انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 12

موضوع: روزهـــــــــای محـــــــــــرم

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض روزهـــــــــای محـــــــــــرم




    اول محرم: توقف امام (ع) در قصر بنی‌ مقاتل


    روز اول محرم، اولین روز از ماه سال جدید قمری است. مردم عرب در ماه‌هایی از سال جنگ را حرام می‌دانستند، که از جمله آن ماه محرم است، ولی این امت در سال 61 هجری قمری احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر (ص) را رعایت نکردند. خون ریختند، هتک حرمت کرده و فرزندان و زنان را اسیر کردند و واقعه کربلا را رقم زدند.


    خبرگزاری ایسنا: روز اول محرم، اولین روز از ماه سال جدید قمری است. مردم عرب در ماه‌هایی از سال جنگ را حرام می‌دانستند، که از جمله آن ماه محرم است، ولی این امت در سال 61 هجری قمری احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر (ص) را رعایت نکردند. خون ریختند، هتک حرمت کرده و فرزندان و زنان را اسیر کردند و واقعه کربلا را رقم زدند.

    عبدالحسین نیشابوری در کتاب تقویم شیعه روز شمار این ایام را این‌گونه آورده است:

    اول محرم

    1- آغاز ایام حسینی

    اولین روز از ماه حزن و اندوه آل محمد(ص) است، که همه انبیاء و ملائکه و شیعیان و دوستان اهل بیت (ع) محزون‌اند. باید گفت: ماه حزن و اندوه تمام عالم است، چرا که همه ساله از اول محرم تا روز عاشورا پیراهن پاره پاره سیدالشهداء(ع) را از عرش خدا رو به زمین می‌آویزند و حزن و اندوه عالم را فرا می‌گیرد.

    همچنین آغاز مجالس عزاداری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) است، که مردم را به امور اعتقادی خویش آشنا می‌کند و دستورات دین خود را از حسینیه‌ها و تکایا و مساجد به خانه‌های فکر و دل خود به ارمغان می‌برند. شرکت در مراسم عزاداری امام حسین (ع) و اشک بر سیدالشهداء(ع) از وظایف ما در زمان غیبت امام زمان (ع) است.

    2- منازل امام حسین (ع) تا کربلا: « قصر مقاتل»

    در این روز که چهارشنبه بود امام حسین(ع) به قصر مقاتل نزول اجلال فرمودند. مشهور است که در این منزل امام حسین (ع) با عبیدالله بن حر جعفی ملاقات و دعوت به یاری نمودند، ولی او اجابت نکرد و بعدا پشیمان شد و در ادامه این روز حضرت به نینوا رسیدند.

    3- کلام عاشورایی امام رضا(ع)

    در روز اول محرم ریان بن شبیب خدمت امام رضا (ع) رسید. حضرت به او فرمود: ای پسر شبیب، مردم عرب در زمان جاهلیت جنگ را در ایام محرم حرام می‌دانستند؛ ولی این امت احترام این ماه را از بین بردند و حرمت پیامبر (ص) را رعایت نکردند. در این ماه خون ما را حلال دانستند و هتک حرمت ما کردند و فرزندان و زنان ما را اسیر نمودند و سراپرده ما را آتش زدند و اموال ما را غارت کردند و رعایت احترام رسول خدا(ص) را درباره ما ننمودند.

    همانا روز شهادت حسین (ع) پلک چشمان ما را مجروح کرد و اشک‌های ما را روان ساخت و دل ما را سوزاند و عزیز ما را در زمین کربلا ذلیل کرد و نزد ما محنت و بلا را تا روز جزا به ارث گذارد. پس گریه کنندگان باید بر حسین (ع) بگریند، زیرا که گریه بر او گناهان بزرگ را از بین می‌برد.

    ای پسر شبیب، اگر خواستی بر چیزی گریه کنی بر حسین بن علی (ع) گریه کن، چه اینکه آن حضرت را کشتند چنانچه گوسفند را می‌کشند و با آن حضرت 18 نفر از اهل بیت او کشته شدند که روی زمین شبیه و نظیری نداشتند. آسمان‌های هفتگانه و زمین‌ها در شهادت آن حضرت گریستند. چهار هزار ملک روز عاشورا برای نصرت آن حضرت آمده بودند و دیدند حضرت شهید شده است. لذا پریشان و غبارآلود به مجاورت آن قبر مطهر مامور شدند، تا حضرت قائم (ع) ظهور کند و از یاران او باشند و شعارشان «یا لثارات الحسین» است.

    ای پسر شبیب،‌ اگر دوست داری که با ما در درجات عالی بهشت باشی محزون باش برای حزن ما و شاد باش در شادی ما؛ و بر تو باد به ولایت ما که اگر کسی سنگی را دوست داشته باشد خداوند متعال او را با همان سنگ محشور می‌کند.

    همچنین روایت است که در توقفگاه قصر بنی مقاتل، امام حسین علیه‌السلام به جوانان خاندان خود دستور داد آب بردارند و سپس در آخر شب به کاروان دستور حرکت داد.

    امام همچنان که بر روی اسب بود، اندک خوابی او را فرا گرفت و پس از این که بیدار شد، چند بار گفت: « انالله و انا الیه راجعون و الحمدلله رب العالمین »

    فرزندش علی اکبر(ع) پیش آمد و گفت: ای پدر، چرا حمد خدا به جا آوردی و « انا لله و انا الیه راجعون » گفتی؟

    فرمود: پسرم لحظه‌ای به خواب رفتم و در خواب، اسب سواری را دیدم که می‌گفت « این گروه می‌روند و مرگ نیز به سوی آنها می‌رود»، دانستم که او همان جان ماست که خبر مرگ ما را می‌دهد.

    علی اکبر(ع) گفت: پدر جان! خداوند برای ما بدی پیش نیاورد. مگر ما بر حق نیستیم؟

    فرمود: چرا، سوگند به آن خدایی که بازگشت بندگان به سوی اوست، ما بر حق هستیم.

    علی اکبر(ع) گفت: پس باکی نداریم از این که بر حق بمیریم.

    امام حسین (ع) به او فرمود: خدایت بهترین پاداشی که فرزند از پدر خود می برد به تو عنایت کند.

    منبع:

    - تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387

    - سایت تبیان
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  2. کاربر زیر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_10_31)

  3. Top | #2

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    ‌دوم محرم: ورود کاروان امام (ع) به کربلا


    بنابر آنچه که مشهور است در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با اهل بیت و اصحابشان وارد کربلای معلی شدند.


    خبرگزاری ایسنا: بنابر آنچه که مشهور است در روز دوم محرم سال 61 هجری قمری حضرت اباعبدالله الحسین (ع) با اهل بیت و اصحابشان وارد کربلای معلی شدند.

    وقایع برجسته رخ داده در صحرای کربلا در روز دوم محرم به شرح زیر است:

    1- ورود امام حسین (ع) به کربلا


    زمانی که کاروان سید الشهدا (ع)، به صحرای کربلا رسید، اسب آن حضرت حرکت نکرد. امام(ع) پرسیدند: "نام این زمین چیست؟"

    گفتند: «غاضریه».

    نام دیگرش را پرسیدند...

    گفتند:«شاطی الفرات».

    فرمودند: اسم دیگری هم دارد؟

    گفتند:«کربلا» هم می‌گویند...

    در این هنگام حضرت آهی از دل کشیدند و گریه شدیدی کردند و فرمودند:

    "به خدا قسم زمین کربلا همین است. به خدا اینجا مردان ما را می‌کشند، بخدا قسم اینجا زنان و کودکان ما را به اسیری می‌برند، به خدا قسم اینجا پرده حرمت ما دریده می‌شود. ای جوانمردان، فرود آیید که محل قبرهای ما اینجاست...".

    2- نامه امام حسین(ع) برای اهل کوفه


    در این روز امام حسین(ع) برای بزرگان کوفه نامه‌ای نوشتند و آن را به "قیس بن مسهر صیداوی" دادند که به کوفه برساند. مامورین در بین راه قیس را گرفتند و پس از آنکه او بر ضد یزید و ابن زیاد سخن گفت، او را به شهادت رساندند.

    هنگامی که خبر شهادت قیس به امام حسین (ع) رسید آن حضرت گریستند و فرمودند:

    "اللهم اجعل لنا و لشیعتنا عندک منزلا کریما، و اجمع بیننا و بینهم فی مستقر من رحمتک انک علی کل شی‌ء قدیر".

    "خداوندا، برای ما و شیعیان ما در نزد خود پایگاه والایی قرار ده و ما را با آنان در جوار رحمت خود مستقر ساز که تو بر انجام هر کاری قادری".
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  4. کاربر زیر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_10_31)

  5. Top | #3

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    سوم محرم: خریداری اراضی کربلا توسط امام


    در روز سوم محرم، امام حسین‌ (ع) در سرزمین کربلا مستقر شدند و عمربن سعد با لشگریان خود وارد صحرای کربلا شد.


    خبرگزاری ایسنا: در روز سوم محرم، امام حسین‌ (ع) در سرزمین کربلا مستقر شدند و عمربن سعد با لشگریان خود وارد صحرای کربلا شد.

    طبق تاریخ امام پس از استقرار در سرزمین کربلا دستور برپایی خیمه‌ها را می‌دهند، ولی با یک تفاوت بزرگ، در سفرهای گذشته خیمه‌ها بر روی تپه و بلندی بر پا می‌شد، اما این بار امام دستور می‌دهند که خیمه‌ها بر روی سطح صاف و یا فرورفتگی بر پا شود. شاید منظور از این دستور امام این بود که کودکان و زنان در میدان جنگ و درگیری چیزی را مشاهده نکنند تا دچار ترس و وحشت نشوند.

    حربن یزید ریاحی که از سوی دشمن مامور شده بود تا با سپاهیانش راه را بر امام ببندد در مقابل کاروان امام خیمه می‌زند و در اولین اقدام عبیدالله را از ورود امام به کربلا با خبر می‌سازد.

    خریداری اراضی کربلا

    از اتفاقاتی که در روز سوم محرم به روایت تاریخ رخ داده است، خرید زمین کربلا توسط امام حسین(ع) بود. امام زمین کربلا را از اهل نینوا خریدند و شرط کردند که هر کس که علاقمند به زیارت قبور شهدا و قبر حضرت بود او را پذیرایی کرده و هدایت کنند.

    ورود عمر بن سعد به کربلا

    عبیدالله بن زیاد در روز دوم محرم نامه‌ای را برای امام ارسال می‌کند و می‌نویسد که یزید مرا فرمان داده که یا از تو و یارانت بیعت گرفته و تسلیم ما شوید و یا شما را زنده نگذارم. امام حسین (ع) جواب نامه عبیدالله را نمی‌دهند و به فرستاده او می‌فرمایند که برای عبیدالله بن زیاد عذابی سخت در انتظار است.

    بدین ترتیب عبیدالله، عمربن سعد را فرمان داده تا به جنگ با امام برود. عمر بن سعد که وعده حکومت بر ری را از عبیدالله گرفته بود از جنگ با امام حسین(ع) می‌ترسد و فرمان عبیدالله را قبول نمی‌کند. اما عبیدالله شرط حکومت بر ری را جنگ با امام حسین(ع) می‌خواند و عمر بن سعد در شرایطی که اطرافیانش او را از این کار منع می‌کردند قبول کرد که به جنگ با امام حسین(ع) برود.

    بالاخره عمر بن سعد در روز سوم محرم با 4 هزار سپاه از اهل کوفه به کربلا داخل می‌شود.

    هنگامی که عمر بن سعد به کربلا وارد شد، عزرة بن قیس احمسی را نزد امام حسین علیه‌السلام فرستاد تا از امام سؤال کند برای چه به این مکان آمده است و چه قصدی دارد؟ چون عزره از جمله کسانی بود که به امام نامه نوشته و او را به کوفه دعوت کرده بود از رفتن به نزد آن حضرت شرم کرد. پس عمر بن سعد از اشراف کوفه که به امام نامه نوشته و او را دعوت به کوفه کرده بودند خواست که این کار را انجام دهند. تمامی آنها از رفتن به خدمت امام حسین علیه‌السلام خودداری کردند. ولی شخصی به نام کثیر بن عبدالله شعبی که مرد گستاخی بود برخاست و گفت: من به نزد حسین رفته و اگر بخواهی او را می‌کشم. عمر بن سعد گفت: چنین تصمیمی را فعلا ندارم، ولی به نزد او برو و از او سؤال کن به چه منظوری به اینجا آمده است؟

    کثیر بن عبدالله به طرف امام حسین علیه‌السلام رفت، ابوثمامه صائدی که از یاران امام حسین علیه السلام بود چون کثیر بن عبدالله را مشاهده کرد به امام عرض کرد: این شخص که می‌آید بدترین مردم روی زمین است، پس ابوثمامه راه را بر کثیر بن عبدالله گرفت و گفت: شمشیر خود را بگذار و نزد حسین برو! کثیر گفت: به خدا سوگند که چنین نکنم! من رسول هستم، اگر بگذارید، پیام خود را می‌رسانم در غیر این صورت برمی‌گردم. ابوثمامه گفت: من دستم را روی شمشیرت می‌گذارم تو پیامت را ابلاغ کن. کثیر بن عبدالله گفت: به خدا سوگند هرگز نمی‌گذارم چنین کاری کنی. ابوثمامه گفت: پیامت را به من بازگو تا من آن را به امام برسانم، زیرا تو مرد زشت کاری هستی و من نمی‌گذارم به نزد امام بروی. پس از این مشاجره و نزاع کثیر بن عبدالله بدون ملاقات بازگشت و جریان را به عمر بن سعد اطلاع داد.

    عمر بن سعد شخصی به نام قرة‌ بن قیس حنظلی را به نزد خود فرا خواند و گفت: ای قره حسین را ملاقات کن و از علت آمدنش به این سرزمین جویا شو. قرة بن قیس به طرف امام حرکت کرد، امام حسین علیه السلام به اصحاب خود فرمود: آیا این مرد را می‌شناسید؟ حبیب بن مظاهر عرض کرد: آری!‌ این مرد، تمیمی است و من او را به حسن رأی می‌شناختم و گمان نمی‌کردم او را در این صحنه و موقعیت مشاهده نمایم. آنگاه قرة بن قیس آمد و بر امام سلام کرد و رسالت خود را ابلاغ کرد، امام حسین علیه‌السلام فرمود مردم شهر شما به من نامه نوشتند و مرا دعوت کرده‌اند و اگر از آمدن من ناخشنودید باز خواهم گشت، قرة چون خواست برگردد حبیب بن مظاهر به او گفت: ای قرة وای بر تو چرا به سوی ستمکاران باز می‌گردی؟ این مرد را یاری کن که بوسیله پدرانش به راه راست هدایت یافتی. قرة گفت: من پاسخ این رسالت را به عمر بن سعد برسانم، سپس در این امر اندیشه خواهم کرد. پس به نزد عمر بن سعد بازگشت و او را از جریان باخبر ساخت.

    نامه عمر بن سعد به عبیدالله بن زیاد

    حسان فائد می‌گوید: من نزد عبیدالله بن زیاد بودم که نامه عمر بن سعد را آوردند و در آن نامه چنین آمده بود: چون من با سپاهیانم در برابر حسین و یارانش پیاده شدم قاصدی نزد او فرستادم و از علت آمدنش جویا شدم، او در جواب گفت: اهالی این شهر برای من نامه نوشته و نمایندگان خود را نزد من فرستاده و از من دعوت کرده‌اند، اگر آمدنم را خوش نمی‌دارید باز خواهم گشت. عبیدالله چون نامه عمر بن سعد را خواند گفت: اکنون که در چنگ ما گرفتار شده امید نجات دارد ولی حالا وقت فرار نیست.

    نامه عبیدالله بن زیاد به عمر بن سعد

    عبیدالله به عمر بن سعد نوشت: نامه تو رسید و از مضمون آن اطلاع یافتم از حسین بن علی بخواه تا او و تمام یارانش با یزید بیعت کنند اگر چنین کرد ما نظر خود را خواهیم نوشت.

    چون نامه به دست عمر بن سعد رسید، گفت: می‌پندارم که عبیدالله بن زیاد خواهان عافیت و صلح نیست. عمر بن سعد نامه عبیدالله بن زیاد را به اطلاع امام نرسانید زیرا می‌دانست که آن حضرت با یزید هرگز بیعت نخواهد کرد.

    عبیدالله بن زیاد پس از اعزام عمر بن سعد به کربلا اندیشه سپاه انبوهی را در ذهن می‌پرورانید.

    عبیدالله بن زیاد در نخیله

    عبیدالله شخصا از کوفه به طرف نخیله حرکت کرد و کسی را نزد حصین به تمیم که با قادسیه رفته بود فرستاد و او به همراه چهارهزار نفر که با او بودند به نخیله آمده سپس کثیر بن شهاب حارثی و محمد بن اشعث و قعقاع بن سوید و اسماء‌بن خارجه را طلب کرد و گفت: در شهر گردش کنید و مردم را از اطاعت و فرمانبرداری از یزید و من فرمان دهید و آنان را از نافرمانی و برپا کردن فتنه برحذر دارید و آنان را به لشگرگاه فرا خوانید.

    پس آن چهار نفر طبق دستور عمل کردند و سه نفر از آنها به نخیله نزد عبیدالله بن زیاد بازگشتند و کثیر بن شهاب در کوفه ماند و در میان کوچه‌ها و گذرگاه‌ها می‌گذشت و مردم را به پیوستن به لشکر عبیدالله بن زیاد تشویق می‌کرد و آنان را از یاری امام حسین علیه السلام بر حذر می‌داشت. عبیدالله گروهی سواره را بین خود و عمر بن سعد قرار داد که هنگام نیاز او وجود آنها استفاده شود و در هنگامی که او در لشگرگاه نخیله بود شخصی به نام عمار بن ابی سلامه تصمیم گرفت که او را ترور کند، ولی موفق نشد به طرف کربلا حرکت کرد و به امام ملحق گردید و شهید شد.

    منابع:

    - سایت مناجات http://www.monajat.org‌

    - تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  6. 2 کاربر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده.

    ملکوت (2014_10_31), گل مريم (2014_10_31)

  7. Top | #4

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    چهارم محرم: تحریک مردم به جنگ با امام (ع)


    در روز چهارم ماه محرم‌الحرام سال 61 هجری قمری «ابن زیاد» با استناد به فتوایی که از «شریح قاضی» گرفته بود، مردم را به کشتن امام حسین (ع) تحریک کرد.


    خبرگزاری ایسنا: در روز چهارم ماه محرم‌الحرام سال 61 هجری قمری «ابن زیاد» با استناد به فتوایی که از «شریح قاضی» گرفته بود، مردم را به کشتن امام حسین (ع) تحریک کرد.

    در این روز عبیدالله بن زیاد با استناد به فتوایی که از شریح قاضی گرفته بود، در مسجد کوفه خطبه خواند و مردم را به کشتن امام حسین (ع) تحریک و تحریص کرد.

    معروف است که شریح قاضی به دستور عبیدالله بن زیاد، فتوا داد که « چون حسین بن علی بر خلیفه وقت خروج کرده، دفع او بر مسلمانان واجب است».

    به دنبال آن 13 هزار نفر در قالب 4 گروه که عبارت بودند از:

    1. شمر بن ذی الجوشن با چهار هزار نفر

    2. یزید بن رکاب کلبی با دو هزار نفر

    3. حصین بن نمیر با چهار هزار نفر

    4. مضایر بن رهینه مازنی با سه هزار نفر

    به سپاه عمر بن سعد پیوستند. بهم پیوستن نیروهای فوق از این روز تا روز عاشورا بوده است.

    منبع:

    - تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  8. کاربر زیر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_10_31)

  9. Top | #5

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    پنجم محرم: منع پیوستن افراد به امام (ع)


    در روز پنجم محرم‌الحرام سال 61 هجری قمری حصین بن نمیر به همراه سپاهش وارد صحرای کربلا شد.


    خبرگزاری ایسنا: در روز پنجم محرم‌الحرام سال 61 هجری قمری حصین بن نمیر به همراه سپاهش وارد صحرای کربلا شد.

    به گزارش خبرنگار دین و اندیشه خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا)، در این روز حصین بن نمیر به دستور عبیدالله بن زیاد با چهار هزار سواره وارد کربلا شدند.

    البته براساس نظر برخی از مورخان تعداد تمامی افرادی که در برابر سپاه امام حسین (ع) صف آرایی کردند حدود 3800 نفر بوده است.

    همچنین در برخی از منابع تاریخی نیز در مورد وقایع این روز آمده است که در این روز "عبیداللّه‏ بن زیاد"، شخصی بنام "شبث بن ربعی" را به همراه یک هزار نفر به طرف کربلا گسیل داد.

    عبیداللّه‏ بن زیاد همچنین در این روز دستور داد تا شخصی بنام "زجر بن قیس" بر سر راه صحرای کربلا بایستد و هر کسی را که قصد یاری امام حسین علیه‌‏السلام داشته و بخواهد به سپاه آن حضرت ملحق شود، به قتل برساند. همراهان این مرد 500 نفر بودند.

    در روز پنجم ماه محرم با توجه به تمام محدودیت‌هایی که برای نپیوستن افراد به سپاه امام حسین (ع) صورت می‌گرفت، مردی به نام "عامر بن ابی سلامه" خود را به سپاه آن حضرت رساند و سرانجام در روز عاشورا به شهادت رسید.

    منابع:

    - تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  10. کاربر زیر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_10_31)

  11. Top | #6

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    ششم محرم: تراکم لشکر یزید در کربلا


    در روز ششم محرم در صحرای کربلا جمعی به یاری جبهه حق و جمع بسیاری به یاری جبهه باطل شتافتند و در این میان کفه ترازو به نفع جبهه‌ای سنگینی می‌کرد که امام حسین (ع) برای محو کردن آن قیام کرده بود ... یعنی جبهه باطل.


    خبرگزاری ایسنا: در روز ششم محرم در صحرای کربلا جمعی به یاری جبهه حق و جمع بسیاری به یاری جبهه باطل شتافتند و در این میان کفه ترازو به نفع جبهه‌ای سنگینی می‌کرد که امام حسین (ع) برای محو کردن آن قیام کرده بود ... یعنی جبهه باطل.

    شرح رخدادهای ششم محرم الحرام سال 61 هجری قمری در صحرای کربلا در ادامه می‌آید:

    1- یاری‌طلبی حبیب بن مظاهر از بنی‌اسد


    در شب ششم یا هفتم "حبیب بن مظاهر اسدی" با اذن امام حسین(ع) برای آوردن یاور و کمک، به قبیله بنی‌اسد رفت. اسدیان پذیرفتند و با تعداد 90 نفر برای یاری امام حسین (ع) حرکت کردند، ولی جاسوسان به عمر سعد خبر دادند و او 400 نفر را فرستاد تا مانع آن‌ها شوند. لذا درگیری رخ داد که در این میان جمعی از بنی اسد شهید و زخمی و بقیه ناگزیر به فرار شدند و حبیب به خدمت حضرت آمد و جریان را عرض کرد و امام (ع) فرمودند: "لاحول ولا قُوةَ الا بِاللّه‏ِ".

    بازار آهنگران کوفه

    از روز ششم محرم بازار آهنگران کوفه محل رفت و آمد و خرید و فروش زیادی بوده است. هر کسی را می‌دیدی، شمشیر، نیزه و یا تیری می‌خرید و یا آن‌ها را نزد آهنگران تیز می‌کرد و به سم آغشته می‌کرد؛ برای ریختن خون جگرگوشه رسول خدا(ص) و علی مرتضی و فاطمه زهرا (س) و تمام تیرها مسموم بود و بعضی از آن تیرها یک شعبه و بعضی سه شعبه بودند.

    2- تراکم لشکر یزید در صحرای کربلا

    در این روز لشکر زیادی برای جنگ با حضرت اباعبدالله (ع) جمع شدند.

    3- در این روز عبیداللّه‏ بن زیاد نامه‌ه‏ایی برای عمر بن سعد فرستاد و در آن نوشت که:


    "من از نظر نیروی نظامی اعم از سواره و پیاده تو را تجهیز کرده‌‏ام. توجه داشته باش که هر روز و هر شب گزارش کار تو را برای من می‌‏فرستند".

    منابع:

    - تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  12. کاربر زیر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_10_31)

  13. Top | #7

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    روایتی از وداع ابا عبدالله (ع) با رقیه (س)


    روز عاشورا امام حسین (ع) پیش از رفتن به میدان کارزار رو به خیمه دختران خویش کرده و فرمودند: ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می‏ ماند؟ ای رقیه و ای ام کلثوم! شما امانت‏های پروردگارم در نزد من بودید، اکنون لحظه میعاد من فرا رسیده است...


    خبرگزاری مهر: روز عاشورا امام حسین (ع) پیش از رفتن به میدان کارزار رو به خیمه دختران خویش کرده و فرمودند: ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می‏ ماند؟ ای رقیه و ای ام کلثوم! شما امانت‏های پروردگارم در نزد من بودید، اکنون لحظه میعاد من فرا رسیده است...

    هر یک از روزهای دهه اول محرم به یک عنوان که غالبا نام شهدای کربلا است، مشهور گردیده و ستایشگران اهل بیت (ع) با ذکر مصائب صاحب نام آن روز به عنوان مقدمه، عزای حضرت اباعبدالله الحسین(ع)را اقامه می نمایند. بنا بر سنت روضه خوانی معمول، روز سوم محرم روزی است که ذاکران اهل بیت(ع)، با بیان اشعاری به ذکر مصائب حضرت رقیه(س) دختر خردسال امام حسین(ع) می پردازند که در اثر سختی روز عاشورا و نیز اسارت و از همه آنها جگرسوزتر، دیدن سر بریده پدر به دستور یزید ملعون، جان به جان آفرین تسلیم کرد و در شام به خاک سپرده شد.

    رقیة بنت الحسین(س)

    در سرزمین شام قبری وجود دارد که امروزه به نام مرقد رقیه معروف و مشهور است و گفته می شود این قبر مربوط به یکی از دختران امام حسین (ع) است. اما آیا قبر مربوط به رقیه است؟ برخی از علما و دانشمندان متأخر بر صحت انتساب این دختر به امام حسین (ع) پای فشرده دلایل و مستنداتی را بر این ادعا اقامه کرده اند بر اساس این مستندات، رقیه یکی از دختران امام حسین (ع) و از مادری به نام شهربانو-دختر یزگرد ساسانی- متولد شد از این رو او خواهر تنی امام سجاد (ع)به شمار می رفت.

    زندگی‌نامه حضرت رقیه (س) در شعاع نورانی انواری؛ همانند پدر، عمو، عمو زادگان بزرگوارش و …، تحت الشعاع قرار گرفته است؛ به همین علت در کتاب‌های تاریخی، به ندرت اسمی از دختری به نام رقیه که دختر خردسال امام حسین (ع) باشد، آمده است. اما در کلامی که از امام حسین (ع) نقل شده است، حضرت چنین می‌فرماید: «اَلا یا زِینَب، یا سُکَینَة! یا وَلَدی! مَن ذَا یَکُونُ لَکُم بَعدِی؟ اَلا یا رُقَیَّه وَ یا اُمِّ کُلثُومِ! اَنتم وَدِیعَةُ رَبِّی، اَلیَومَ قَد قَرَبَ الوَعدُ»؛ «ای زینب، ای سکینه! ای فرزندانم! چه کسی پس از من برای شما باقی می‏ ماند؟ ای رقیه و ای ام‏ کلثوم! شما امانت‏های پروردگارم در نزد من بودید، اکنون لحظه میعاد من فرارسیده است».

    با توجه به سیاق کلام و مفاد آن، بعید نیست که منظور امام (ع) از رقیه، حضرت رقیه، دختر سه ساله ایشان باشد. از طرفی، قدیمی‌ترین منبعی که در آن از دختر سه یا چهار سالۀ امام حسین (ع) یاد شده است، کتاب "کامل بهایی" اثر عماد الدین طبری است.

    نحوه جان سپردن رقیه(س) در خرابه شام

    عماد الدین حسن بن علی طبری نیز در کتاب «کامل بهایی» که کار تألیف آن را در سال 675 هجری به پایان رسانده است از خرابه شام و از وفات دختری چهار ساله از خاندان امام حسین (ع) بدون آنکه نامی از این دختر برده باشد، سخن به میان آورده است. او این مطلب را از کتاب «حاویه فی مثالب معاویه» اثر یکی از علمای اهل سنت به نام «قاسم بن محمد بن احمد مأمونی» نقل می کند.

    در این کتاب آمده: «در میان فرزندان امام حسین (ع)دختری چهار ساله وجود داشت که همراه کاروان اسرا به شام رفت. اهل بیت حسین (ع) در حال اسارت، از کودکانی که پدرشان در کربلا به شهادت رسیده بودند خبر شهادت پدر را پنهان می داشتند دخترکی چهارساله از حسین (ع) شبی از خواب بیدار شد و با گریه سراغ پدر را گرفت. اهل بیت نیز با او هم ناله شدند و صدای گریه شان به گوش یزید رسید. او از علّت این گریه پرسید. قصه را برایش گفتند.

    یزید دستور داد سر مقدّس امام حسین(ع) را برای آن دختر ببرند. هنگامی که سر مقدّس را در مقابل او قرار دادند، او که تازه متوجه شهادت پدر خود شده بود سر پدر را برداشت و بغل نمود و شروع به سخن گفتن با سر پدر کرد. او لبان خود را بر لبان پدر نهاد و به شدّت می گریست تا اینکه از شدت گریه بی هوش بر زمین افتاد. بانوان حرم کنار آن دختر آمدند؛ اما هنگامی که او را حرکت دادند دیدند که او از دنیا رفته است. اهل بیت(ع) با دیدن این واقعه به شدّت متأثر شده و ناله سر دادند. گویند در این روز تمام اهل دمشق نیز گریان بودند.»

    ترمیم قبر حضرت رقیه(س) به دستور خود حضرت

    مرحوم شیخ هاشم خراسانی در کتابش نقل کرده که یکی از علمای نجف به نام محمد علی شامی برایم نقل کرده که: «جد او مرحوم سید ابراهیم دمشقی که نسبش به سید مرتضی می­ رسید سه دختر داشت. شبی دختر بزرگش رقیه بنت الحسین علیه السلام را در خواب می ­بیند که به او فرمود: «به پدرت بگو به والی بگوید که قبرم را آب فرا گرفته و در اذیتم، بیاید قبر مرا تعمیر نماید.»

    دختر خواب خود را برای پدر بازگو کرد؛ اما سید از ترس آن که خواب صحیح نباشد و اهل سنت آنان را مسخره نمایند به این خواب ترتیب اثر نداد. شب دوم دختر وسطی ابراهیم همین خواب را دید و به پدر آن خواب را بازگو کرد. سید ابراهیم باز هم اعتنا نکرد. شب سوم دختر کوچک و شب چهارم سید شخصاً خواب دید که آن بانو ایشان را با عتاب خطاب کردند و فرمودند: «چرا والی را خبردار نکردی؟»

    سید بیدار شد و صبح به سراغ والی شهر رفت و داستان را بازگو کرد. والی فرمان داد علماء و صلحای شهر اعم از شیعه و سنی غسل کرده لباس تمیز بپوشند و در حرم حاضر شوند. پس درب حرم شریف به دست هر کس که باز شد همان شخص، قبر را نبش کرده و تعمیر نماید. همه غسل کردند و نظافت نمودند و در حرم حاضر شدند؛ اما قفل جز به دست سید ابراهیم به دست هیچ یک از آنان باز نشد، پس کلنگ به دست گرفتند و بر زمین قبر زدند؛ اما هیچ یک از ضربات آنان بر زمین اثر نکرد؛ مگر ضربه سید ابراهیم. حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند؛ بدن و کفن آن بانو را صحیح و سالم یافتند؛ اما لحد را آب فرا گرفته بود سید بدن شریف را روی زانوی خود گذاشت و سه روز نگه داشت و مرتب گریه می کرد تا آن که لحد آن بانو را از پایه تعمیر نمودند.

    سید در اوقات نماز بدن را روی چیز تمیزی می ­گذاشت و بعد از نماز، آن را بر می داشت و بر زانوی خود قرار می داد. پس از سه روز لحد آماده شد و او بدن شریف را سر جای خود قرار داد. در این مدت به لطف عنایت آن بانوی خردسال، سید نه محتاج به آب و غذا شد و نیازمند تجدید وضو. مرحوم سید ابراهیم پسر نداشت پس در این هنگام دعا کرد تا خداوند به او فرزند پسر عطا کند با آنکه سن او از نود سال تجاوز کرده بود دعایش مستجاب شد و خداوند پسری به او عنایت نمود که او را سید مصطفی نام نهادند.»
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  14. کاربر زیر برای پست " taktaz " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_10_31)

  15. Top | #8

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    هفتم محرم: بستن آب به روی سپاه امام (ع)


    در روز هفتم محرم آب به روی سپاه امام حسین(ع) بسته شد و آرام آرام زمان به هرچه بیشتر نمایانگر شدن جلوه‌های ایثارگری در صحرای کربلا نزدیک می‌شد.


    خبرگزاری ایسنا: در روز هفتم محرم آب به روی سپاه امام حسین(ع) بسته شد و آرام آرام زمان به هرچه بیشتر نمایانگر شدن جلوه‌های ایثارگری در صحرای کربلا نزدیک می‌شد.

    رخدادهای هفتم محرم‌الحرام سال 61 هجری قمری در صحرای کربلا به شرح زیر است:


    «1- ملاقات امام حسین(ع) با ابن سعد

    در شب هفتم امام حسین(ع)، با عمر سعد ملعون ملاقات و گفت‌وگو کردند. "خولی بن یزید" اصبحی چون عداوت شدیدی با امام (ع) داشت ماجرا را به ابن زیاد گزارش داد و نامه‌ای برای عمر سعد نوشت و او را از این ملاقات‌ها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد.

    2- منع آب از امام حسین(ع)


    در این روز آب را بر اهل سپاه سید الشهدا (ع) بستند، چراکه نامه ابن زیاد بدین مضمون رسید که:

    "نگذارید حتی یک قطره آب هم به آن‌ها برسد"

    بدین ترتیب "عمرو بن حجاج زبیدی" با تعداد بسیاری تیرانداز مامور منع آب فرات شدند، که به هیچ وجه آبی به خیمه‌گاه پسر پیامبر(ص) برده نشود.»

    منبع:

    - تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  16. Top | #9

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    هشتم محرم: نایاب شدن آب در خیمه‌ ها


    محرم سال 61 هجری قمری است و در صحرای کربلا، روزها... ساعت‌ها... دقایق... و ثانیه‌ها می‌گذرند و امام حسین (ع) با وجود این‌که هدف‌شان محو باطل و منکر و جبهه آن است، تلاش می‌کند که افراد هرچه کمتری در این جبهه قرار گیرند.


    خبرگزاری ایسنا: محرم سال 61 هجری قمری است و در صحرای کربلا، روزها... ساعت‌ها... دقایق... و ثانیه‌ها می‌گذرند و امام حسین (ع) با وجود این‌که هدف‌شان محو باطل و منکر و جبهه آن است، تلاش می‌کند که افراد هرچه کمتری در این جبهه قرار گیرند.

    شاید بتوان تلاش‌های ایشان برای منصرف کردن افراد مختلف حاضر در سپاه عمر بن سعد و حتی خود وی را برای خروج از این مهلکه، از جمله این تلاش‌ها دانست.

    رخدادهای هشتم ماه محرم الحرام سال 61 ه-ق در ادامه می‌آید:

    1- قحط آب در خیمه‌های امام حسین (ع)


    در این روز آب در خیمه‌های سیدالشهداء (ع) نایاب شد."خوارزمی" در مقتل الحسین و "خیابانی" در وقایع الایام نوشته‏‌اند که در روز هشتم محرم امام حسین (ع) و اصحابش از تشنگی سخت آزرده خاطر شده بودند؛ بنابراین امام (ع) کلنگی برداشت و در پشت خیمه‏‌ها به فاصله 19 گام به طرف قبله، زمین را کند، آبی گوارا بیرون آمد و همه نوشیدند و مشک‌ها را پر کردند سپس آن آب ناپدید شد و دیگر نشانی از آن دیده نشد. هنگامی که خبر این ماجرا به عبیداللّه‏ بن زیاد رسید، پیکی نزد عمر بن سعد فرستاد که:

    "به من خبر رسیده است که حسین چاه می‏‌کند و آب به دست می‏‌آورد، به محض اینکه این نامه به تو رسید، بیش از پیش مراقبت کن که دست آن‌ها به آب نرسد و کار را بر حسین و یارانش سخت بگیر".

    عمر بن سعد به دستور وی عمل کرد.

    2- در این روز "یزید بن حصین همدانی (حمدانی)" از امام (ع) اجازه گرفت تا با عمر بن سعد گفت‌وگو کند. حضرت اجازه داد و او بدون آنکه سلام کند بر عمر بن سعد وارد شد؛

    عمر بن سعد گفت: ای مرد همدانی چه چیز تو را از سلام کردن به من بازداشته است؟ مگر من مسلمان نیستم؟

    گفت: اگر تو خود را مسلمان می‌‏پنداری پس چرا بر عترت پیامبر شوریده و تصمیم به کشتن آن‌ها گرفته‏‌ای و آب فرات را که حتی حیوانات این وادی از آن می‏‌نوشند از آن‌ها مضایقه می‏‌کنی؟

    عمر بن سعد سر به زیر انداخت و گفت: ای همدانی، من می‏‌دانم که آزار دادن به این خاندان حرام است، من در لحظات حساسی قرار گرفته‏‌ام و نمی‏‌دانم باید چه کنم؛ آیا حکومت ری را رها کنم، حکومتی که در اشتیاقش می‏‌سوزم؟ و یا دستانم به خون حسین آلوده گردد، در حالی که می‏‌دانم کیفر این کار، آتش است؟ ای مرد همدانی؛ حکومت ری به منزله نور چشمان من است و من در خود نمی‏‌بینم که بتوانم از آن گذشت کنم.

    یزید بن حصین همدانی بازگشت و ماجرا را به عرض امام حسین (ع) رساند و گفت: عمر بن سعد حاضر شده است شما را در برابر حکومت ری به قتل برساند.

    امام (ع) مردی از یاران خود به نام "عمرو بن قرظه" را نزد ابن سعد فرستاد و از او خواست تا شب هنگام در فاصله دو سپاه با هم ملاقاتی داشته باشند. شب هنگام امام حسین (ع) با 20 نفر و عمر بن سعد با 20 نفر در محل موعود حاضر شدند.

    امام حسین (ع) به همراهان خود دستور داد تا برگردند و فقط برادر خود "عباس" و فرزندش "علی‏‌اکبر" را نزد خود نگاه داشت. عمر بن سعد نیز فرزندش "حفص" و غلامش را نگه داشت و بقیه را مرخص کرد.

    در این ملاقات عمر بن سعد هر بار در برابر سؤال امام (ع) که فرمود: آیا می‏‌خواهی با من مقاتله کنی؟ عذری آورد.

    یک بار گفت: می‏‌ترسم خانه‏‌ام را خراب کنند.

    امام (ع) فرمود: من خانه‏‌ات را می‏‌سازم.

    ابن سعد گفت: می‌‏ترسم اموال و املاکم را بگیرند.

    فرمود: من بهتر از آن را به تو خواهم داد، از اموالی که در حجاز دارم.

    عمر بن سعد گفت: من در کوفه بر جان افراد خانواده‌‏ام از خشم "ابن زیاد" بیمناکم و می‏‌ترسم آنها را از دم شمشیر بگذراند.

    حضرت هنگامی که مشاهده کرد عمر بن سعد از تصمیم خود باز نمی‏‌گردد، از جای برخاست در حالی که می‌فرمود: تو را چه می‏‌شود؟ خداوند جانت را در بسترت بگیرد و تو را در قیامت نیامرزد. به خدا سوگند من می‏‌دانم که از گندم ری نخواهی خورد.

    ابن سعد با تمسخر گفت: جو، ما را بس است.

    پس از این ماجرا، عمر بن سعد نامه‌‏ای به عبیدالله‏ نوشت و ضمن آن پیشنهاد کرد که حسین (ع) را رها کنند، چرا که خودش گفته است که یا به حجاز برمی‏‌گردم یا به مملکت دیگری می‏‌روم. عبیداللّه‏ در حضور یاران خود نامه ابن سعد را خواند، "شمر بن ذی الجوشن" سخت برآشفت و نگذاشت عبیداللّه‏ با پیشنهاد عمر بن سعد موافقت کند.

    منبع:

    - تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 138
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




  17. Top | #10

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همراه نور
    میانگین پست در روز
    0.01
    نوشته ها
    40
    صلوات و تشکر
    13
    مورد صلوات
    55 در 29 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    نهم محرم: محاصره خیمه‌ ها در کربلا


    روز نهم محرم سال 61 ه - ق است ... تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافته و دیگر برای آغاز جنگ مصمم شده‌اند... می‌خواهند جنگ را آغاز کنند که امام حسین(ع) بوسیله حضرت ابوالفضل العباس(ع) یک روز مهلت می‌گیرند.


    خبرگزاری ایسنا: روز نهم محرم سال 61 ه - ق است ... تحرکات سپاه عمر سعد در صحرای کربلا افزایش یافته و دیگر برای آغاز جنگ مصمم شده‌اند... می‌خواهند جنگ را آغاز کنند که امام حسین(ع) بوسیله حضرت ابوالفضل العباس(ع) یک روز مهلت می‌گیرند.

    رخدادهای روز نهم محرم و شب عاشورا سال 61 هجری قمری در ادامه می‌آید:

    1- محاصره خیمه‌ها در کربلا

    امام صادق(ع) فرمودند:

    "تاسوعا روزی بود که حسین(ع) و اصحابش را در کربلا محاصره کرده و سپاه شام بر قتال آن حضرت اجتماع کردند و پسر مرجانه و عمر سعد به خاطر کثرت سپاه و لشکری که برای آن‌ها جمع شده بود خوشحال شدند و آن حضرت و اصحابش را ضعیف شمردند و یقین کردند که یاوری از برای امام حسین(ع) نخواهد آمد و اهل عراق حضرتش را مدد نخواهند کرد.

    2- آمدن امان‌نامه برای فرزندان ام‌البنین(ع)

    در این روز شمر ملعون برای حضرت عباس(ع) و برادرانش امان‌نامه آورد. آن لعین خود را نزدیک خیمه‌های حضرت اباعبدالله رسانید و بانگ برآورد:

    آشنایان ما کجایند؟

    ولی آن بزرگواران جواب ندادند.

    امام حسین(ع) فرمودند: جواب او را بدهید اگر چه فاسق است.

    حضرت عباس(ع) در جواب فرمودند: چه می‌گویی؟

    شمر گفت: من از جانب امیر برای شما امان‌نامه آورده‌ام. شما خود را به خاطر حسین(ع) به کشتن ندهید.

    حضرت عباس (ع) با صدای بلند فرمودند:

    "لعنت خدا بر تو و بر امیر تو (و بر امان تو) باد. ما را امان می‌دهید در حالی‌که پسر رسول خدا را امان نباشد؟"

    3- درخواست تاخیر جنگ از سوی امام حسین(ع)


    در عصر تاسوعا امام حسین (ع) برای به تعویق انداختن جنگ، یک شب دیگر مهلت گرفتند. چون عمر سعد، لشکر را آماده جنگ با امام (ع) نمود و معلوم شد که قصد جنگ دارند، حضرت به برادرش عباس(ع) فرمود تا یک شب دیگر مهلت بگیرد. آن‌ها در ابتدا قبول نکردند ولی بعد قبول نمودند که شبی را صبر کنند.

    4- آمدن لشکر تازه نفس به کربلا


    در این روز لشکر مجهزی به دستور ابن زیاد از کوفه وارد کربلا شد و شمر، نامه ابن زیاد را آورد.

    5- خطابه امام حسین(ع) برای اصحابش

    در عصر این روز امام حسین(ع) در جمع یاران خطبه‌ای قرائت فرمودند و اصحاب مجددا اعلام وفاداری کردند.

    شب عاشورا


    1- سخنان امام (ع) با اهل بیت و اصحابشان

    در این شب امام حسین (ع) اصحاب و اهل بیت خود را جمع کردند و کلماتی را به آنان فرمودند. خلاصه کلمات این بود که:

    "من بیعت خود را از شما برداشتم و شما را به اختیار خود گذاشتم تا به هر جا که می‌خواهید کوچ کنید".

    پس از فرمایشات آن حضرت، اهل بیت(ع) و اصحاب کلماتی در وفاداری و جان نثاری خود نسبت به آن حضرت ابراز داشتند.

    2- سخنان زینب کبری(س) با امام حسین(ع)


    در این شب بود که زینت کبری(س) اشعار " یا دهر اف لک من خلیل، کم لک بالاشراق و الاصیل" "ای روزگار اف بر تو باد که دوست بدی چه بسیار صبح و شام که صاحب و طالب حق را از دست داده‌ای". (کنایه از ناپایداری دوستی دنیاست). را از زبان برادرش امام حسین (ع) شنید و هنگامی که متوجه شد فردا روز شهادت آن حضرت است، فرمود:

    «ای کاش مرگ مرا نابود ساخته بود و این روز را ندیده بودم».

    سپس سیلی به صورت زد و بیهوش شد. امام (ع) خواهر عزیز و مکرمه خود را به هوش آوردند و مطالبی فرمودند.

    منبع:

    - تقویم شیعه، عبدالحسین نیشابوری، انتشارات دلیل ما، 1387
    عالم همه محو گل رخسار حسین است
    ذرات جهان درعجب از کار حسین است
    دانی که چرا خانه ی حق گشته سیه پوش
    یعنی که خدای تو عزادار حسین است




صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. احکام مبطلات روزه‏
    توسط غزال رمیده در انجمن روزه
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 2013_07_20, 11:15 AM
  2. احکام روزه زن باردار و شیرده
    توسط مهدی در انجمن روزه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013_07_12, 01:44 PM
  3. احکام روزه مسافر
    توسط مهدی در انجمن روزه
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2013_07_12, 01:39 PM
  4. نیت روزه های دیگر در روزه ی اعتکاف
    توسط از خاک تا افلاک در انجمن روزه
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013_05_23, 08:37 AM
  5. ده نکته آموزنده از حضرت امام رضا علیه السلام
    توسط ملکوت در انجمن امام رضا علیه السلام
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013_04_19, 06:14 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 06:58 PM