انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 2 , از مجموع 2

موضوع: خاطرات پروین کریمی _جانباز شیمیایی

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    0.82
    نوشته ها
    3,299
    صلوات
    144
    دلنوشته
    6
    برای شفای عزیزی که سالها در اسارت بوده و الان حالش وخیم است التماس دعا دارم
    صلوات و تشکر
    1,162
    مورد صلوات
    3,816 در 2,089 پست
    نوشته های وبلاگ
    2
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پرچم خاطرات پروین کریمی _جانباز شیمیایی




    تاولها که میآیند برای صدوچند هزار بار در این 18 سال، جنگ شروع میشود.

    لباس که میشوید برای صدوچند هزارمین بار کنار حوضی میایستد و لباسهای شسته و روی بند پهن شده را توی آب حوض میزند و به خواهر، برادر، مادر، پدر، بچه های برادر و زن برادر میدهد تا جلوی دهانشان بگیرند.

    نفسش که دوباره تنگ میشود، آتش بس تمام شده است. او هم که شهید شود نفر دوازدهم خانواده هم دیگر نیست. این روزها خبرهایی است، صدام محاکمه میشود.پروین سرفه میکند.

    تاولهای پروین که میخارد برای صدوچند هزارمین بار روز 7 تیر سال 1366 به یادش میآید.

    در آن روز سیاه و مرگبار در خانه پدریمان جشنی برپا بود.

    برادرم صاحب دختری شده بود، همه دور هم جمع شدیم، چقدر شاد بودیم.

    در حمام بودم که هواپیماهای عراقی آمدند یکی از بمبها آرام و بدون تخریب به خانه مان خود. خیس خیس لباس پوشیدم و به حیاط رفتم. همه خانواده و همه مردم محل ریختند توی حیاط. الحمدالله همه سالمند. کسی توی کوچه داد میزند شیمیایی است.

    به تندی لباسهای روی بند را با آب حوض خیس کردم و به خانواده و مردم دادم تا جلوی دهانشان بگیرند.

    «خودم دستمال برنداشتم، من نمیدانستم دارم چکار میکنم، یعنی میخواستم خودم را فدایشان کنم اما نگو بدتر آلوده شان کردم.»

    پدر و عمو ماشینها را روشن کردند و خانواده را به بالای کوه بردند.

    «بدترین جا بالای کوه بود آن روز رفتیم بالای کوه».

    هیچ اطلاعاتی از شیمیایی نداشتیم. تقریباً ساعتی آنجا نشستیم. خواهر و مادرم شروع به استفراغ کردند و من همچون خیس بودم تنم شروع به خارش کرد و یواش یواش قرمز شد.

    مادرم گریه میکرد و ما میگفتیم هیچی نیست.

    سوار ماشین شدیم که به سمت مهاباد حرکت کنیم. در راه پدرم و عموم خسته شدند، چون آلوده بودند. جایی که آب بود از ماشین پیاده شدیم تا در آب دراز بکشیم.

    حال خیلی وحشتناکی داشتیم. در طول راه به یک پایگاه اورژانس رسیدیم.

    فکر کردیم آنها که حالشان خیلی خراب است را با آمبولانس به مهاباد بفرستیم.

    یک ساعته به مهاباد رسیدیم. در بیمارستان مهاباد بیاطلاع از مسائل شیمیایی بودند، ما را بردند زیر دوش و من را تا وارد حمام شدم، بلافاصله به کما فرو رفتم. تا 2 ماه در کما بودم.»


    ........
    با دلِ پُر
    امید؛چشم انتظاریم هنوز...

  2. 2 کاربر برای پست " ملکوت " عزیز صلوات فرستاده.


  3. Top | #2

    تاریخ عضویت
    November_2013
    عنوان کاربر
    همسوی نور
    میانگین پست در روز
    0.09
    نوشته ها
    328
    صلوات و تشکر
    36
    مورد صلوات
    681 در 286 پست
    نوشته های وبلاگ
    1
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    به نام خدا. میشه ادامه ی این خاطره را بنویسید.

  4. کاربر زیر برای پست " عتیق " عزیز صلوات فرستاده:

    گل مريم (2014_02_07)

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. مسابقه ای ویژه با جایزه ای ویژه
    توسط پرویزیان در انجمن احادیث معصومین علیهم السلام
    پاسخ: 160
    آخرين نوشته: 2013_12_16, 07:27 PM
  2. ویژگی های جوان عاشورایی
    توسط فاطمه در انجمن امام حسین علیه السلام
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 2013_11_11, 11:30 PM
  3. یوم الترویه (روز ترویه)
    توسط مهاجر در انجمن عبادات
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013_10_08, 10:36 PM
  4. متن مصاحبه یی با شهید آوینی درباره ی حجّ:
    توسط ملکوت در انجمن سخنان و وصیت نامه های شهدا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013_10_07, 06:01 PM
  5. زیبایی های الفبایی (ظاهری) قرآن مجید
    توسط تسنیم در انجمن زیبایی شناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2013_04_19, 09:09 PM

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 09:31 PM