انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 17

موضوع: خوشي‌هاي واقعي و خيالي

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض خوشي‌هاي واقعي و خيالي










    متن برنامه ی درس هایی از قرآن کریم حجت الاسلام قرائتی
    تاريخ پخش: 24/06/90


    بسم الله الرحمن الرحيم

    «الهي انطقني بالهدي و الهمني التقوي»
    در اين جلسه مي‌خواهيم راجع به اين موضوع بحث كنيم: خوشي‌هاي واقعي و خوشي‌هاي خيالي و لحظه‌اي. رستگار چه كسي است؟ خوشبخت چه كسي است؟ خوشبختي چيست؟ موضوع بحث ما اين است.
    همه مردم دنبال خوشي مي‌گردند. كسي نيست كه به اين بحث نياز نداشته باشد. يكي خوشي را در پول مي‌داند، يكي در مقام مي‌داند. يكي در خانه مي‌داند. يكي در همسر زيبا مي‌داند. پس موضوع بحث اين است كه خوشبختي چيست و خوشبخت كيست؟ خوشبختي‌ها بعضي از خوشبختي‌ها خيالي است، بعضي از خوشبختي‌ها واقعي است. قرآن هم براي همه تابلو زده كه مواظب باشيد.
    در قرآن خيلي آيه داريم چون مردم قاطي مي‌كنند. دوشاخ تلفن را به برق مي‌زنند. دو شاخ برق را به تلفن مي‌زنند. گاهي افراد خودشان را پودر مي‌كنند، نابود مي‌كنند، در خوشي خيالي. آياتي در قرآن هست كه خوشي‌هاي خيالي را مي‌گويد.





    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  2. 2 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.


  3. Top | #2

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    1- زرق و برق فريبنده‌ي دنيا

    1- يكي چشم‌داشت به زرق و برق. قارون وقتي با يك اسكورت‌ها و جمعيت و دنگ و فنگي داشت در خيابان و مثلاً كوچه و بازار راه مي‌رفت، افراد مي‌گفتند: هرچه عربي مي‌خوانم قرآن است. «يا لَيْتَ لَنا» اي كاش براي ما بود «مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظيمٍ» (قصص/79) حظ را او مي‌برد. خوشا به حالش! كيف مي‌كند. «حظ عظيم» يعني كيف بزرگ را قارون مي‌برد. ببين چه خانه‌اي، چه زندگي‌اي! آيا خوشي اين است؟ قرآن مي‌فرمايد كه: «وَيْلٌ لِّكُلّ‏ِ هُمَزَةٍ لُّمَزَةٍ، الَّذِى جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ» (همزه/1 و2) «جَمَعَ مَالًا» يعني مال جمع كرده است. «وَ عَدَّدَهُ» دائم هم مي‌شمارد. سكه امروز چند است؟ اصلاً روزنامه كه مي‌خرد براي نرخ سكه مي‌خرد. كار ندارد كه در مملكت سومالي چه كسي گرسنه است؟ چه كسي مرد؟ چه كسي زنده شد؟ مي‌گويد: سكه چند است؟ فقط هدفش «جَمَعَ مَالًا وَ عَدَّدَهُ»!
    گاهي افرادي خودشان را خوشبخت مي‌دانند. مي‌گويند: ببين ديگر كسي نمي‌تواند به ما بگويد: بالاي چشمت ابرو است. هرچه بخواهيم همانطور مي‌شود. «ما أَظُنُّ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً» (كهف/35) قرآن نقل مي‌كند يك ثروتمند باغداري آمد در باغ اين درخت‌ها را ديد و نهرها را ديد و گفت: ديگر اينها نابود شدني نيست. ديگر اينها نابود شدني نيست. من ديگر تثبيت شده‌ام. ديگر كسي نمي‌تواند من را تكان بدهد. جايگاه من خيلي قوي است. اطمينان مي‌كند كه جاي پايش سفت است. قرآن بخوانم. «أَنَا أَكْثَرُ مِنْكَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَراً» (كهف/34)


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  4. 2 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.


  5. Top | #3

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    يكي ديگر مي‌گفت: من ثروتم و بچه‌هايم بيش از ديگران است.
    بعضي‌ها «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم‏» (حشر/2) فكر مي‌كنند مثلاً اين قلعه‌اي كه در آن است. اين برجي كه ساخته ديگر اين نمي‌دانم با چند زلزله‌ي چند ريشتري را جلويش را مي‌گيرد. نمي‌دانم مقاوم سازي‌اش چنين شده، چنان شده. آمريكايي‌ها فكر مي‌كردند در لانه جاسوسي در سفارت‌خانه‌ي خودشان، ديگر كسي نمي‌تواند به سفارت آمريكا چپ نگاه كند. باور نمي‌كردند كه يك مرتبه همين بچه‌ها و دانشجويان مسلمان و پيرو خط امام يك مرتبه بيايند خودشان را هم گروگان بگيرند. «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُم‏» اينها تكيه به غير خدا...
    حدود دويست بار در قرآن «دون الله» است. يعني به هرچه غير از خدا تكيه كني پوچ مي‌شود. قذافي را ببينيد. مبارك را، شاه را، صدام را. باقي‌ها را هم مي‌بينيد. نوح به پسرش گفت: ايمان بياور سوار كشتي شو. خداوند اراده كرده كفار را غرق كند. گفت: من كه غرق نمي‌شوم. گفتند: چطور؟ گفت: پس كوه براي چيست؟ هان اين كوه است. «سَآوي» يعني مأوا مي‌گيرم، منزل مي‌گيرم، «إِلى‏ جَبَلٍ» (هود/43) من تا ببينم دنيا را آب برده سر كوه مي‌روم. «يَعْصِمُني‏» كوه مرا حفظ مي‌كند. مي‌گويند: فلاني معصوم است يعني محفوظ است. يعني از گناه حفظ شده است. كوه مرا حفظ مي‌كند. «سَآوي إِلى‏ جَبَلٍ» سراغ كوه مي‌روم. نوح مي‌گفت: پسرم غرق مي‌شوي. پسرش مي‌گفت: من غرق نمي‌شوم. گفت: خدا تو را غرق مي‌كند. مي‌گفت: كوه! به كوه تكيه كرد و غرق شد.


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  6. 2 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.


  7. Top | #4

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    2- تكيه بر قدرت و ثروت دنيا

    تكيه به حكومت، تكيه به چيز خيالي، تكيه بر تشريفات، فلاني را دو تا هلي كوپتر و بيست تا بنز اسكورت كردند. چه جايگاهي دارد؟ همين آقا از ترس پشه در پشه‌بند مي‌رود. تكيه بر تشريفات، چه؟ قارون. «فَخَرَجَ عَلى‏ قَوْمِهِ في‏ زينَتِه‏» (قصص/79) از خانه‌اش خارج شد، با تشريفات. يك عده گفتند: «يا لَيْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِيَ قارُون‏».
    تكيه بر باغ، قرآن مي‌گويد: «ما أَظُنُّ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً» (كهف/35) «ما أَظُنُّ» ظن، گمان ندارم. «ما أَظُنُّ أَنْ تَبيدَ هذِهِ أَبَداً» فكر نكنم اينها نابود شوند. شاه فكر مي‌كرد تا صد نسل بعدش هم كه شاهپور، ماهپور باشند، همه وضعشان خوب است. تكيه بر باغ، تكيه بر كوه، «سَآوي إِلى‏ جَبَلٍ يَعْصِمُني‏» تكيه بر حكومت، «أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْر» (زخرف/51) فرعون مي‌گفت: آيا ملك مصر براي من نيست؟ «أَ لَيْسَ لي‏ مُلْكُ مِصْر» تكيه بر حكومت.
    تكيه بر نژاد، وقتي خدا به ابليس گفت: سجده كن. گفت: من! به او سجده كنم؟ «خَلَقْتَني‏ مِنْ نارٍ» نژاد من از آتش است. «وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طينٍ» (اعراف/12) نژاد آدم از خاك است. آدم از خاك است و من از آتش. آتش بر خاك برتري دارد. نژاد من، تكيه بر نژاد.
    تكيه بر دژ، «وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ» آيه‌ي دوم سوره حشر. «وَ ظَنُّوا» آمريكايي‌ها گمان مي‌كردند، «أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ» (حشر/2) حصن يعني قلعه. مي‌گويند: زناي محصنه، اين محصنه با «سين» نيست. محصنه با «صاد» است. زناي محصنه، «حصن» يعني دژ، يعني زناي كسي كه دژ دورش است. با اينكه دژ دارد، يعني زن شوهر دارد، اين شوهر به عنوان يك قلعه دور اين زن است ولي پريده آن طرف باز با يك مرد نامحرم. يا مرد زن دارد، خوب زن براي مرد قلعه هست ولي اين مرد با اينكه زن دورش هست آن طرف پريده است. كسي كه از سر ديوار آن طرف بپرد، اين را زناي محصنه مي‌گويند. يعني ديوار دورش بود، از ديوار آن طرف پريد. خوب يك كسي همسر ندارد، كيفرش سبك‌تر است، صد تا شلاق است. اما تو كه زن داري، همسر داري، قتل است. تو دژ دورت بود. «حصون» حصن، زناي محصنه، فكر مي‌كرد قلعه، اينجا سفارت است. اگر سفارت است كه ديگر نمي‌شود كاري كرد. تكيه بر حكومت، تكيه بر قلعه، دژ، نژاد، نژاد من از آتش است.


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  8. 2 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.


  9. Top | #5

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    3- تكيه بر مدرك و تحصيلات


    تكيه بر مدرك، تو فوق ليسانسي اينقدر به حرف گوش نمي‌دهي. حالا مدرك كارشناسي ارشد گرفتي ديگر گوش به حرف پدر و مادرت نمي‌دهي. حرف نزن ديگر. مي‌داني تحصيلات من چيست؟ اوه اوه! اوه اوه! خدا مي‌گويد: همه با سوادها سوادتان را روي هم بريزيد، اندكي بيش نيست. «وَ ما أُوتيتُمْ مِنَ الْعِلْمِ إِلاَّ قَليلاً» (اسراء/85) همه‌ي باسوادها اطلاعاتشان را روي هم جمع كنند، قليلي بيش نيست. آيه‌اش اين است. تكيه بر مدرك، به هيچ چيز نمي‌شود تكيه كرد. كه اگر خدا اراده كند همه چيز از بين مي‌رود و هيچ چيز نجات نمي‌دهد.
    اين قصه براي خيلي قديم است. سرمايه‌داري بود با كشورهاي دنيا تجارت داشت، منتهي چون منشي زياد داشت، خودش كار از دستش در رفته بود. منتظر فرصتي بود خودش كنترل كند. يك چند روز تعطيلات كه پيش آمد، مثلاً چند روز پشت سر هم تعطيل شد، گفت: خوب اين تعطيلات فرصتي است براي اينكه خودم بروم دفاتر را ارزيابي كنم. قراردادها را با كشورها كنترل كنم. به هيچ‌كس نگفت. صبح زود رفت و آن پاساژي كه داشت، از پاساژ وارد مغازه و مغازه وارد حجره شد و وقتي در را بست يادش رفت كليد را بردارد. در رويش قفل شد. خوب در اتاق همه گاوصندوق، همه اسناد، همه چك، همه پول اما در قفل شد. گفت: حالا مقداري كار كنيم، مقداري كار كرد ضعف او را گرفت. خسته شد، تشنه شد، دستشويي مي‌خواست برود. ظهر شد نيامد. گفتند:فلان تاجر را ربودند. آدم ربا چه كسي است؟ به پليس خبر دادند. كنترل كنيد دروازه‌هاي شهر را از همه اين امكانات براي كشف اين جرم، كشف آدم ربايي، عصر شد، شب شد، ضعف او را گرفت، هرچه فكر كرد چه بخورد، يك خرده كاغذ جويد حالش به هم خورد. زبانش را به ته كفشش ماليد. حرف را خلاصه كنم. برداشت نوشت در اتاق پول از گرسنگي مردم. بعد از سه روز جنازه‌اش كشف شد. اگر خدا بخواهد كسي از گرسنگي بميرد، با خدا طرف نشويد. ما زود مغرور مي‌شويم.


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  10. 2 کاربر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده.


  11. Top | #6

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض





    4- خاطره‌اي در هواپيما


    الحمدلله خدا را شكر هواپيمايي اين مشكلش را حل كرد. يك زماني در هواپيما بودم. مهماندار رفت گفت: تا چند لحظه ديگر هواپيما در فرودگاه مي‌نشيند. من به اين مهماندار گفتم: برو بگو: انشاءالله! گفت: انشاءالله نمي‌خواهد. كامپيوتر نشان داد. گفتم: هواپيما كه سقوط مي‌كند، كامپيوتر ندارد؟ گفت: چرا. گفتم: اگر بنا است قهر خدا برسد با كامپيوتر با هم مي‌افتيم. يك خرده فكر كرد گفت: حق با شماست. رفت دوباره گفت: تا چند لحظه ديگر هواپيما در فرودگاه انشاءالله مي‌نشيند. براي دفعه اول يك انشاءالله گفت. من خواستم از اين مهماندار تشكر كنم. ديدم در جيبم چيزي نيست. يكي از اين نماينده‌هاي مجلس كنار من نشسته بود. گفتم: چيزي نداري من به اين يك هديه‌اي بدهم. گفت: چه؟ گفتم: حالا اگر يك خودنويسي داري بده. گفت: باشد. خودنويس را از اين نماينده مجلس گرفتيم و داديم به اين خانم و ياد اين دعا افتادم. كه ماه رجب يك دعايي هست، دستشان را به ريششان مي‌گيرند و چنين مي‌كنند. يكي ريش نداشت ريش بغل دستي را گرفت و چنين كرد. (خنده حضار) حالا ما خودنويس نداشتيم، خودنويس اين نماينده مجلس را گرفتيم و به اين خانم داديم. پياده شديم زنگ زديم به تشكيلات هواپيمايي كه بابا شما انشاءالله را هم بنويسيد. يعني چه كه ما نگاهمان به كامپيوتر مي‌خورد و از خدا غافل مي‌شويم. گاهي وقت‌ها انسان مغرور مي‌شود. يك چيزي كه مي‌بيند فكر مي‌كند نه ديگر... من سراغ دارم چه افرادي در چه شرايطي چه مشكلاتي پيدا كرد. تكيه بر... ديگر چه؟ مسأله‌ي ديگر... يك صلوات ديگر هم بفرستيد. (صلوات حضار)


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  12. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  13. Top | #7

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    5- اصلاح فرهنگ مردم توسط انبيا و اوليا


    يكي از كارهايي كه اهل بيت ما مي‌كنند اين است كه فرهنگ مردم را عوض كنند. شما هركدام اهل كامپيوتر هستيد، به خصوص اگر طلبه‌ها پاي تلويزيون هستند يا دانشجويان، مثلاً يك چيزي در ذهنشان است، مي‌گوييم: بابا عزاداري اين نيست كه جمعيت زياد باشد. بيست تا گوسفند كشتيم. هشت تا شتر كشتيم. امام حسين به عدد شترها كه ثواب نمي‌دهد. به عدد اخلاص ثواب مي‌دهد. شما يك بز بكش با اخلاص قبول است. دو هزار تا شتر بكش بدون اخلاص قبول نيست. متر خدا و پيغمبر اخلاص است. هيئت ما يك سرش كجاست، يك سرش كجاست. فلان كسي كه مرد هشتاد دسته گل آوردند روي قبرش گذاشتند. هشتاد كه هيچي، هشتصد دسته گل هم روي قبر مرده بگذاريد، در زماني كه اين همه گرسنه هستند، روز قيامت بايد جواب بدهند آنهايي كه گل روي قبر مي‌گذارند. چقدر اسراف مي‌شود. واقعاً بعضي از مهماني‌ها را آدم نگاه مي‌كند، چه اسرافي مي‌شود. من نمي‌دانم كجاي ما دينداري است. آدم‌هاي خوبي هم هستند ولي در مهماني‌ها اسراف، اسراف! اسراف گناه كبيره است. تكرار مي‌كنم اسراف گناه كبيره است. دور ريختن نصف ليوان آب اسراف است و اسراف گناه كبيره است. چقدر بريز و بپاش در مهماني‌ها است، در عروسي‌ها است.




    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  14. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  15. Top | #8

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    حديث داريم «لَيْسَ الْبِرُّ» اين اين اين... «وَ لكِنَّ الْبِر» اين اين اين. يعني اي مردم، آنچه كه در سر شماست دور بريزيد. آن نيست. خوشبخت كسي نيست كه مهريه‌اش بالا باشد. خوشبخت كسي است كه اخلاقش گزينش‌اش دقيق باشد. گزينش عروس و داماد بايد دقيق باشد. در پارك و سينما و بستني و اس‌ام اس كه آدم نمي‌تواند همسر انتخاب كند. اگر عاشق هم باشند براي همديگر كلاهبرداري مي‌كنند. پسر چند روز خودش را نگه مي‌دارد، ببينيد دختر اگر مذهبي است او هم بلند مي‌شود نماز شب مي‌خواند. كه بگويد: ببين من خيلي مذهبي هستم. دختر هم يك چادر مشكي سر مي‌كند، رويش را هم تنگ مي‌گيرد، اگر ببيند كدش مذهب است يا كدش غير مذهب است، اگر عاشق باشد طوري خودش را تنظيم مي‌كند كه تو خوشت بيايد. با اين رقمي كه نمي‌شود فهميد. حديث داريم اگر مي‌خواهي بفهمي رفيق خوب چه كسي است سه بار او را عصباني كن. اگر تو را فحش نداد معلوم مي‌شود رفيق خوبي است. در سرازيري كه همه آدم خوبي هستند. در سرازيري هر بشكه‌اي هم بي‌ام و است. ماشين سالم را در گردنه‌ها مي‌بينند. «لَيْسَ الْبِرُّ» اين ... «وَ لكِنَّ الْبِر» اين.


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  16. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  17. Top | #9

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض





    6- شناخت راه درست در ماجراي تغيير قبله


    قبله كه عوض شد، موج در جامعه افتاد. قبله تا حالا اين طرف بوده حالا اين طرف شده. صلواتي بفرستيد. (صلوات حضار) ماجراي تغيير قبله يك درس خيلي قشنگي دارد براي شما بگويم. اول جزء دوم است. پيغمبر ما وقتي مبعوث شد، چهل سالگي روي كعبه پر از بت بود. درون كعبه و روي كعبه بت بود. از چهل سالگي تا 53 ساله، اين سيزده سالي كه مكه بود رو به بت‌ها نمي‌ايستاد. پشت به كعبه نمي‌كرد. مثلاً حالا فرض كنيد، اين ميز كعبه است، اين رقمي نمي‌ايستاد كه پشت به كعبه باشد. منتهي بت پرست‌ها اين طرف مي‌ايستادند. پيغمبر اين رقمي مي‌ايستاد كه هم رو به بت‌ها نباشد. هم پشت به كعبه نباشد. هجرت كرد به مدينه آمد. خوب چقدر راه است؟ هشتاد فرسخ! به مدينه آمد.
    در مدينه بت‌پرست نبود اما يهودي‌ بود. يهودي‌ها اين طرف بودند. پيغمبر هم اين طرف نماز مي‌خواند. يهودي‌ها مي‌گفتند: پيغمبر رو به بيت‌المقدس نماز مي‌خواند. خوب ما هم برايمان بيت‌المقدس مهم است. معلوم مي‌شود كه پيغمبر اسلام كه بعد از موسي آمده قبله‌اش قبله موسي است، معلوم مي‌شود حرف اول را موسي مي‌زند. معلوم مي‌شود كتابش هم فتوكپي تورات است. معلوم مي‌شود حرف اول را ما مي‌زنيم، مسلمان‌ها دنباله رو ما هستند. اين كلمه دنباله‌رو براي پيغمبر سخت بود كه چرا به او دنباله‌رو مي‌گويند؟ سحرها مي‌آمد به اطراف آسمان نگاه مي كرد. آيه نازل شد چه شده؟ حرف نمي‌زد ولي نگاهش معنادار بود. مي‌خواست بگويد: خدايا چه كنم؟ اين طرف بايستم، بت است. اين طرف بايستم يهودي‌ها مي‌گويند: دنباله‌رو ما نيست. چه كنم؟ بگو چه كنم؟


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  18. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


  19. Top | #10

    تاریخ عضویت
    May_2013
    عنوان کاربر
    همراز نور
    میانگین پست در روز
    0.55
    نوشته ها
    2,225
    صلوات و تشکر
    957
    مورد صلوات
    3,505 در 1,798 پست
    نوشته های وبلاگ
    29
    دریافت کتاب
    6
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض






    آيه نازل شد: «قَدْ نَرى‏» مي‌بينيم «تَقَلُّبَ» يعني زير و رو، مي‌گويند: فلاني متقلب است يعني زير و رو مي‌كند. «وجه» را هم شما معنا كنيد. وجه يعني چه؟ بگوييد...«قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ» (بقره/144) سما يعني آسمان. «قَدْ نَرى‏ تَقَلُّبَ وَجْهِكَ فِي السَّماءِ» مي‌بينيم سحرها مي‌آيي صورتت را چنين مي‌كني. چه مشكلي داري؟ يهودي‌ها به تو متلك مي‌گويند؟ چشم! «فَلَنُوَلِّيَنَّكَ قِبْلَةً تَرْضاها» يك قبله‌اي مي‌دهيم كه تو راضي باشي. گل روي تو قبله را عوض مي‌كنم. پيغمبر نمازش را چهار ركعتي مي‌خواند. ركعت اول و دوم را اين طرف خواند. ركعت سوم جبرئيل آمد اينها را به طرف كعبه كجشان كرد. البته بت‌ها هنوز بود. اما چون هشتاد فرسخ فاصله بود ديگر نمي‌گفتند: پيغمبر رو به بت است. يهودي‌ها ديدند كه عجب، گفتند: خوب چه كنيم؟ گفتند: هيچي تهاجم فرهنگي. پيغمبر را به قول امروزي‌ها به چالش بكشيم. مي‌گوييم: سيزده سال در مكه رو به بيت‌المقدس بودي. حالا هم كه مدينه آمدي يكي دو سال هم در مدينه اين طرف بودي. سيزده سال و حدود دو سال مي‌شود بعد از 15 سال قبله‌ات عوض شده است. سؤال: به چالش مي‌كشيم.


    دلخوش آن مستحب ام که جوابش واجب باشد.










  20. کاربر زیر برای پست " صبور " عزیز صلوات فرستاده:


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. رمضان و جاذبه ها و دافعه هاي اجتماعي و سياسي
    توسط مشکاة در انجمن اجتماعی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 2013_07_09, 01:27 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 11:50 PM