول،ببین عزتُ،هر كجا می خوان روضه ی حسین علیه السلام شروع كنن،با مسلم شروع می كنن،دروازه ورود به محرم روضه ی این آقاست،اولین شهید این هفتاد و دو نفر مسلم ِ،این عزت نیست؟این مزد نیست؟سلام خدا به این دل این شهر برای نفسم تنگ شده
زبانحال مسلم با آقا و اربابشه،خیلی مسلم حسین رو دوشت داشت،خیلی به آقا ابی عبدالله علاقه داشته،بی خود نیست به این درجه رسیده
دل این شهر برای نفسم تنگ شده
جان من كوفه میا كوفه دلش سنگ شده
خوب گشتم همه جا را خبری نیست نیا
همه شادند آخر دوباره خبر جنگ شده
آب و جارو شده این شهر برای سر تو
آقا جان نمی دونی چه خبره تو این كوفه،یكی داره شمشیرشو آماده می كنه،یكی داره نیزشو تیز می كنه،
آب و جارو شده این شهر برای سر تو
كوچه هاشان همه پاكیزه و كم سنگ شده
همه جا صحبت از غارت اموال شماست
بخدا بیعتشان حقه و نیرنگ شده
چرا شب اول مسلم می خونید؟برای اینكه این آقا خیلی مظلومه،دو نفرند تو شهدای كربلا، كه تو زیارت نامه شون اومده،
اشهد انك مظلوم،دو نفرند كه اشاره به مظلومیتشون شده،یكی مسلم،یك هم عباس،می دونی چرا این دو نفر مظلومانه شهید شدند،
چون این دو نفر،چند نفر یكی جنگیدند، هر دونفر به آب هم رسیدند،آب ،برگشت پشت سرش رو نگاه كرد،غریبانه بلند شد،تو كوچه های
كوفه،از این كوچه به اون كوچه،هی دست رودست می زد،هی از این كوچه به اون كوچه،خسته شد پشت در یه خونه سر به دیوار
گذاشت،پیر زن در و باز كرد،دید یه آقای قد بلند،محاسن ،هیبت،آقا چرا اینجا ایستادی،چیزی می خوای این وقت شب،
می خوای برات آب بیارم،از سر و وضعت پیداست آشفته ای،تشنه ای،یه مقدار آب براش آورد،گفت:می تونم ازتون
یه سئوالی بكنم،شما مگه تو این شهر خونه ندارید،گفت نه من تو این شهر غریبم،
آخ غریب آقا،گفت:چرا غریبید،این وقت شب تو كوچه های كوفه چیكار می كنی،گفت:منو می شناسی،گفت نه آقاجان،گفت:
من سفیر حسینم،من مسلم بن عقیلم،
تا گفت من مسلمم،طوئه كه وجودش مملوء از محبت ابی عبدالله بود،دست و پاشو گم كرد،گفت:خوش اومدی آقا،جوونم فدای شما،
عجب سعادتی در خونه ی منو زده،شما كجا خونه طوئه كجا؟دروباز كرد،گفت:آقا قدم رو چشمای من بذارید،من خیلی به ارباب شما علاقه
دارم،من از شیعیان شما هستم،می تونی امشب منزل من باشی،اومد وارد خونه طوئه شد،چی كار كرد این زن كه تو تاریخ اسمش موند،
چه پذیرایی از جناب مسلم كرد،فهمیدن مسلم تو خونه ی طوئه است،ریختند دور وبر خونه ،خونه رو از چهار طرف،محاصره كردند،
این مسلمه این سفیر حسینه،این نمی شه تنهایی باهاش،مبارزه كرد،زنها بالا پشت بام ها نیزه آتیش می زدند،می ریختند،هركی هرچی
تونست انجام داد،مسلم رو نتونستند بگیرند،آخرشم این آقا رو با نیرنگ،به دام انداختند،یه چاله ای درست كردند،روش و پوشوندند
از نی،كشوندنش سمت چاله،انداختنش تو این چاله، دستاشو بستند،ریسمان به گردنش انداختند،كشوندنش تو كوچه های كوفه،
دیدن هی زیر لب داره می گه حسین،یه نشونی بدم،اول اوفتاد تو گودال،بعد سرش رو بریدند،اربابشم اول اوفتاد تو
گودال،همه بگید حسن.....اما یه فرقی داشت،مسلم با اربابش یه فرقی داشت،مسلم و از بالای دارالاماره انداختند،پاهاشو بستند به
اسب،تو خاكها و تو كوچه ها كشیدند،اما حسین و اسب ها رو بدنش رفتند،
همه بگید حسین.......خدایا به حق این آقا توفیق شهادت در ركاب اقا امام زمانمون به ما عطا بفرما
فرج اقا امام زمانمان را نزدیک بگردان
عاقبت همه ی ما را ختم بخیر بگردان
مریض های اسلام را شفا عنایت بفرما
رهبر عزیزمون رو سلامتی و طول عمر عنایت بفرما
اسم ما را در دفتر عزاداران حسینی ثبت و ضبط بفرما
حوایج قلبی این جمع را برآورده بخیر بگردات
جهت آمرزش اموات بخوانید فاتحه همراه با صلوات
ویرایش توسط مهاجر : 2013_11_04 در ساعت 07:38 PM
خدایا به حق محمد و آل محمد (ص)محبت اهل بیت را در دل ما افزون بفرما
آمین
ملکوت (2013_11_06), مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_04), مشعشع (2013_11_04), گل مريم (2013_11_04), از خاک تا افلاک (2013_11_04), غزال رمیده (2013_11_06)
نوحه ی سینه زنی حضرت مسلم
مسلم از فراز بام می دهد بر تو پیامجانب کوفه میا حجت حق ای امامکوفیان را به خدا شرم و حیایی نبودنه همین شرم و حیا بلکه خدایی نبودبگذر از کوفه میاای عزیز مصطفینزد این قوم دنی گر شوی تو مهمانمیزبانیت کنند با نیزه و تیر و سنانگر بمیرد ز عطش رقیه آبش ندهدغیر سیلی به خدا کس جوابش ندهدبگذر از کوفه میاای عزیز مصطفیگر بیایی اکبرت زیب نی گردد سرشگردد از تیر و سنان پاره پاره پیکرشقاسمت کشته و عباس تو پرپر بشودهدف تیر ستم گلوی اصغر بشودبگذر از کوفه میاای عزیز مصطفیدست من را بسته اند جانم از کین خسته اندبهر قتل تو میا منتظر بنشسته اندگربیایی سرت از سنگ ستم می شکندشرح جانسوز ز غمت نیش قلم می شکندبگذر از کوفه میاای عزیز مصطفی
خدایا به حق محمد و آل محمد (ص)محبت اهل بیت را در دل ما افزون بفرما
آمین
ملکوت (2013_11_06), مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_04), مشعشع (2013_11_04), گل مريم (2013_11_04), از خاک تا افلاک (2013_11_04), غزال رمیده (2013_11_06)
❤ |
السلام علی الحسین و علی علی بن الحسین و علی اولاد الحسین و علی اصحاب الحسین
یا حسیــــــــــــــــــــــ ــــــــــــــــــــن علیه السلام
ملکوت (2013_11_06), مهاجر (2013_11_04), مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_04), گل مريم (2013_11_04), از خاک تا افلاک (2013_11_04), غزال رمیده (2013_11_06)
بنی اسد آماده بود خاکسپاریامکان جابه جایی بدن حضرت نبود.
از کثرت جراحات وارده
همانجا خاکش کردند که افتاده بود
سوال من این است
از ضریح تا قتلگاه فاصله ای است
پس...
یا هنگام غارت کشیده اند حسین را بر زمین
یا کار اسبان بوده است
دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.
ملکوت (2013_11_06), مهاجر (2013_11_05), مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_06), گل مريم (2013_11_05), از خاک تا افلاک (2013_11_05), غزال رمیده (2013_11_06)
روضه ی شب دوم محرم :ورود کاروان به کربلا
بار بگشائید اینجا کربلاست .آب و خاکش با دل و جان آشناست
السلام ای شکوه نام حسین
دومین فاطمه .تمام حسین
این زینب فردا تموم غصه های عالم رو دلش می آد،مگه فردا چه خبره؟این زینب فردا یه لحظه ای می رسه،غم های عالم رو روی سینه اش می بینه،كِی؟ اون موقعی كه دیدند،ذوالجناح حركت نمی كنه،عوض شد مركب های ابی عبدالله،روایت می گه هفت مركب برا حسین علیه السلام عوض كردند،اما باید بمونه،آخه اینجا كربلاست،همچین كه اون پیرمرد گفت:اینجا كربلاست،دیدن ابی عبدالله یه دست به محاسنش گرفت،یه نگاه به آسمون كرد،انا لله و انا الیه راجعون،اعوذباالله من الكرب و البلا، هاهُنا مسفك دمائنا،هاهُنا مقتل رجالُنا،اینجا كربلاست،
آه از این خاک و خارها برگرد
وای از این شوره زارها برگرد
خوب پیداست جای نخلستان
لشگری در غبارها برگرد
جان به لب کرده کودکانت را
خنده ی نیزه دارها برگرد
انگار زینب داره می بینه،با چه عزتی پیادش كردند،همه مراقب زینبند،همه مراعات زینب و می كنند،همه میآن دورش حلقه می زنند،قد و بالاش و نبینه دشمن،ای وای،همه كاری می كنند،گرد و خاك رو چادرش نشینه،آخه این زینبه،این دختر علی است،همه مراقبند،نمی دونم،هشت روز دیگه،نه روز دیگه،كار همین زینب،به جایی رسید،دیدند داره وسط بیابون می دوه،هی دو دستی رو سرش می زنه،هی می گه واحسینا،كارش به جایی رسید،این زینب پرده نشین،اومد تو گودال نیزه هارو كنار زد،شمشیرهارو كنار زد،ای وای ،این لبهاشو گذاشت رو لبهای بریده،حسین...........
کربلا دجله را خبر کن زود
قافله با شتاب آمده است
تکّه ای ابر سایبان بفرست
شیر خوار رُباب آمده است
یاد تیغ وتُرنج افتادی
به تو حق میدهم که حیرانی
قدو بالای دیدنی دارد
علی اکبر است می دانی
بوی شهر مدینه را حس کن
این دو آئینه ی سخا هستند
مثل من بُغض کرده ای آری
یادگاران مجتبی هستند
مثل پروانه گرد اربابت
بی خود نیست هر روضه ای كه می خونیم می گیم امان از دل زینب.
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
خدایا به حق محمد و آل محمد (ص)محبت اهل بیت را در دل ما افزون بفرما
آمین
ملکوت (2013_11_06), مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_06), مشعشع (2013_11_06), گل مريم (2013_11_05), از خاک تا افلاک (2013_11_05), غزال رمیده (2013_11_06)
❤ |
کاروان لحظه لحظه نزدیک است
در حوالّی دشت ،دشت بلا
وعده گاه خدا همین باشد
این زمین هست،قبله،کرب و بلا
دلهره موج می زند در دشت
وَ سکوتی که پُر ز مفهوم است
بوی ماتم وزد از این صحرا
اهل خیمه به ناله محکوم است
قصّه غربتت مرا کشته
نخل غم را ببین چه پُر بار است
نَستَعینُ بِکَ ،عزیز دلم
کربلا با بلا بسی یار است
یابن زهرا بیا که برگردیم
صبر زینب دگر به سر آمد
خواب آشفته دیده ام انگار
زِ عروج شما خبر آمد
نظری کن خودت تماشا کن
دل اهل حرم پُر از غوغاستتو اجازه بده که برگویمروضه هایی که بعد از این برپاست
کنج خیمه به حالت محزون
قد و بالای اکبرت دیدی
اندکی بعد در دل دشمن
ارباً اربا، برابرت دیدی
لحظه ای بعد نوبت عبّاس
مشک او بر زمین فتاد ای وای
ناله ای زد که یا اخاالمظلوم
هر دو دستش ز کین فتاد ای وای
دست در دست عمّه بود امّا
سوی مقتل،روانه، عبدالله
خنجری آمد و جدایش کرد
دست او را ز دست ثارالله
چه بگویم ز شیرخواره تو
مُسند غربت شما امّا
حرمله با سه شعبه منتظر است
سر او را جدا کند آقا
از بلندیّ تل همی دیدم
به زمین خوردی ای گل زهرا
من بمیرم چه دیده ام ای وای
دست و پا میزدی، تو ای آقا
بس کنم ناله را ولی ای وای
چه بگویم ز شام عاشورا
هر طرف یک سری ،سرِ نیزه
مزد اشک یتیم ها ،هورا
با تشکر از برادر بزرگوار جناب آقای محمد مهدی عبداللهی
با دلِ پُر امید؛چشم انتظاریم هنوز...
مهاجر (2013_11_06), مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_09), مشعشع (2013_11_06), گل مريم (2013_11_08), از خاک تا افلاک (2013_11_06)
بسم الله الرحمن الرحیم
روضه شب سوم محرم نازدانه ی اباعبدلله رقیه خانم
السلام علی البنت الحسین علیه السلام
مقتل رو بخون و التماس دعا
،منتخب طُریحی،حدائق الانس مرحوم بیرجندی
فجاؤا بالرأس الشریف و هو مغطى بمندیل
سر رو گذاشتن جلوش،یه پارچه رو سر،پارچه رو زدن كنار،دید یه سر بریده جلوش گذاشتن،با تعجب نگاه كرد،
ما هذا الرأس
این سر كیه؟نامرد گفت:
قال رأسُ اَبوك ،
این سر بابات ِ،تا نگاش به سر باباش افتاد،تا فهمید سر باباش ِ،
فانكبت علیه تقبله و تبكى و تضرب على راسها و وجهها حتى امتلاء فمها بالدم
دیدن محكم با دست میكوبه تو صورتش،رو لباش میزنه،دو دستی میزد رو سرش، تو بابای منی. اینقدر زد،صورتش ،دهانش خونی شد،سر رو نگاه كرد،گذاشت تو بغلش،یه نگاه به محاسن كرد،
كلما مسحت الدم من شیبه احمر الشیب كما كان اول مرة
هر چی خونها رو پاك میكرد با دستش،میدید دوباره محاسن خونی میشه،این خون تازه چیه،هرچی محاسنت رو پاك میكنم،....وای......حسین......،
تازه اینجا اولین جمله ی بی بی است،تازه اولین خطاب به باباست، مقتل اینجا یه جمله آورده،
یا ابه من جز رأسك...... یا ابى و من ارتقى من فوق صدرك قابضا لحیتك
،بابا چه كسی جرأت كرده رو سینه ات بشینه،محاسنت رو تو دست بگیره،از این جمله ی رقیه میشه برداشت كرد،این دختر بالای گودال دیده،دیده
والشمر جالسٌ علی صدره،
داد بزن حسین......یه جمله از دردای خودش نگفته،ببین به بابا چی میگه،
یا ابتاه من لنساء الثاكلات،
بابا با این زنهای جوون مرده چه كنیم؟
یا ابتاه من للعیون الباكیات
با این چشم های پر از اشك چه كنیم؟
یا ابتاه من للشعور المنشورات،
با این موهای پریشون چه كنیم؟بعد یه نگاه كرد جمله اخری آدم و میكشه،صدا زد :
یا ابتاه لیتنى كنت قبل هذا الیوم عمیاء
ای كاش دخترت كور می شد،نمی دید،سرت رو این طوری جلوم بذارن، حالا فرج امام زمان(عج) بگو حسین....
،رقیه ی ثابت كرد هر كه از قافله جا بمونه،آخرش به قافله می رسه،به اربابش میرسه،رقیه هم تو بیابون از قافله جا موند،اما اول كسی كه سر بابا رو بغل كرد........
الا لعنت الله علی القوم الظالمین
هنگامی که کاروان اهل بیت می خواست با محمل های سیاه از شهر شام خارج شود، اهل شام با حال خجالت و حال عزا، آنان را مشایعت می نمودند، یک وقت حضرت زینب (سلام الله علیها) سر از محمل بیرون آوردند و فرمودند: ای اهل شام اگر ما را خارجی خواندید رفتیم، و اگر در خرابه جای دادید رفتیم، سپس فرمود: ای زنان شامی! یک امانتی از ما در خرابه مانده، جان شما و جان این امانت، گاهگاهی سر قبرش بروید و آبی بر سر مزارش بپاشید و چراغی روشن کنید.1پس از آن که کاروان به مدینه بازگشت، زنان مدینه، دسته دسته به نزد ایشان می آمدند و تسلیت عرض می کردند، حضرت زینب (سلام الله علیها) از مصیبت ها و حوادث کربلا و کوفه و شام برای آنها تعریف می نمود و آن ها می گریستند، حضرت زینب (سلام الله علیها) از شام می فرمود، تا به یاد خرابه ی شام و حضرت رقیه (سلام الله علیها) افتادند، فرمود: (اما مصیبت شهادت رقیه (سلام الله علیها) در خرابه ی شام، کمرم را خم نمود و مویم را سفید کرد.) زنان وقتی مصیبت های رقیه (سلام الله علیها) را شنیدند، صدای ضجّه و شیونشان بلند شد
1. ریاض القدس، ج 2، ص 237 1. مقتل رقیه، ص 178، ناسخ التواریخ، ص 507
خدایا به حق محمد و آل محمد (ص)محبت اهل بیت را در دل ما افزون بفرما
آمین
مدیریت محتوایی انجمن (2013_11_09), مشعشع (2013_11_06), گل مريم (2013_11_08)
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)