میگویند پسری در خانه خیلی شلوغکاری کرده بود.
همهی اوضاع را به هم ریخته بود. وقتی پدر وارد شد،
مادر شکایت او را به پدرش کرد.
پدرکه خستگی وناراحتی بیرون راهم داشت، شلاق را برداشت.
پسردید امروزاوضاع خیلی بیریخت است،
همهی درهاهم بسته است وقتی پدرشلاق رابالا برد،
پسر دید کجا فرارکند؟ راه فراری ندارد!
خودش را به سینهی پدر چسباند.
شلاق هم دردست پدر شل شد وافتاد.
شما هم هر وقت دیدید اوضاع بیریخت است به سوی خدا
فرار کنید:
«وَ فِرُّوا إلی الله مِن الله»
هر کجا گرفتار شدید راه فرار به سوی خداست
منبع :
وصال عشق
نماز سفره الهی