"باقر" لقبی است که ویژگی خاص خود را دارد و پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله آن را مشخصاً به محمد بن علی، فرزند امام زین العابدین علیهماالسلام داده اند. مناسب است در هنگامه سالروز شهادت آن نسخه بشری از تبار معصومان علیهم السلام، قدری نیز درباره لقب مشهور ایشان بیندیشیم. ضمنا درباره نحوه رفتار مردم آن زمان با امام باقر علیه السلام هم نکات درس آموزی نهفته است.
اعطا کننده لقب "باقر"
در کتاب کافی احادیثی درباره ولادت امام باقر علیه السلام جمع آوری شده است. در یکی از این احادیث می خوانیم که جابر بن عبدالله انصاری که از اصحاب رسول خدا صلی الله علیه و آله بود، سالها بعد از ایشان در شهر مدینه گویا انتظار یافتن شخص خاصی را داشت و صدا می زد" یا باقرالعلم". مردم که از جریان بی خبر بودند درباره او افکار ناروا به خود راه میدادند (مثلا می گفتند جابر هذیان میگوید) تا اینکه یک روز جابر متوجه محمد بن علی علیهماالسلام شد و سر آن حضرت را بوسید و "پدر و مادرم فدایت باد" گفت زیرا از یکسان بودن شمائل و اسم آن حضرت با رسول اکرم صلی الله علیه و آله به یقین رسید که او همان شخصی است که وصفش را سالها قبل از رسول خدا صلی الله علیه و آله شنیده بود که "ای جابر، تو به زمانی خواهی رسید که در آن مردی از من وجود خواهد داشت که علم را به گونه ای بسیار شدید خواهد شکافت" این قضیه مربوط به زمانی است که امام باقر علیه السلام جوانی کم سال است و در پرتو امامت حضرت سجاد علیه السلام زندگی میکند.(کافی، ج1ٰ ص469)
مردم و رتبهبندیهای بیمبنا
مطابق با همان روایتی که در بالا ذکر شد، مردم مدینه از اینکه می دیدند پیرمرد کهنسالی که آخرین بازمانده از دوران پیامبر صلی الله علیه و آله است شیفته علم جوان کم سالی شده است و روزانه دو بار به منظور کسب علم نزد او شرفیاب می شود، از تعجب به بدگویی کشیده می شدند. در نظر آنها جابر بن عبدالله انصاری، شآنی والاتر از این جوان کم سال دارد و باید به عکس، این جوان به محضر او برود و از او کسب علم کند!
از نظر الهی، امام صادق علیه السلام و نیز امام باقر علیه السلام چه در دوران کم سالی و بیاعتنایی مردم و چه در دوران ابهت علمی، نزد خدا از یک جایگاه برخورداند و در همه حالات معدن علم الهی هستند اما مردم عادت کردهاند که با ملاکهای عرفی و ظاهری خود درباره اولیای خدا اظهار نظر کنند
چارهای برای مقابله با ظاهربینها
ظاهربینی مردم به حدی ادامه پیدا کرد که وقتی امام باقر علیه السلام در ابتدای دوران امامت خویش برای مردم از خدا میگفت مردم میگفتند: "عجب جوان بدجسارتی است. ببین چگونه درباره خدا صحبت میکند!" و هنگامی که از رسول خدا صلی الله علیه و آله میگفت، مردم میگفتند: "عجب دروغگویی است که پیامبر صلی الله علیه و آله را ندیده و از او نقل قول میکند." آنان نمیدانستند که این جوان داناترین مرد زمان و فرزند حقیقی جسم و جان پیامبر صلی الله علیه و آله است و به شکلی زنده با منبع علم الهی در تعامل است.
باقر العلوم علیه السلام که متوجه این تهمت ها شد، برای مردم احادیث را از قول جابر نقل میکرد و این بار مردم آن حرفها را قبول میکردند! این بیان مختصری است از طرز فکر مردمی که معدن علم الهی، در میان آنها مجبور است سخنان خود را از قول جابر برایشان نقل کند تا بپذیرند!
اعتبار مردمی، در مقابل حقیقت الهی
مردم کم کم متوجه این حقیقت شدند که محمد بن علی علیهماالسلام سرشار از علم است و آن حضرت در نزد آنان دارای شهرت علمی بسیار بالا و ابهتی ویژه گردید، به گونهای که سالها بعد، امام صادق علیه السلام که ولیّ خدا بعد از پدر گشته بود، به این حقیقت آگاه بود که در بین کسانی که سراغ ایشان میآیند دیگر کمتر کسی پیدا میشود که مانند حضرت باقر علیه السلام به دید یک عالم مطلق به ایشان نگاه کند؛ بلکه در دوران امام صادق علیه السلام، مردم از ایشان سوالی میپرسند و نزد علمای دیگر هم میرفتند و از آنها هم همان سوال را میپرسیدند. این در حالی است که از نظر الهی، امام صادق علیه السلام و نیز امام باقر علیه السلام چه در دوران کم سالی و بیاعتنایی مردم و چه در دوران ابهت علمی، نزد خدا از یک جایگاه برخورداند و در همه حالات معدن علم الهی هستند اما مردم عادت کردهاند که با ملاکهای عرفی و ظاهری خود درباره اولیای خدا اظهار نظر کنند.
علم موهبت خاص الهی است و از راه دعا و رعایت تقوا به دست میآید و بیشتر از آنکه از راه استاد و کتاب به دست بیاید، از طریق"عمل کردن به دانستههای قبلی" و نیز مراقبت انسان از خود یعنی رعایت "تقوا" به انسان موهبت میشود
علم الهی مباین با علم مردم پسند
کسب علم الهی از راههای مردم پسند حاصل نمیشود؛ یعنی بر خلاف تصور ظاهری مردم که پیر بودن یا کتاب به دست داشتن یا مطالعه زیاد را ملاک علم میدانند، علم موهبت خاص الهی است و از راه دعا و رعایت تقوا به دست میآید و بیشتر از آنکه از راه استاد و کتاب به دست بیاید، از طریق"عمل کردن به دانستههای قبلی" و نیز مراقبت انسان از خود یعنی رعایت "تقوا" به انسان موهبت میشود.
ما و پیروی از پندارهای مردم
وقتی درباره مردم دوران آن حضرت صحبت میکنیم و از نواقص و پندارهای غلط آنها مطلع میشویم، جا دارد از خود این سوال را بپرسیم که اگر ما در آن دوران بودیم آیا مثل بقیه مردم رفتار میکردیم؟
بهترین پاسخی که بر این سوال میتوان پیدا کرد این است که ببینیم آیا در حال حاضر چگونه میاندیشیم و زندگی میکنیم؟ آیا اعتبارات ذهنی ما با حقایقی که از دین آموختهایم انطباق دارد یا خیر؟!...
روح الله رستگارصفت
بخش تاریخ و سیره معصومین تبیان