انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 5 , از مجموع 5

موضوع: داستان هایی درباره نماز

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    July_2013
    عنوان کاربر
    همکار قبلی انجمن
    میانگین پست در روز
    0.04
    نوشته ها
    139
    صلوات و تشکر
    441
    مورد صلوات
    478 در 140 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض داستان هایی درباره نماز






    حساس ترین سخن در آخرین لحظه زندگی

    ابوبصیر می گوید: پس از وفات امام صادق علیه السلام به خانه آن حضرت رفتم تا به همسرش (حمیده) تسلیت بگویم، وقتی آن بانو مرا دید گریست، من هم گریه کردم.
    سپس گفت: ای ابو بصیر! اگر در لحظات آخر عمر امام در کنارش بودی قضیه عجیبی را مشاهده می کردی.
    گفتم: چه قضیه ای؟
    گفت: دقایق آخر عمر امام بود که ناگهان چشمان مبارک شان را باز کردند و فرمودند:
    همین الان تمام خویشان و نزدیکان را حاضر کنید! ما همه را جمع کردیم به طوری که کسی از خویشان و نزدیکان امام باقی نماند. حضرت نگاهی به آنان کردند و فرمودند: کسانی که نماز را سبک می شمارند هرگز شفاعت ما با آنان نخواهد رسید.
    یادم ز فای اشجع الناس آید، وز چشم ترم سوده الماس آید
    آید به جهان اگر
    حسین دگری،هیهات برادری چو عباس آید

  2. 2 کاربر برای پست " bavaran " عزیز صلوات فرستاده.

    مدیریت محتوایی انجمن (2013_09_01), سحر (2013_12_04)

  3. Top | #2

    تاریخ عضویت
    July_2013
    عنوان کاربر
    همکار قبلی انجمن
    میانگین پست در روز
    0.04
    نوشته ها
    139
    صلوات و تشکر
    441
    مورد صلوات
    478 در 140 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    حالات پیامبر (ص) در هنگام نماز


    بعضی از زنان پیامبر صلی الله علیه و اله نقل نموده اند: حضرت رسول صلی الله علیه و اله نزد ما نشسته بودند و با ما سخن می گفتند و ما نیز با ایشان سخن می گفتیم. وقتی موقع نماز داخل می شد حالتی به آن حضرت روی می داد که گویا ما را نمی شناختند و ما او را نمی شناختیم.

    هنگام وضو، رنگ رخسار مبارک ایشان از خوف الهی متغیر می گردید و چون وقت نماز داخل می شد متزلزل و رنگ به رنگ می شدند.
    به آن حضرت عرض کردیم: برای شما چه اتفاق افتاده است؟
    حضرت فرمودند: هنگام ادای امانتی رسید که خداوند آن را بر آسمان ها و زمین ها و کوه ها عرضه کرد و همه از تحمل آن، ابا کردند.
    یادم ز فای اشجع الناس آید، وز چشم ترم سوده الماس آید
    آید به جهان اگر
    حسین دگری،هیهات برادری چو عباس آید

  4. کاربر زیر برای پست " bavaran " عزیز صلوات فرستاده:


  5. Top | #3

    تاریخ عضویت
    July_2013
    عنوان کاربر
    همکار قبلی انجمن
    میانگین پست در روز
    0.04
    نوشته ها
    139
    صلوات و تشکر
    441
    مورد صلوات
    478 در 140 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    کفاره گناهان

    امام علی علیه السلام فرمودند: ما با رسول خدا صلی الله علیه و اله در مسجد منتظر نماز بودیم، مردی برخاست و گفت: یا رسول الله صلی الله علیه و اله! من مرتکب گناه شده ام.
    پیامبر صلی الله علیه و اله از او رو برگرداندند. بعد از نماز، دوباره آن شخص برخاست و سخنش را تکرار کرد.
    پیامبر صلی الله علیه و اله پرسیدند: مگر تو این نماز را به همراه ما نخواندی و طهارت و پاکیزگی برای آن نیکو نداشتی؟
    عرض کرد: آری!
    حضرت فرمودند: همانا آن کفاره گناه تو است.
    یادم ز فای اشجع الناس آید، وز چشم ترم سوده الماس آید
    آید به جهان اگر
    حسین دگری،هیهات برادری چو عباس آید

  6. 2 کاربر برای پست " bavaran " عزیز صلوات فرستاده.

    ملکوت (2013_11_25), مدیریت محتوایی انجمن (2013_09_01)

  7. Top | #4

    تاریخ عضویت
    July_2013
    عنوان کاربر
    همکار قبلی انجمن
    میانگین پست در روز
    0.04
    نوشته ها
    139
    صلوات و تشکر
    441
    مورد صلوات
    478 در 140 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    بازدارنده از گناه

    به پیامبر صلی الله علیه و اله عرض کردند: فلان جوان که به مسجد می آید و پشت سر شما نماز می خواند، مرتکب گناه می شود.
    پیامبر صلی الله علیه و اله فرمودند: بالاخره یک روز این نماز نجاتش می دهد.




    (اللهم عجل لولیک الفرج)
    یادم ز فای اشجع الناس آید، وز چشم ترم سوده الماس آید
    آید به جهان اگر
    حسین دگری،هیهات برادری چو عباس آید

  8. 2 کاربر برای پست " bavaran " عزیز صلوات فرستاده.

    ملکوت (2013_11_25), مدیریت محتوایی انجمن (2013_09_01)

  9. Top | #5

    تاریخ عضویت
    July_2013
    عنوان کاربر
    همسوی نور
    میانگین پست در روز
    0.14
    نوشته ها
    543
    صلوات
    1400
    دلنوشته
    2
    سلام میدهم از بام خانه سمت حرم چه میشود که بیایم منم قدم به قدم؟ یک اربعین طلبیدن برای تو سهل است حرم نرفته بمیرم برای من سخت است
    صلوات و تشکر
    431
    مورد صلوات
    885 در 421 پست
    نوشته های وبلاگ
    5
    دریافت کتاب
    4
    آپلود کتاب
    4

    پیش فرض




    توبه سر دسته راهزنان



    یكی از علماء از كربلا و نجف برمی گشت ولی در راه برگشت در اطراف كرمانشاه و همدان گرفتار دزدان شده و هر چه او و رفقایش داشتند، همه را سارقین غارت نمودند.
    آن عالم می گوید : « من كتابی داشتم كه سالها با زحمت و مشقّت زیادی آن را نوشته بودم و چون خیلی مورد علاقه ام بود در سفر و حضر با من همراه بود، اتفاقاً كتاب یاد شده نیز به سرقت رفت، به ناچار به یكی از سارقین گفتم من كتابی در میان اموالم داشتم كه شما آن را به غارت برده اید و اگر ممكن است آن را به من برگردانید زیرا بدرد شما نمی خورد».
    آن شخص گفت: « ما بدون اجازه رئیس نمی توانیم كتاب شما را پس بدهیم و اصلاً حق نداریم دست به اموال بزنیم ».
    گفتم: « رئیس شما كجا است ».
    گفت: « پشت این كوه جایگاه او است » .
    لذا من به همراهی آن دزد به نزد رئیسشان رفتیم، وقتی وارد شدیم دیدم كه رئیس دزدها نماز می خواند. موقعی كه از نماز فارغ شد آن دزد به رئیس خود گفت:
    « این عالم یك كتابی بین اموال دارد و آن را می خواهد و ما بدون اجازه‎ی شما نخواستیم بدهیم ».
    من به رئیس دزدها گفتم: « اگر شما رئیس راهزنان هستید، پس این نماز خواندن چرا؟ نماز كجا؟ دزدی كجا؟ ».
    گفت: « درست است كه من رئیس راهزنان هستم ولی چیزی كه هست، انسان نباید رابطه‎ی خود را با خدا به كلّی قطع كند و از خدا تماماً روی گردان شود، بلكه باید یك راه آشتی را باقی گذارد. حالا كه شما عالمید به احترام شما اموال را برمی گردانیم ».
    و دستور داد همین كار را كردند و ما هم خوشحال با اموالمان به راهمان ادامه دادیم.
    پس از مدّتی كه به كربلا و نجف برگشتم، روزی در حرم امام حسین - علیه السّلام - همان مرد را دیدم كه با حال خضوع و خشوع گریه و دعا می كرد. وقتی كه مرا دید شناخت و گفت:
    « مرا می شناسی؟ »
    گفتم: « آری! »
    گفت: « چون نماز را ترك نكردم و رابطه ام با خدا ادامه داشت، خدا هم توفیق توبه داده و از دزدی دست برداشتم و هر چه از اموال مردم نزد من بود، به صاحبانشان برگرداندم و هر كه را نمی شناختم از طرف آنها صدقه دادم و اكنون توفیق توبه و زیارت پیدا كرده‌ام ».[1]


       

    [1] . كتاب پاداشها و كیفرها.

    به نقل از سایت ستاد اقامه نماز
    «سلام علیكم طبتم فادخلوها خالدین»

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. داستانهایی خواندنی و تامل برانگیز
    توسط پرویزیان در انجمن مذهبی
    پاسخ: 13
    آخرين نوشته: 2013_07_10, 10:00 AM
  2. آیا استخاره به خوبی انسان را از آینده مطلع می کند؟
    توسط مشعشع در انجمن جوانان و قرآن
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013_06_06, 10:16 AM
  3. یک داستان عاشقانه
    توسط امیر هانی در انجمن تدبر در قرآن
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 2013_05_23, 11:22 AM
  4. شباهت های رستاخیر مهدی علیه السلام با رستاخیز آخرت
    توسط ملکوت در انجمن امام زمان مهدی موعود علیه السلام
    پاسخ: 17
    آخرين نوشته: 2013_04_20, 04:16 PM
  5. زیبایی های الفبایی (ظاهری) قرآن مجید
    توسط تسنیم در انجمن زیبایی شناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013_04_19, 09:09 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 12:24 AM