رجعت
خداوند گروهي از اموات را به همان صورتي که در گذشته بودند، به دنيا برميگرداند، و گروهي را عزيز و گروهي ديگر را ذليل ميکند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده، مظلومان را بر ظالمان و ستمگران غلبه ميدهد، اين واقعه هنگام ظهور مهدي آل محمد، عليهمالسلام، رخ خواهد داد.
معناي لغوي
الفاظ مختلفي براي بيان اصل اعتقادي رجعت در قرآن مجيد و روايات اسلامي به کار رفته است، مانند: رجعت، اياب، کرّه، ردّ، حشر که همه در معناي بازگشت مشترکند ولي در ميان همة اين الفاظ، لفظ رجعت مشهورتر است. رجعت مصدر مرّه1 و بيانگر «يکبار بازگشت» است، چنانچه در لسانالعرب2 آمده است: «رجعت مصدر مرّه از مادة رجوع است».
معناي اصطلاحي (کلامي)
شيخ مفيد در معناي اصطلاحي رجعت تعريفي را ارائه کرده که گوياي معناي واقعي رجعت بوده و داراي نواقص ديگر تعريفها نيست. ايشان در تبيين معناي اصطلاحي (کلامي) رجعت چنين مينويسد:
خداوند گروهي از اموات را به همان صورتي که در گذشته بودند، به دنيا برميگرداند، و گروهي را عزيز و گروهي ديگر را ذليل ميکند و اهل حق را بر اهل باطل غلبه و نصرت داده، مظلومان را بر ظالمان و ستمگران غلبه ميدهد، اين واقعه هنگام ظهور مهدي آل محمد، عليهمالسلام، رخ خواهد داد.3
جايگاه رجعت در اعتقادات شيعه
اعتقاد به رجعت و بازگشت گروهي از مردگان، پيش از قيامت، به دنيا، از ويژگي خاصي برخوردار است و در منابع اسلامي اهميت آن با بيانهاي گوناگوني مطرح شده است. در برخي روايات روز رجعت را يکي از «روزهاي الهي» که عظمت و قدرت الهي در آن متجلي خواهد شد، برشمردهاند:
امام صادق(ع) فرمودند: «روزهاي الهي سه تاست: روزي که قائم (آل محمد(ص)) قيام خواهد کرد، روز رجعت و روز قيامت».4
با توجه به تفاسير، منظور از «ايّام الله» روزهايي است که امر الهي اعم از نعمت يا نقمت، عزّت و ذلّت ظهور تامّ مييابد.5
آري رجعت و بازگشت انسانهايي که سالها پيش از دنيا رفتهاند حکايت از قدرت و عظمت الهي دارد و در آن روز اين عظمت و شوکت الهي براي همگان آشکار ميشود، يا در آن روز نعمتهاي خداوند شامل مؤمنان برجسته و نخبه شده و آنان را براي مشاهدة ظهور امام عصر(عج) و غلبة مظلومان بر زورمداران به اين دنيا برميگرداند و از طرفي هم با بازگشت کافران سيه دل، آنان را بر خاک ذلّت و خواري خواهد نشاند.
امام صادق(ع) يکي از ويژگيهاي شيعه را اعتقاد به رجعت برشمرده، ميفرمايند:
از ما نيست کسي که ايمان به رجعت ما نداشته باشد و نيز متعة ما را حلال نشمرد.6
چرا که در آن روزگار، رجعت يکي از معتقدات ويژة شيعه محسوب ميشد، به طوري که ساير مذاهب آن را يکي از نقاط امتياز شيعه از ساير مکاتب قلمداد ميکردند.
امام صادق(ع) در حديث ديگري، يکي از شرايط ايمان را اعتقاد به رجعت برشمرده و ميفرمايند:
هر کس به هفت چيز اعتقاد داشته باشد، مؤمن است، و در ميان آن هفت چيز ايمان به رجعت را ذکر فرمودند.7
لازمة چنين سخني آن است که ايمان، زماني حاصل ميشود که علاوه بر اعتقاد به توحيد و ...، اعتقاد به رجعت نيز وجود داشته باشد. بر اين اساس بر هر شيعهاي اين اعتقاد ضروري است، از سوي ديگر اين اميد را در دل او زنده
نگه ميدارد که اگر پيش از ظهور منجي عالم بشريت از دنيا برود خداوند، وي را براي نصرت دين خويش و درک لقاي آن حضرت، به دنيا برميگرداند.
الف ـ آيا اعتقاد به رجعت از اصول دين است يا اصول مذهب؟
اعتقاد به رجعت از اصول دين نيست و معتقد نبودن به آن هم موجب کفر و خروج از دين نيست، بلکه از اصول مذهب اماميه است، به طوري که اعتقاد به اصل رجعت گروهي از مؤمنان و کافران، به دنيا پيش از قيامت ضروري است. هرچند که باور داشتن به جزئيات مسائلي که در رجعت اتفاق ميافتد، لازم و ضروري نيست. به هر حال اعتقاد به رجعت، همسنگ اعتقاد به صراط و ميزان است. مرحوم «شبّر» در اين باره ميگويد:
اصل رجعت حق است و شبههاي در آن نيست و اعتقاد نداشتن به آن موجب خروج از جرگة مؤمنان و شيعيان ميشود. چرا که رجعت از امور ضروري مذهب شيعه بوده و رواياتي که در مورد صراط و ميزان و غير آن دو به دست ما رسيده است، از جهت تعداد و نيز صحت مدارک و وضوح دلالت، افزونتر از روايات رجعت نيست.
با آنکه اعتقاد به صراط و ميزان و جز آنها ضروري است، امّا، بايد توجه داشت که اختلاف و بينشهاي متفاوت در جزئيات مسئلة رجعت، ضرري به اصل آن نميزند، همانطور که برداشتهاي متفاوت در ويژگيهاي صراط و ميزان در اصل آن خدشه وارد نميسازد. آنگاه ايشان ادامه ميدهند که ايمان به رجعت به طور کلي واجب و لازم است.8
نتيجه آنکه مسئلة رجعت از ضروريات مذهب و مکتب تشيع است، که اعتقاد به آن ضروري است، هر چند اعتقاد به جزئيات مانند اينکه چه کساني رجعت ميکنند يا زمان آنچه موقعي است و... لازم نيست. ولي بايد توجه داشت که اعتقاد به آن، در رتبة اعتقاد به توحيد و نبوت و معاد نيست.
ب ـ آيا رجعت يک پيشگويي تاريخي است يا يک مسئلة اعتقادي؟
در زيارت امام حسين(ع)، ميخوانيم:
إنّي من المؤمنين برجعتکم.9
من به بازگشت شما اهل بيت(ع)، ايمان و اعتقاد دارم.
يا در زيارت حضرت ابوالفضل(ع) آمده:
إنّي بکم و بإيابکم من المؤمنين.10
من به شما و بازگشتتان معتقدم.
در روايتي که قبلاً بيان شد، امام صادق(ع) ميفرمايند:
هر کس به هفت چيز معتقد باشد، مؤمن است و از ميان هفت چيز ايمان به رجعت را بيان فرمود.11
در سخنان بسياري از انديشمندان کلامي، رجعت به عنوان يک امر اعتقادي مطرح شده به طوري که اعتقاد به آن را ضروري شمردهاند، مرحوم شبّر دراينباره ميفرمايد: «پس اعتقاد به اصل رجعت به طور اجمالي واجب است... هر چند که تفاصيل آن موکول به ائمة اهل البيت(ع) ميشود».12
بنابراين در تمامي روايات ياد شده و روايات متعدد ديگر، رجعت به عنوان يک مسئلة اعتقادي مطرح شده است، که خود گوياي آنست که رجعت از زمره امور اعتقادي است نه صرفاً يک قضية مسلّم تاريخي.
شاهد ديگر آنکه پيوسته علماي کلام، موضوع رجعت را در کنار ساير مباحث اعتقادي بحث کردهاند، و اين خود شاهد تلقّي اعتقادي بودن رجعت است. نکتة ديگر آنکه صرف تحقّق رجعت در آينده موجب قضية تاريخي بودن آن نميشود زيرا اگر چنين باشد، معاد هم که در آينده محقق ميشود، صرفاً يک قضية تاريخي خواهد بود.
رجعت و ظهور
رجعت همانگونه که گذشت آنست که گروهي از مؤمنان خالص و سردمداران کافر که از دنيا رفتهاند، به دنيا برميگردند، تا گروه اوّل به عزّت نائل شوند و گروه دوم به ذلّت دنيوي برسند، اين معنا با ظهور امام دوازدهم(ع) در يک جهت اشتراک دارند و آن اينکه هر دو در آخرالزمان و قبل از قيامت اتفاق ميافتند، امّا فرقشان اين است که خداوند براي برچيدن ريشههاي ظلم و ستم و ايجاد عدالت در روي زمين، وليّ خويش را پس از غيبتي طولاني، آشکار ميسازد. ولي رجعت آن است که در هنگام ظهور، براي ياري حضرتش و نيز استمرار حاکميت حق بعد از برقراري عدالت، خداوند گروهي از مؤمنان را که از دنيا رفتهاند، به دنيا باز ميگرداند تا براي ياري وي بشتابند. مؤمناني که ساليان درازي انتظار فرجش را ميکشيدند، ولي قبل از ظهور و رؤيت حضرتش، ديده از جهان فرو بستند.13
رجعت يکي از وقايع مهمي است که در آستانة ظهور رخ ميدهد و زمان آن هنگام ظهور است، نه قبل و نه بعد ظهور، بلکه در همان هنگام است که برخي پيامبران الهي و
ائمة اطهار(ع) و مؤمنان صالح به دنيا برميگردند تا شاهد اعتلاي کلمة اسلام در روي زمين باشند. امّا نبايد چنين تصور کرد که رجعت همان ظهور است، رجعت يعني بازگشت عدهاي از مؤمنان و کفّار، ولي ظهور به معناي آشکار شدن و قيام دوازدهمين ذخيرة الهي پس از غيبت طولاني است. در نتيجه نزديکي زمان اتفاق آن دو واقعه نبايد موجب شود که آنها را يکي تلقي کنيم.
شايد اين مطلب در مورد رجعت، از روايات و کلمات علما به دست بيايد، آنجا که شيخ مفيد(ره) فرمود:
رجعت هنگام قيام مهدي آل محمّد(ص) خواهد بود.14
يکي از مستشرقان به نام «دويت نلسون» در کتاب عقيدة الشيعه از ظهور امام زمان(ع) به رجعت تعبير ميکند، که اين خلاف معناي رجعت در اصطلاح کلام شيعه است.
اين چنين اشتباهاتي گاهي سبب شده تا کساني به غلط تصور کنند که واقعيت رجعت نيز همان ظهور امام عصر(ع) است.
بديهي است که زمان دقيق رجعت را با ذکر سال و ماه و روز همانند زمان ظهور و معاد نميتوان معلوم کرد، امّا به طور کلي ميتوان گفت که رجعت در هنگام ظهور حضرت مهدي(ع) رخ خواهد داد. چنانکه در برخي از کلمات علما از زمان رجعت به «بعد ظهوره» تعبير شده است، يعني بعد از ظهور وليعصر(ع) رجعت اتفاق خواهد افتاد؛ و نيز در دو روايت به اين مطلب تصريح شده است. از جابر جعفي نقل شده که گفت از امام باقر(ع) شنيدم که فرمود:
به خدا سوگند که او مردي از اهل بيت ما را پس از سيصد و نه سال از وفاتش قدرت ميدهد. جابر گفت: پرسيدم اين واقعه چه زماني خواهد بود؟ فرمودند: بعد از رحلت قائم(ع) پرسيدم قائم تا هنگام مرگش چند سال در جهان حکومت ميکند؟ فرمود: نوزده سال از هنگام قيامش تا وقت مرگش به طول ميانجامد. پرسيدم: آيا بعد از او جهان دچار آشوب ميشود؟ فرمودند: بله مدت پنجاه سال و اضافه کردند و بعد از آن منصور (امام حسين(ع)) به دنيا برميگردد تا انتقام خون خود و يارانش را بگيرد. تا اينکه سفاح قيام کند، که همان اميرالمؤمنين علي(ع) است.15
حديث ديگري از عليبن مهزيار نقل شده است، وي ميگويد: «در خواب ديدم کسي ميگويد: امسال حج انجام بده تا صاحبالزمان(ع) را زيارت کني...» بعد او با حضرت سخن ميگويد و ايشان وقايع ظهور را بيان ميکنند و او ميگويد: عرض کردم: آقاي من بعد از آنچه رخ خواهد داد. فرمودند: «برگشت برگشت، رجعت رجعت».16
روشن است که منظور از« بعد از ظهور» اين نيست که وقتي ظهور تمام شد، رجعت اتفاق ميافتد، بلکه مقصود آن است که اندکي پس از ظهور حضرت؛ و نيز در برخي روايات داريم که وقتي حضرت ظهور ميکند، به بعضي از مؤمنان در قبر خطاب ميشود که: حضرت ظهور کرده، اگر مايليد ميتوانيد امروز حضرتش را ياري دهيد17. البته بعضي از ائمه(ع) ممکن است رجعتشان مدتي بعد از ظهور باشد.
خلاصة سخن آنکه رجعت يکي از وقايع همزمان با ظهور است و نبايد آنها را دو نام براي يک واقعيت پنداشت.
رجعت در قرآن
رجعت و بازگشت برخي انسانها به دنيا پس از مردن مستلزم هيچگونه محذور عقلي نيست18، علاوه بر آنکه در مواردي واقع هم شده است19. از سوي ديگر آيات و روايات فراواني در اثبات رجعت به معناي اصطلاحي آن رسيده است. امّا، پيش از بيان آيات، ذکر چند نکته ضروري است:
اوّل: در ميان آياتي که مورد استدلال قرار گرفته است، واژة «رجعت» به کار نرفته امّا با دقت و تعمّق در معناي آيات، معلوم ميشود که آنها با رجعت، هماهنگي و سازگاري دارند.
دوم: آيات فراواني توسط ائمة اطهار(ع) به رجعت تفسير شده و از آنجا که ما قائل به عصمت آنها هستيم، به آن آيات با کمک روايات استناد مينماييم.
سوم: از آياتي که در مورد رجعت رسيدهاند گاهي به روز قيامت يا به روز ظهور حضرت حجت(ع) تفسير شده، و اين نکته ضربهاي به استدلال به رجعت نميزند چرا که اين معاني با هم منافات نداشته و هر کدام از بطني از بطون قرآن حکايت دارد.
و بالاخره در حدود هفتاد آيه در مورد رجعت وجود دارد، که به علت اختصار به سه آيه اکتفا ميکنيم:
آية اوّل:
و هنگامي که قول بر آنان واقع گردد، از زمين موجودي را بيرون ميسازيم که با آنان سخن ميگويد (يا با آنان ميجنگد) ولي مردم به آيات ما ايمان نميآورند، و روزي که از هر امتي گروهي از کساني که آيات ما را تکذيب کردند، محشور کرده و سپس آنها نگه داشته ميشوند.20
اين آيه مشهورترين آية رجعت است که به تنهايي بر رجعت دلالت دارد. چرا که ظاهر آيه به خوبي بيانگر اين مطلب است که اين حشر گروهي از هر امتي غير از حشر در روز قيامت است که شامل همة انسانها ميگردد، چنانکه در آيهاي در وصف حشر روز قيامت چنين ميفرمايد:
و حشرناهم فلم نغادر منهم احداً
و همه را محشور کرده و احدي از آنان را فرو نخواهيم گذاشت.21
مردي به امام صادق(ع) عرضه داشت: که اهل سنت گمان کردهاند که آية «روزي که از هر امتي گروهي را محشور ميکنيم» مربوط به قيامت است حضرت در پاسخ فرمود: آيا چنين است که خداوند روز قيامت از هر امتي تنها گروهي را محشور کرده و بقيه را رها ميسازد؟ خير، اينگونه نيست ولکن آيه در مورد رجعت است. امّا آية قيامت آن است که ميفرمايد: «همه را محشور ساخته و از احدي چشمپوشي نميکنيم.»22
آية دوم:
همانا ما فرستادگان خويش و مؤمنان را در دنيا، آن روزي که شاهدان اقامه شوند، ياري خواهيم نمود.23
از امام صادق(ع) نقل شده که فرمود:
به خدا سوگند اين آيه در مورد رجعت است، مگر نميدانيد که پيامبران بسياري در اين دنيا کشته شدند و نصرت خداوند به آنان نرسيد؟ امامان کشته شدند و نصرت خداوند شامل حال آنها نشد، اين آيه در رجعت محقّق خواهد شد.24
آية سوم:
و ما تو را جز براي بشارت و بيم جهانيان نفرستاديم...25
امام محمد باقر(ع) ميفرمايد:
اين آيه در رجعت تحقق مييابد.26
پينوشتها:
1.در علم صرف بيان شده که مصدر داراي انواعي است. يک نوع آن «مرّه» است که براي بيان وقوع يکبار فعل به کار ميرود.
2. ابن منظور، لسان العرب، ج 8، ص 114.
3. حرّ عاملي، محّمد بن حسن، الايقاظ من الهجعة بالبرهان علي الرجعة، صص 141 ـ 140.
4. مجلسي، محمّدباقر، بحارالانوار، ج 53، ص 63؛ صدوق، محمّد بن علي بن الحسين، معاني الاخبار، ص 366.
5. طباطبائي، سيّد محمّد حسين، تفسير الميزان، ج 12، صص 19 و 18.
6. مجلسي، همان، ج 53، صص 92 و 121.
7. همان.
8. شَبّر، حق اليقين، ج 2، ص 35.
9. قمي، ابوالقاسم جعفر بن محمّد بن قولويه، کامل الزيارات، صص 218 ـ 257.
10. همان.
11. مجلسي، همان، ج 53، صص 92 و 121.
12. شبّر، عبدالله، همان، ج 2، ص 35.
13. از امام صادق(ع) نقل شده است که: هر کس چهل صبح اين عهد (دعاي عهد امام زمان(ع)) را بخواند از ياوران قائم(ع) ما باشد و اگر پيش از ظهور آن حضرت بميرد خدا او را از قبر بيرون آورد که در خدمت آن حضرت باشد. ر.ک: قمي، شيخ عباس، مفاتيح الجنان، دعاي عهد.
14. ر.ک: به تعريف رجعت، از همين نگارنده، نشر موعود عصر، ص 13.
15. مجلسي، محمد باقر، همان، ج 53، صص 103ـ104.
16. همان، صص 9 و 42.
17. همان، ص 92
18. برخي گمان بردهاند که رجعت مستلزم تناسخ يا خروج فعل از قوه است و پاسخهاي مفصلي به آنها داده شده که از حد مقاله بيرون است. براي مطالعة بيشتر در اين زمينه ر.ک: طباطبايي، محمدحسين، تفسير الميزان، ج 2، ص 107؛ قزويني خراساني، مجتبي، بيان الفرقان، ج 5.
19. رجعت به معناي رجوع به دنيا پس از مرگ به گونههايي در امتهاي پيشين اتفاق افتاده است و آيات مختلفي بر اين مطلب اشاره دارند، مانند: سورة بقره(2)، آيات 56، 243 و 259؛ سورة کهف (18)، آية 19 و موارد ديگر.
20. سورة نمل (27)، آيات 82 ـ 83.
21. سورة کهف (18)، آية 47.
22. مجلسي، همان، ج 53، ص 52.
23. سوره مؤمن(40)، آية 51.
24. حائري يزدي، شيخ علي، الزام الناصب، ج 2، ص 338.
25. سورة سبا(34)، آية 28.
26. مجلسي، همان، ص 42.
منبع : ماهنامه موعود شماره 79