حضرت یحیی از سلسلهی انبیای ابراهیمی(علیهمالسلام) بشمار میآید و گذشته از اتّصاف به اوصاف نبوّت عامّ از ویژگیهای نبوّت خاص برخوردار بود، كه قرآن كریم به هر دو بخش آن اشاره میكند. حضرت یحیی(علیهالسلام) جزو سالكان بوده است، به عنوان رسمیترین صراط معرّفی شد و پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه و آله) مأموریت یافت كه همان راه را ادامه دهد و به همان هدایت پیشگامانِ رهبری اقتدا كند، نه به خود آنان. البته فرق وافر است بین آن كه هدایت الهی كه نصیب پیامبران پیشین شده است، اُسُوه خاتم انبیاء(صلی الله علیه و آله) قرار گیرد، یا خود آنان مقتدای وی شوند، كه اوّلی صواب است نه دومی.
اوصاف نبوّت خاص، كه یا در خصوص حضرت یحیی(علیهالسلام) وارد شده و یا درباره یحیی و عیسی (علیهماالسلام) كه در برخی از كمالهای معنوی شریك همند، چنین است:
1ـ نامگذاری وی از طرف خدا بود و نام او هم بیسابقه بود. یعنی خداوند شخصاً سِمَت تسمیهی وی را بر عهده گرفت و بر او نامی غیر مسبوق نهاد، زیرا تا آن زمان كسی یحیی نامیده نشده بود. پس هر كس بعد از آن به این نام موسوم گردد، به وی كرده اقتدا است: "یا زكریا انّا نبشّرك بغلامٍ اسمه یحیی لم نجعل له من قبل سمیاً.(1)
2ـ تصدیق نبوّت مسیح(علیهالسلام) كه مایهی انكار و نقد یهودیان و بدخواهان بود. یعنی حضرت یحیی در شرایطی كه پذیرش پیامبری حضرت عیسی(علیهالسلام) نیاز مُبْرم به تصدیق، حمایت، دعوت تودهی مردم و نظایر آن داشت، به جانبداری از نبوّت مسح(علیهالسلام) برخاست و دعوی و دعوت وی را تصدیق كرد. گویا حضرت عیسی(علیهالسلام) كه كلمهی خدا بود، به سمع قلبی یحیی كه خود نیز از كلمات الهی محسوب میشود، مسموع افتاد و او سخن خداوند را صادق دانست و به تصدیق وی همّت گمارد.
3ـ سیادت و بزرگواری كه رهبری اجتماعی و اخلاقی جامعه را به همراه دارد. یعنی حضرت یحیی (علیهالسلام) به مقام والای سیادت امّت و ولایت امر آنان راه یافت كه در پرتو آن، جامعهای را به جلوهگاه كمال مطلوب برساند. گرچه این كمال مانند كمال وجودی قبلی، یعنی تصدیق پیامبری كه از اولواالعزم است، اختصاص به حضرت یحیی ندارد، ولی قرآن كریم، به تصریح آن اهتمام دارد و حضرت یحیی(علیهالسلام) را با این ویژگیها نام میبرد.
4ـ حَصُور و بی همسر بودن كه نشانهی نزاهت و برائت وی از هوا و هوس است. گرچه نكاح سنّت است، ولی آنچه در ستایش یحیی(علیهالسلام) به عنوانِ حَصور، یاد میشود، علامت شدّت اشتیاق وی به خداوند و كنارهگیری او از هرگونه لذّتهای جسمی، غریزی و حیوانی است. قرآن كریم ضمن یادآوری نبوّت حضرت یحیی و صالح بودن وی، به سه وصف خاص اخیر اشاره میكند: "فنادته الملائكة و هو قائم یصلّی فی المحراب انّ الله یبشّرك بیحیی مصدِّقاً بكلمةٍ من الله و سیداً و حصوراً و نبیاً من الصالحین."(2)
5ـ مأموریت دریافت، پذیرش، ادراك و استواری در عمل نسبت به كتاب آسمانی كه حجت آن روزگار بود، مانند انجیل مسیح(علیهالسلام) یا همهی كتابهای انبیای آسمانی، اعمّ از انجیل و غیر آن: "یا یحیی خذ الكتاب بقوّةٍ."(3) البته منظور از قوّت خصوص نیروی بدنی نیست، بلكه مقصود گرفتن قدرتمندانهی كتاب الهی است با نیروی فكر و دل و عقل و شهود از یك سو، و قوّت استقامت در اجرای احكام و حِكَمِ آن از سوی دیگر، بدین جهت حضرت یحیی(علیهالسلام) كه هم میلاد وی خارق عادت بود و هم خود، مولودی خارق عادت بود ـ زیرا وی در كودكی چون حضرت مسیح مشمول لطف خارقالعادهی الهی شد ـ برای اجرای قوانین خداوند، تا مرز ایثار و نثار و جهاد و شهادت، سِبْقَت یافت و در این راه سربازی نموده، سرفراز برآمد.
6ـ بهرهبرداری از حكمت خاص الهی در دوران كودكی، كه به نوبهی خود از خصایص آن حضرت است: "و اتیناه الحكم صبیاً."(4) گروهی حُكم در این آیه را به نبوت تفسیر كردهاند، ولی چون در غالب موارد، كلمهی حُكم در قبال نبوّت و همچنین در مقابل كتاب الهی قرار گرفت، معلوم میشود كه منظور از حُكم، نه نبوت است و نه كتاب آسمانی، بلكه مقصود معرفت مُتْقَنِ عقلی و قلبی و عمل مستحكم صالح است كه از خصوصیتهای رجال آسمانی است. اگرچه همه انبیای الهی از معارف متقن الهی برخوردار بودهاند، لیكن همگان در كودكی به این كمال وجودی نایل نیامده بودند.
7ـ جذبه و كشش خاصّی كه میان یحیی و خداوند بود. قرآن كریم از این وصف ممتاز به "حَنان" یاد كرده است: "و حَناناً من لدنا."(5) گرچه هرگونه كشش مردمی به طوری كه انسان وارسته محبوب دلهای دیگران باشد، كمال محسوب میشود، از این رو حضرت ابراهیم(علیهالسلام) آن را از خداوند دربارهی ذریه خود طلب كرد: "فاجعل افئدةً من الناس تهوی الیهم"(6) و از طرف دیگر خداوند همین نعمت را به حضرت موسی(علیهالسلام) افاضه فرمود: "و القیت علیك محبّةً منّی."(7) همچنین خداوند دوستی جامعه و مودّت مردمی را، نعمت الهی قرار داد و آن را در پرتو ایمان به اصول و معارف دین و انجام كارهای خیر و صالح میسّر میداند: "انّ الذین امنوا و عملوا الصالحات سیجعل لهم الرحمن ودّاً."(8)
لیكن آنچه بهره حضرت یحیی(علیهالسلام) قرار گرفت، جاذبهی خاص خدایی بود، كه آن را میتوان از قید "لدنّا" استنباط كرد، زیرا كلمهی "لدن" نشانهی اختصاصی بودن این تَحَنّن و انعطاف و گرایش میباشد. البته خداوند حَنّان است، ولی حنین وی همواره یكسان نیست، چنانكه رحمت، علم و سایر اوصاف الهی در همه موارد، یكسان نیست، از این رو میتوان حدس زد كه تحنّن و گرایش عبد به مولا و لطف مولا به عبد در حضرت یحیی به طور ویژه جلوه كرده است.
8 ـ طهارت روح و نزاهت از عیب نفسانی و برائت از نقص هوس مَداری و هواپرستی كه در پرتو عطای مخصوص الهی نصیب حضرت یحیی شده است، راز اساسی آن در این نهفته است كه اگر پیامبری بخواهد مسئولیت تطهیر جامعه از هواجس نفسانی و تزكیه امّت اسلامی از خواطر شیطانی را، بر عهده داشته باشد، باید قبل از تطهیر اَغیار، خود طاهر بوده، پیش از تزكیه دیگران، خود زاكی باشد. و اگر منظور از كلمهی "زكات" كه در وصف یحیی(علیهالسلام) آمد: "و زكوةً"(9)، معنای لغوی آن، یعنی نموّ صالح و رشد متعادل و بارور باشد، باز از خصایص معنوی آن حضرت محسوب خواهد شد.
9ـ تقوا كه تنها رهتوشه سالكان كوی وصال محبوب است، به طور اختصاص در سلسله اوصاف حضرت یحیی(علیهالسلام) یاد شد: "و كان تقیّاً"(10)؛ یعنی وصف ممتاز پرهیزكاری از دیر زمان، ملازم یحیی (علیهالسلام) بود و او از گذشتهی طولانی به چنان برجستگی، موصوف بود. قرآن كریم مسافران معاد را به تحصیل چنین زاد راه فراخواند و فرمود: "تزوّدوا فان خیر الزاد التقوی."(11) پروای از خدا در حالات گوناگون، آثار متنوّع دارد. گاهی دستور صبر میدهد، مانند آنچه برای مسلمانان صدر اسلام، قبل از هجرت مطرح بود و زمانی اذن دفاع و نبرد صادر میكند، مانند آنچه برای مسلمانان بعد از هجرت طرح میشد. ظریفترین جلوهی تقوا آن است كه بندهی سالك همواره مراقب باشد تا خود را در سیئات، وقایهی خدای سبحان قرار دهد كه مبادا نقص یا عیب و فساد، به ذات اقدس الهی استناد پیدا كند، و خداوند را در حسنات، وقایهی خود قرار دهد تا مبادا حسنات را به خود مستند كند. آری این گونه سپر به دست گرفتن و در صحنه جهاد اوسط و اكبر پیروز شدن، خاص اتقیای الهی چون یحیی(علیهالسلام) است.
10ـ نیكی به پدر و مادر و اجتناب از عقوق و رعایت كامل حقوق آنان، از دیگر ویژگیهای حضرت یحیی (علیهالسلام) بشمار آمد: "و برّاً بوالدیه"(12)، اسلام اصول خانوادگی را حفظ و از هر كاری كه مایهی متلاشی شدن اركان آن باشد جلوگیری میكند، و احترام به مقام منیع پدر و شخصیت والای مادر را در محدودهی خانواده، اساس غیر متزلزل میداند، از این رو رهبران الهی را اسوهی چنین فضیلت قرار میدهد.
11ـ پرهیز از ظلم اجتماعی و رعایت كامل حقوق تودهی مردم و دوری از هرگونه تعدّی به حریم جامعه، فضیلت دیگر حضرت یحیی بشمار آمد: "و لم یكن جبّاراً عصیّاً."(13) اسلام عدالت اجتماعی را پایه سعادت ملتها میداند و پیروان خود را از هرگونه جور و ستم برحذر میدارد و افراد جامعه را همانند اعضای پیكر واحد تلقّی میكند. از این رو سلامت امّت را در قسط و عدل آحاد آن جستجو میكند و رهبران الهی را به جامعیت بین حفظ حقوق فرد و رعایت قوانین و مقررات جامعه میستاید. بنابر این حضرت یحیی گذشته از نیكی به پدر و مادر و رعایت اصول خانوادگی، افراد جامعه را نیز از گزند جور خویش مصون نگه میداشت و هرگز از قوانین عمومی جامعه عصیان و تعدّی نمیكرد. چنین انسان وارستهای كه در طول زندگی خویش سنّت حسنه داشت و اصلاً خلاف شرع و شرف در قلمرو زندگی او راه نیافت، همان خواسته زكریای سالمند است كه در نیایش خویش از او به عنوان فرزند مَرْضی و طیب یاد كرد.
12ـ برخورداری از سلامِ ویژه الهی در مقاطع سهگانه حسّاس، یعنی روز میلاد و ورود به دنیا و روز هجرت از دنیا و ورود به برزخ و روز رستاخیز و ظهور قیامت كبرا، از دیگر فضیلتهای برجسته آن زاهد دوران بوده است: "و سلام علیه یوم ولد و یوم یموت و یوم یبعث حیاً."(14)
پینوشتها:
1- سوره مریم، آیه 7.
2- سوره آل عمران، آیه 39.
3- سوره مریم، آیه 12.
4- سوره مریم، آیه 12.
5-سوره مریم، آیه 13.
6-سوره ابراهیم، آیه 37.
7-سوره طه، آیه 39.
8- سوره مریم، آیه 96.
9- سوره مریم، آیه 13.
10- همان.
11- سوره بقره، آیه 197.
12- سوره مریم، آیه 14.
13- همان.
14- سوره مریم، آیه 15.
برگرفته از کتاب سیره پیامبران در قرآن، آیة الله جوادی آملی .
گروه دین و اندیشه تبیان، هدهدی.