5 ـ تضرع براى عقل
من اراد الغنى بلا مال و راحه القلب من الحسد والسلامه فى الدين فليتضرع الى الله فـى مسالته بان يكمل عـقـله, فمن عقل قنع بما يكفيه و مـن قنع بما يكفيه استغنـى و مـن لـم يقنع بمـا يكفيه لـم يـدرك الغنـى ابـدا.(5)
هركس بى نيازى خواهد بدون دارايى, و آسايش دل خواهد بدون حسد, و سلامتى دين طلبد, بايد به درگاه خدا زارى كند و بخواهد كه عقلش را كـامل كند, هـر كه خرد ورزد, بدانچه كفايتـش كند قانع باشد و هركه بـدانچه او را بـس باشد قانع شـود بى نـياز گـردد. هـر كـه بـدانـچه او را بـس بود قـانـع نشـود, هـرگـز به بـى نيازى نرسد.
6ـ ديدار با مومن براى خدا
مـن زار اخـاه المـومن لله لالغيره, ليطلب به ثواب الله و تنجز ما وعده الله عزوجل وكل الله عزوجل به سبعين الف ملك من حيـن يخرج مـن منزله حتى يعود اليه ينـادونه: الا طبت و طـابت لك الجنه, تبـوات مـن الجنه منزلا. (6)
هر كس ـ فقط براى خدا نه چيز ديگرـ به ديدن برادر مومنش رود تا به پاداش و وعده هاى الهى برسـد, خـداونـد متعال , از وقت خروجـش ازمنزل تا بـرگشتـن او , هفتاد هزار فرشته را بـر او گمارد كه همه ندايـش كننـد: هان پاك و خـوش باش و بهشت بـرايت پـاكيزه بـاد كه در آن جـاى گـرفتـى.
5 ـ تحف العقول ,ص 388.
6 ـ اصول كافى, ج 3,ص 258.