به نام خدا
سر خود به خدا گو!
خوشا به حال كسى كه از خواب غفلت بيدار شود و خود را آماده سازد!
خوشا به حال كسى كه سر خود به غير خدا نگويد و فقط در راه تقرب به او و لقا و رضايش كوشش كند!
چه ، به ما امر شده است جز او را عبادت نكنيم و جز او كسى را نجوييم . پس خدا را با خلوص قلب ، يگانه دان ! تا با چشم بصيرت نظاره كنى كه لا هو الا هو و لا اله الا هو؛ و او اول و آخر و ظاهر و باطن است ، و هر كجا باشيد با شماست .
اى دوست ! از خود حيا مى كنم چه رسد به اين كه به ديگران بگويم اين رساله را در لقاء الله نوشته ام . چگونه حيا نكند؟ كسى كه از كفشكن ، بلكه از در خانه دوست رانده شده ، چگونه مى تواند در شرح لقاى او كتاب بنگارد؟
آيا اين خروج از زى صورت خود نيست ؟ و خروج از آن جز كار گزافه گو نيست .
افلاطون الهى مى گويد: (( قله معرفت بسى بلندتر از آن است كه هر پرنده اى به آن پرواز كند و سرادق بصيرت پنهان و پوشيده تر از آن است كه هر سالكى به آن راه يابد (معلم ثانى ابونصر فارابى ، فصل چهارم از شرح رساله زيتون كبير يونانى ، شاگرد ارسطو، صفحه 8، چاپ حيدر آباد دكن . لقاء الله ، ص 12) )) .
كتاب : پندهاى حكيمانه جلد 3
نويسنده : علامه حسن زاده آملى