انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 20

موضوع: آشتي با خدا

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.73
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض آشتي با خدا




    بسم الله الرحمن الرحيم

    🌹 دعوت نامه ايي از جنس آشتی با خدا🌹
    مقدمه ای کوتاه اما با اهمیت!


    سلام بر شما دوست عزیز نمی دانیم که به عنوان مقدمه چه بگوییم همین قدر بگوییم که اگر احساس میکنی که در مورد خدا و دین مطالب متعددی می دانی ولی هیچ وقت نتوانسته ای با آن خدا مرتبط شوی و با او عشق بازی کنی از همان نوعی که عرفا می کنند!!!! و اگر اهل نماز و عبادت نیز می باشی ولی نه نمازت روز به روز بهتر میشود و نه آنچه سالکان در نماز می بینند میبینی از طریق مطالعه آثار استاد حکیم طاهرزاده بسیار امید است که برایت حاصل شود و زندگی پر از نشاط و امید خود را آغاز نمایی.




    🌺هدف از مطالعه آثار استاد طاهرزاده اين است كه از دانايي به دارايي برسيم 🌺


    به همين منظور گروه هايي متناسب با سير مطالعاتي پيشنهادي استاد تشكيل و عملياتي شد


    سير مطالعاتي به ترتيب:


    ١-كتاب جوان و انتخاب بزرگ همراه با يك ١ فايل سخنراني


    ٢-كتاب آشتي با خدا از طريق آشتي با خود راستين همراه با ٩ فايل سخنراني استاد

    ٣-كتاب خوبشتن پنهان يا شرح ده نكته از معرفت نفس همراه با ١٢ فايل سخنراني با مباحثه


    ٤- كتاب از برهان تا عرفان مطالعه برهان صديقين و حركت جوهري فيلسوف بزرگ ملاصدرا عليه الرحمه


    ((٩ فايل سخنراني برهان صديقين &حركت جوهري 17 فايل سخنراني))


    ٥-كتاب معاد بازگشت به جدي ترين زندگي با ١٠ فايل سخنراني


    شرح كتاب معاد ٥٣ جلسه سخنراني


    ٦-نبوت


    ٧-امامت


    ٨-مباحث سلوك ديني(( كتاب فرزندم چنين بايد بود)) دو جلد در شرح تفسير نامه ٣١ امام علي ع به فرزندش امام حسن ع


    كتاب ادب خيال ، عقل و قلب


    كتاب آنگاه كه فعاليت هاي فرهنگي پوچ ميشود


    كتاب چگونگي فعليت يافتن باورهاي ديني


    ٩- تفسير قرآن و نهج البلاغه


       
    سایت رسمی استاد طاهرزاده http://lobolmizan.ir/page/about




    براي پاسخ به افسردگي معنوي ميتوانيد نشر دهيد
    http://tahahastam.najiweblog.ir/


    منشور ⤴️قابل اجرا در كليه گروههاي سير مطالعاتي استاد و گروه كتاب خواني زن آنگونه كه بايد باشند




    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.73
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض




    مقدمه ناشر


    1- نمي‌دانيم چه شد که تصميم گرفتيم مباحث «آشتي با خدا» را چاپ کنيم. هر کدام از دوستان تصميم گرفتند يکي از جلسات را از نوار پياده کنند و بعد از پياده‌شدن بحث‌ها شوقي در ما ايجاد شد که خوب است آن‌ها را به صورت کتاب در آوريم، در حالي که نمي‌دانستيم چرا. بالاخره با ناشي‌گري تمام کار را شروع کرديم و هرکدام بدون هيچ تجربه‌اي کار مقدمات چاپ کتاب را شروع نموديم تا بالاخره فعلاً کتاب در اختيار شما است.
    2- مطالب کتاب براي خود ما مفيد بود و به واقع پنجره تازه‌اي بر روي ما گشود تا به جاي پاي گذاردن در جاده‌هاي تکراري و خسته‌کننده، با راه‌هاي فتح‌ناشده و بِکر و روح‌افزا روبه‌رو شويم و به سوي وطني که فوق اين وطن‌هاي معمولي است قدم برداريم، در خود وطن بگيريم و به اَمن‌ترين وطن، يعني در آغوش خدا سير کنيم و خود را از همة هراس‌ها آزاد نماييم و خدا را ميهمان دل‌هاي خود گردانيم و به وسعت نور الهي وسعت يابيم، و در آن حال ما باشيم و خدا و هرچه را مي‌خواهيم و هرکه را مي‌جوييم آن‌جا بيابيم، زيرا هرکس خود را نشناخت و از خود رانده شد، بي‌خود نشد، بلکه بي‌خدا شد، و بي‌خدايي اوج بي‌خودي و بي‌ثمري است. آيا معني بي‌پناهي جز اين است؟ پس هرگز نمي‌شود از خدا گريخت، جاي ديگري نيست، با خودبودن و با خدابودن عشق است و ديگر هيچ، در شوق به سوي حق اگر جان نسپاري، جانت را مي‌ستانند.
    3- در راه آشتي با خدا به جاي آن‌که خدا را بخري و خدا مال تو شود، توسط خدا خريده مي‌شوي و تو مال خدا مي‌شوي و در اين راه همه‌چيزت را مي‌دهي چون خريده شده‌اي، چنان خراب مي‌شوي که ديگر نتوانندت ساخت، و چنان ساخته مي‌شوي که نتوانندت خراب کرد.
    4- آن‌هايي که جز ظاهر را نمي‌بينند نمي‌توانند با خدا آشتي کنند و آن‌هايي که در کنار ديوار عشق الهي منزل کنند، آشتي با خدا حرارتي وصف‌ناپذير به آن‌ها مي‌چشاند که هرگز نمي‌خواهند از آن گرما در آيند.
    5- راه آشتي با خدا بسته نيست، چون بيش از آن‌که ما با خدا آشتي کنيم، او با ما آشتي کرده است. اگر عشق و آشتي از او شروع نمي‌شد هيچ موحدي در عالم نبود و همه جا ميدان ظهور شيطان بود.
    6- آشتي با خدا، عشق را به منزل اصلي خود مي‌رساند تا ما در دوست‌داشتن سرگردان نباشيم. معلوم نيست ما منتظريم تا آشتي از او شروع شود و يا او منتظر است تا آشتي از ما شروع گردد. قصه آشتي با خدا قصه به‌سرآمدن انتظار است، انتظاري که نمي‌توان از آن گذشت، از همه‌چيز مي‌توان گذشت ولي از انتظارِ آشتي با خدا نمي‌توان، اين آغازي است که انتهاي آن ابتداي سفر به سوي بي‌نهايت خوبي‌ها است.
    7- در آشتي با خدا نيت و رفتن و رسيدن سراسر نور است، و جز با نور نمي‌توان به‌سر برد.
    8- اگر آشتي با خدا از او شروع شده، که چنين است، پس او را با ما کاري هست، مي‌خواهد در ما خود را ببيند، بيا؛
    جاروب کن خانه و پس ميهمان طلب
    آيينه شو جمال پري‌طلعتان طلب
    اگر تو با خدا آشتي نيستي، بشتاب که او با تو آشتي است.
    9- آشتي با خدا آن‌گونه راهي است که امامانِ معصومh مي‌نمايانند، نه دانستن خدايي که فيلسوفان از آن خبر مي‌دهند. آري آشتي با خدا راه است و تو را بدان راه خوانده‌اند، هر که را اين راه نداده‌اند، هيچ نداده‌اند، و محال است راه بيفتد.
    10- آشتي با خدا دعوتي است براي برگشت به خود، اما خودي که دل‌دادة خدا شده و همة اميدها در او شعله‌ور گشته است. ما از همان روز که آفريده شديم، با خدا آشتي بوديم، از خود غافل شديم که از خدا غافل گشتيم. پس آشتي با خدا، آشتي با خود است و همة خود را به صحنه‌آوردن براي ارائه به خدا، و همة ما بندگي است و نداري، در آشتي با خدا نداري‌هاي خود را آورده‌ايم تا اين آشتي صورت گيرد.
    به اميد آشتي با خدا از طريق نظر به نداري‌هاي خود
    گروه فرهنگي الميزان

    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


  3. Top | #3

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.73
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض




    🌻ادامه كتاب آشتي با خدا از طريق آستي با خود راستين🌻
    🌺مقدمه مؤلف🌺


    هيچ محتاج مي گلگون نه‌اي
    ترك كن گلگونه، تو گلگونه‌اي
    به عنوان مقدمه چه بگويم؟ نمي‌دانم چه شد كه دوستان عزيز و دلسوز- كه نگران سرگشتگي جوانان هم‌سن و سال خود هستند- به سلسله بحث‌هاي «آشتي با خدا از طريق آشتي با خود راستين» دل بستند، آستين همت بالا زدند و با تلاش طاقت‌فرسا، مباحث را از نوار پياده كردند و پس از تصحيح و تايپ و غلط‌‌‌‌‌گيري و هزار و يك كار پرزحمت ديگر- كه بايد انجام داد تا يك نوشته به صحنه آيد!- حالا از من خواسته‌اند تا مقدمه‌اي بر آن بنويسم. همين‌قدر مي‌توانم بگويم كه مقدمه‌‌ي من، توجّه به همان انگيزه‌اي است كه موجب شد اين جوانان عزيزِ از خود گذشته، احساس كنند كه بايد صداي شيواي جانشان را به طريقي به گوش خود برسانند، و اين سخنان را وسيله‌اي براي چنين كاري تشخيص دادند.
    اگر شما خواننده‌ي عزيز، احساس مي‌كني در ميان ديوارهاي بلندي زنداني شده‌اي كه خود براي خود ساخته‌اي، و فكر مي‌كني كه بايد آن ديوارها را خراب كني و «خودِ گمشده‌ات» را و معني خودت را بيابي، شايد بتواني از طريق اين نوشتار - يا بگو اين گفته‌ها كه به صورت نوشته درآمده است!- تا حدي به « خودِ اصيل‌ات» دست يابي و آرام آرام با او آشنا شوي و در آينه‌ي او، خود را بيابي. با نور عقل و فطرت،‌ديوارهاي وَهْم را خراب كني و به بالاتر از آن پرواز كني و در نهايت متوجّه واقعي‌ترين و آشناترين واقعيات، يعني خدا شوي، آري خدا! اما نه آن خدايي كه افكار، او را مي‌فهمند و در انديشه‌هاست، بلكه آن خدايي كه جان‌ها او را مي‌يابند و نيز در درياي وجودت، با بهترين انسان‌ها، يعني پيامبران خداh آشنا گردي و در آينه‌‌ي جانت متوجّه آشنايان عزيزي به نام امامانh شوي. خود را از پيرايه‌ها جدا بيني و پيرايه‌ها را خود نبيني، و حجاب جان را جان نپنداري! اگر بخواهي مي‌تواني خود را از زمان و مكان و از همه چيز، آري از همه چيز آزاد كرده، او را در وسعتي به بيكرانگي ابديت ببيني و از آن‌جا به جهت گذشته‌هايت به ريش خود بخندي كه چگونه بوده‌اي! خواهي ديد كه همه چراغ‌ها در جان تو روشن شده است، گويي همه چشمه‌ها از جان تو مي‌جوشند! حافظ در رويکرد به قصه گذشته خود گفت:
    گوهري كز صدف كون و مكان خارج بود
    طلب از گمشدگان لب دريا مي‌كرد
    بيدلي در همه ايام خدا با او بود
    او نمي‌ديدش و از دور خدايا مي‌كرد
    اگر باور داري كه «آدمي گودالي است كه ژرفنايش پايان ندارد و شمردن موهاي تن او آسان‌تر از شمردن احساس‌هاي اوست»؛ و اگر باور داري كه «بيشتر مردم كوه‌هاي بلند و امواج سهمگينِ درياها و رودهاي پهن خروشان و بيكرانگي اقيانوس‌ها و گردش ستارگان را به ديده اعجاب مي‌نگرند، ولي به خود خويش اعتنايي ندارند» و عمده مشكلشان نيز همين است، شايد از طريق اين مباحث بتواني الفباي گفتگو با خود را بيابي، و كند و كاو در لايه‌هاي وجود خود را آغاز كني و كتاب وجود خود را ورق زني و آرام آرام، خود را بخواني- و معني «آشتي با خود» همين است- و اگر با خود آشتي كردي تو هم مثل بقيه،‌ خدا را در خود،‌خواهي يافت و خواهي گفت:
    «راستي اي خدا! وقتي تو را دوست دارم، آنچه دوست دارم چيست؟ نه جسم است و نه تن، نه زيبايي گذران است و نه درخشش روشنايي، نه آوازي دلكش و نه گل‌ها و گياهان خوشبو...! دوست‌داشتن خدا، دوست‌داشتن آن چيزها نيست، با اين‌همه وقتي خدا را دوست دارم، روشنايي‌اي خاص، آوازي خاص و بويي خاص را دوست دارم، يعني روشنايي و بوي دروني‌ام را، كه روحم را روشن مي‌كند! آنچه در مكان نمي‌گنجد، به صدا درمي‌آيد، آنچه در زمان نيست ولي خودش هست!... اين است آنچه دوست دارم هنگامي كه خدايم را دوست دارم، و هنگامي كه با خودم آشتي خواهم كرد.»

    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


  4. Top | #4

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.73
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض




    🌻ادامه كتاب آشتي با خدا از طريق آستي با خود راستين🌻
    🌺مقدمه مؤلف🌺
    بيا از خويشتن خويش پنجره‌اي بساز و از آن پنجره بدون هيچ حجابي- حتي بدون حجاب استدلال- از عمق جان بنگر و فقط بنگر، و خدا را بياب! به او بگو: «اي خدايي كه دوست داشتن تو رايگان است و در عين حال قيمتي‌ترين چيزها هستي، پس هر چه- جز خودت- را به من دهي، چه بهايي مي‌تواند براي من داشته باشد؟». فقط بايد پنجره جانت را به سوي او باز كني و خود را از زير غبار وَهْم‌ها و افكار پراكنده، آزاد نمايي و بداني همين نگاه و همين پنجره‌اي كه از خويشتن خويش ساختي، براي خدا داشتن كافي است. آري! همين؛ و خدا را بايد رايگان دوست داشت و از خدا بايد خدا را خواست.
    بشتاب تا از خدا آكنده شوي و از خدا سيراب گردي، چون او خود براي تو كافي است و جز او هيچ چيز براي تو كافي نيست، چرا كه انسانِ سبك‌بال آن انساني نيست كه مي‌داند چه چيزي خوب است- كه اين كار فيلسوفان است- بلكه آن انساني است كه «خوب» را دوست دارد.
    مشكل آن است كه ما با خود آشتي نيستيم، و خود را چون حمّالي براي هدف‌هاي وَهمي در قالب‌هايي از کبر به در و ديوار مي‌كوبيم و آن‌وقت چگونه مي‌توانيم با بال‌هاي شكسته به آسمان‌هاي صاف و بلورينِ غيب سركشي كنيم و بر سبزه‌هاي برزخ قدم زنيم و از سكوت زلال آن ديار سيراب شويم؟!
    جان همه روز از لگدكوب خيال
    وز زيان و سود و از بيم زوال
    ني صفا مي ‌ماندش، ني لطف و فرّ
    ني به سوي آسمان راه سفر
    بايد با خود آشتي كنيم تا ملكوت آسمان‌ها را در خود بيابيم و در آنجا قدم بگذاريم، كه بايد در آنجا قدم نهاد. و چون كسي در آنجا قدم نهاد، خواهد فهميد كه ملكوت آسمان‌ها يعني چه! پس بايد عمل كرد تا فهميد!
    اين مباحث را خوب زير و رو كن. به يك بار خواندن، هرگز اكتفا نكن. مطالب را با خود درميان بگذار و در خودت جستجو كن. ببين آيا اين مباحث قصه‌ي تو نيست كه بر ديوارهاي اين اوراق نوشته شده است؟ پس در اين كتاب، خودت را بخوان با خودت آشنا شو تا دريچه‌ها گشوده شوند!
    آخرالامر نمي‌دانم به عنوان مقدمه چه بنويسم! پيشنهاد دارم شما خواننده عزيز از خودِ اين جوانان روشن‌ضمير- كه من با تمام وجود به آن‌ها دل باخته‌ام- بپرسي كه چرا اين گفتار را به صورت كتاب درآوردند. من دقيقاً نمي‌دانم كه آن‌ها چه جوابي خواهند داد. شايد طاقت شنيدن جواب آن‌ها را هم نداشته باشم ولي هر چه به تو گفتند همان را به عنوان مقدمه بر اين كتاب بپذير، و اگر هم چيزي نگفتند از نگفتن آن‌ها حرف‌هاي نانوشته را بخوان! نمي‌دانم حيا مي‌كنند كه نمي‌گويند يا حرف‌هاي ناگفته‌اي دارند كه گفتني نيست.
    طاهرزاده

    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


  5. Top | #5

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.73
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض




    ١-كتاب جوان و انتخاب بزرگ استاد طاهرزاده
    وقتي كارهايمان بر ضد خودمان مي‌شود

    اين يك قاعده است كه انسان به اندازه‏اى كه صحيح فكر كند، صحيح عمل مي‌كند. به‌همين جهت، آنهايى كه خيلى كاركنند ولي خوب فكر نكنند، كارشان ضد خودشان مى‏شود.
    شنيده‏ايد كه در حمام‌هاى قديم، دلّاكهايى بودند كه سر افراد را مى‏تراشيدند، يكي از آنها وقتى تيغ‌اش كُند مي‌شد، زور مي‌زد تا با فشار، سرطرف را بتراشد درنتيجه پوست سر آن فرد بيچاره كنده مى‏شد. يك‌بار شخصى به آن دلّاك گفت: «آقاي محترم! ده‌ريال بده يك تيغ نو بخر و سر مردم را درست بتراش!» دلّاك با خونسردي تمام كه گويا كارش هيچ عيبي ندارد، گفت: «چرا ده‌‌ريال بدهم يك تيغ بخرم، يك ريال مى‏دهم نان مي‌خرم و مى‏خورم زورم كه زياد مى‏شود، بيشتر زور مى‏زنم».

    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


  6. Top | #6

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.73
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض




    ادامه كتاب آشتي با خدا از طريق آشتي با خود راستين
    جلسه اول
    پوچي چرا؟ اضطراب به چه دليل؟
    بسم‌الله‌الرحمن‌الرحيم
    آفت غفلت از فقر ذاتي انسان
    اگر انسان بتواند «خود» را به‌درستي، ارزيابي كند و به طور صحيح بشناسد، معناي بسياري از حقايق و دستوراتي كه دين مطرح نموده است برايش مشخص مي‌شود. اين روايت مکرراً از معصوم به ما رسيده است كه: «مَنْ عَرَفَ نَفْسَه فَقَدْ عَرَفَ رَبَّه»؛ هركس «خود» را بشناسد، خدايش را شناخته است، پس ما مي‌توانيم از راه «خود» شناسي ، به خداشناسي مطمئني دست يابيم و از اين طريق حقيقتِ «توحيد»، «نبوت»، « معاد» و «امامت» را در جان خود روشن كنيم.
    بحث اين جلسه درباره‌ي پوچي و اضطراب و دلايل وجود آن‌ها در انسان است.
    گاهي انسان در «خود» احساس پوچي و اضطراب مي‌كند. در چنين حالي اگر انسان علت آن را بداند مي‌تواند آن را رفع كند وگرنه براي فرار از آن خود را سرگرم و مشغول چيزهاي ديگري ساخته، از سرابي به سرابي و از دردي به دردي ديگر پناه مي‌برد و از درد دروني و درمان صحيح آن غافل مي‌شود، و مشكل همان‌طور باقي مي‌ماند. به همين دليل، براي درمان صحيح بايد بدانيم ريشه پوچي‌ها و اضطراب‌ها چيست.
    اين يک قاعده است که هرگاه انسان به «خود»ش رجوع ‌كند، اگر احساس كند زندگي و كارهايش بيهوده و بي‌فايده است، دچار پوچي مي‌شود؛ و همين كه اين احساس به او دست دهد، اضطرابي نيز در او به‌وجود مي‌آيد كه باعث تشويش و سرگرداني و «چه كنم؟ چه كنمِ؟» او مي‌شود، هر وقت انسان اضطرابي را در «خود» حس مي‌كند اگر خط آن را بگيرد و ادامه دهد، به پوچي يا ضرر مي‌رسد. اگر عميقاً ارزيابي کنيم؛ ريشه احساس پوچي‌برمي‌گردد به اين‌که انسان فکر کند خودش براي رسيدن به مقصد و هدفش کافي است و لذا با تکيه بر خود و نظر استقلالي به «خود»، مي‌خواهد امورات خود را ادامه دهد.
    خداوند مي‌فرمايد: «يَا أَيُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاءُ إِلَي اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَمِيدُ».
    اي مردم شما ذاتاً فقيريد و هيچ چيزي از خود نداريد و تنها خدا غني و ستوده است.
    پس اگر انسان به «خود»ش نظر كند مي‌‌بيند از «خود» هيچ چيز ندارد، حال اگر در همين هيچ‌بودن خود متوقف شود به پوچي مي‌رسد، و پوچي هم در نهايت موجب اضطراب است. اما اگر در عين توجه به هيچ‌بودنِ خود، به حق نظر كند و از پرتو نور او بهره بگيرد، مي‌‌يابد همه چيز از خداي «غنيِِ حميد» است و مي‌تواند به نور غنيِ حميد متصل شود و در نتيجه به غنا و كمال برسد؛ يعني به آرامش و اعتماد دست يابد و از پوچي و اضطراب رهايي يابد.

    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


  7. Top | #7

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.73
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض




    ادامه کتاب آشتی باخدا
    جلسه دوم


    آفات دل‌بستن به غير خدا


    تنها خدا غني و پايدار است و غير خدا پوچ و نابودشدني و رفتني است. پس دل بستن به غير خدا يعني دل بستن به پوچي‌ها. به عنوان مثال: اگر كسي به ساختمان - كه رفتني است- دل ببندد به پوچي دل بسته است، اما اگر براي ايجاد بستر بهتري جهت بندگيِ خدا، ساختمان بخواهد، ديگر به پوچي دل نبسته است، يا اگر كسي به حافظه‌اش دل ببندد- چون حافظه با دوران پيري از بين مي‌رود- در واقع به پوچي دل بسته است، و نتيجه‌ي آن اضطراب خواهد شد. دل بستن به مدرك، قدرت، ثروت و امثال اين‌ها نهايتاً موجب پوچي و اضطراب است. «مدرك» با فراموش‌كردن آموخته‌ها، توان واقعي‌اش را از دست مي‌دهد. «قدرت» پس از مدتي كم مي‌شود، «ثروت» بعد از مدتي تمام مي‌گردد، ‌يا ما عمرمان تمام مي‌شود و ديگر از آن بهره نمي‌بريم! هر كدام از اين‌ها اضطراب‌آور و اذيت‌كننده است و انسان را از آرامش دور مي‌كند.


    اگر انسان به هر چيز - غير از خدا- نظر كند و دلِ خود را به آن بدهد، ناخودآگاه در ضميرش يك نوع دل‌بستن به پوچي‌ها صورت گرفته است،‌هر چند ممكن است در ظاهر اصلاً متوجه نباشد. ممكن است كسي به فرزندش دل ببندد و بگويد: «ماشاءالله فرزندم جوان است وماندني.» در حقيقت بيان مي‌كند كه ناخودآگاه، اضطرابِ رفتنِ او را دارد. اگر به كسي خبر دهند كه در كنكور قبول شده است اول خوشحال مي‌شود ولي در عين خوشحالي يك نوع غصه هم در دل آن حالِ خوش دارد. زيرا مي‌داند آن خوشحالي نمي‌ماند و بايد به چيز ديگري وصل شود. چون صِرف قبول شدن در كنكور هدف انسان نيست، از رفتن به دانشگاه خوشحال است اما در عين حال، اضطراب گذراندن ترم اول و دوم و... را
    دارد. باز با گذراندن ترم اول، يك خوشحالي دارد و يك اضطراب، خوشحالي از اين‌که ترم اول را با موفقيت گذراند، اضطراب از اين‌که ترم بعد را چگونه بگذرانم و ... وقتي فارغ‌التحصيل شود باز دلش شور و اضطراب دارد؛ رفتن به سربازي، پيدا كردن كار، ‌فكرِ خانه و همسر و ماشين... و خلاصه اسيرشدن در ميان غم‌هاي بزرگ‌تر! البته منظورم اين نيست كه اين كارها بد است، بلكه منظورم اين است كه هرگونه گرايش به «غير خدا» اضطراب‌آور است، بايد به اين نکتة مهم رسيد که در دلِ هر چيزِ غير خدايي يك اضطراب هست، اصلاً جنس دنيا اين است0 تازه بعد از تمام‌كردن تحصيلات و رسيدن به همسر و خانه مثل پدرش مي‌شود! يعني همچنان اضطراب دارد؛ شوهردادن دخترها، زن‌دادن پسرها و كامل‌كردن خانه و ... بعد پير مي‌شود، و باز هم اضطراب هست آن‌هم به نحوي شديدتر، زيرا شديداً احساس پوچي مي‌كند. زبان حال پير مردها و پير زن‌هايي كه از طريق دل‌بستن به غير خدا به زندگي و كار پرداخته‌اند اين است: «اي دنيا! اُف بر تو!» اين بدان معني است كه آن‌ها به آنچه مي‌خواسته‌اند نرسيده‌اند. يعني زندگي‌شان پوچ شده. پس دل بستن به غير خدا، ‌مساوي با دل‌بستن به پوچي‌ها و روبه‌روشدن با انواع اضطراب‌ها است.

    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


  8. Top | #8

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.73
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض




    زمان مطالعه کتاب


    ادامه جلسه اول - مبحث سوم


    رابطه کفر و پوچی


    چنانچه عنايت فرماييد در منطق قرآن كافر كسي است كه به غير خدا دل مي‌بندد! پس مي‌توان نتيجه گرفت که دل‌بستن به پوچي‌ها در واقع يك نوع كافرشدن است. و اگر كفر، زندگي كسي را بگيرد عملاً او را به غير خدا دل بسته كرده است. و غير خدا نماندني است- تازه اگر به‌دست بيايد- دنيا چنان است كه اگر كسي نداشته باشد، آن را مي‌خواهد و اگر داشته باشد، بيشترش را طلب مي‌كند. به بيان ديگر اندازه ثابتي ندارد كه تمام شود. به قول معروف؛ دنيا مانند دُم ماهي در آب است، هر چند هم شخصي سعي كند كه دُم ماهي را در آب بگيرد نمي‌تواند، اگر هم بالاخره با تلاش زياد آن را گرفت، بلافاصله با تکاني که ماهي به خود مي‌دهد، از دست او در مي‌رود! غير خدا هم دست نيافتني است چون اصلاً وجود بالذّات و استقلالي ندارد، اگر هم كسي به آن دست يافت، دو حالت دارد: يا برايش نمي‌ماند، يا اگر ماند فكر مي‌كند آن مقدار كه دارد براي او كم است.


    كسي كه به پوچي‌ها دل ببندد حتماً مأيوس مي‌‌شود. چون يأس موقعي براي انسان پيش مي‌آيد كه يا كاري كرده و فايده‌اي از آن نبرده، يا مي‌خواهد كاري بكند منتهي از نتيجه‌گرفتن آن مطمئن نباشد. كل دنيا از آن جهت كه دنياست يك نحوه پوچي به همراه دارد، چون ماندني نيست.


    پس كسي كه مقصدش دنيا - يعني غير خدا- شود حتماً مأيوس مي‌شود. حال نتيجه‌ي يأس چيست؟ گفت:


    من به هر جمعيتي نالان شدم


    جفت بد حالان و خوش حالان شدم


    هر روز، به كاري، و هر دم، به دري است! چون مأيوس است و مي‌خواهد از يأس بيرون آيد، همين طور مي‌دود، درست مثل كسي كه تشنه است و در وسط بيابان قرار گرفته است، به دنبال آب به اين طرف و آن طرف مي‌دود. لحظه‌اي قرار ندارد، اما به آن نمي‌رسد. نه مي‌تواند ندود، نه مطمئن است آنجا كه مي‌دود آب هست. در يك حالت ترديد به‌سر مي‌برد. گفت:


    دور مي‌بيني سراب و مي‌دوي


    عاشق آن بينش خود مي‌شوي


    با خيالات خود زندگي مي‌کند و وقتي خواست با آن‌ها ارتباط واقعي پيدا کند مي‌بيند هيچ‌چيز نبود.


    گويد او چندان كه افزون مي‌دوي


    از مراد دل جداتر مي‌شوي


    آنچه تو گنجش توهّم کرده‌اي


    از توهّم گنج را گم کرده‌اي


    با خيالات خود زندگي مي‌كند و وقتي خواست با جديت با آنها ارتباط برقرار كند مي‌‌بيند هيچ چيز نبود. يا شخصي كه با جديت و تلاش فراوان تمام فکر خود را متمرکز مي‌کند تا مدرک دانشگاهي درجه بالايي کسب کند، اما در‌ يک بازخواني مجدد، درمي‌يابد به آنچه مي‌خواسته، نرسيده است. حالا يك باغ مي‌خرد تا روزهاي تعطيل، براي تفريح به آنجا برود. در واقع او با آن مدرک درجة بالا نتوانسته است يأس «خود» را برطرف كند و به آرامش برسد. وقتي هم كه باغ را خريد مدتي با آن خوش است . اما دوباره مي‌بيند كه ناآرام است. باغ را مي‌فروشد و به يکي از شهرهاي توريستي مهم دنيا مي‌رود، جايي كه بتواند خوش بگذراند، و باز خود را با يأس و پوچي روبه‌رو مي‌بيند. علت اين‌كه او هر لحظه به كاري است و هر لحظه يك تصميمي مي‌گيرد، به خاطر اين است كه مي‌خواهد از راهي غير از راه حقيقي، از يأسِ خود فرار كند. آنچه را دارد كافي نمي‌داند و با آن آرام نيست و قرار و اعتمادي در «خود‌»ش حس نمي‌كند و آنچه را هم که ندارد، نمي‌داند که چيست، فکر ‌مي‌کند پول و مقام ندارد و لذا با دل‌بستن به امثال پول و مقام مي‌خواهد آرامش مورد نياز روحش را تأمين کند ولي چيزي نمي‌گذرد که مي‌بيند روز از نو، روزي از نو، باز همان يأس و همان احساس پوچي. همة اين نمونه‌ها به ما مي‌گويد دل بستن به غير خدا برابر است با مأيوس‌شدن.

    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


  9. Top | #9

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.73
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض




    زمان مطالعه کتاب


    ادامه جلسه اول - مبحث چهارم


    ريشة يأس و نااميدي


    قرآن مي‌فرمايد: «... إِنَّهُ لاَ يَيْأَسُ مِن رَّوْحِ اللّهِ إِلاَّ الْقَوْمُ الْكَافِرُونَ»


    "جز كافران هيچ كس از مدد خدا مأيوس نمي‌شود."


    كافر به پوچي‌ها دل بسته است و دل‌بستن به پوچي‌ها همان دل‌بستن به غير خدا و مأيوس‌شدن از لطف و مدد پروردگار است، از غير خدا هم كه كاري بر نمي‌آيد. به همين دليل كافر به پوچي و اضطراب دچار مي‌شود. هركس، غير خدا را دارد در واقع چيزي ندارد چون دل با آن چيزها قانع نمي‌شود. و چون آن چيزها برايش ماندني نيست احساس پوچي مي‌كند.
    ناگفته نماند كه اگر انسان به خدا وصل شود همه‌چيز عكس مي‌گردد؛ كسي كه خدا را مي‌خواهد خانه هم مي‌سازد اما براي ‌اين‌كه در آن عبادت كند. در اين حال، خانه او را به پوچي نمي‌كشاند و از آن مهم‌تر حوادث زمانه او را به دنبال خود نمي‌برد و تحت تأثير حادثه‌سازان، زندگي خود را به‌دست آن‌ها نمي‌دهد، بلکه به پيروي از انبياء الهي، عالم را تحت تأثير حکم خدا قرار مي‌دهد و به عبارت ديگر در مسيري وارد مي‌شود که تاريخ‌ساز خواهد بود و نه فروافتادن در زباله‌دان تاريخ.


    كسي كه تلاش مي‌کند آفتابِ روي ديوار خانه‌اش را بگيرد، مي‌بيند پس از مدتي آفتاب رفت. ديوار از خودش آفتاب نداشت؛ خورشيد است كه آفتاب دارد. همين طور است اگر كسي به مخلوق خدا دل ببندد: چون مخلوقات خدا رفتني هستند، آن شخص مي‌بيند پس از مدتي دست خالي است و لذا به پوچي مي‌رسد و مأيوس مي‌شود.


    اكثر جواناني كه به غير خدا دل مي‌بندند دچار يأس مي‌شوند. علت اين يأس به «خود» آنها برمي‌گردد، اگر به دكترا دل ‌بسته بود و به دست نياورد زندگيش را پوچ مي‌پندارد. در حالي که اگر به اين نوع چيزها دل نمي‌بست، ديگر برايش فرقي نداشت که به آن‌ها برسد يا نرسد و اگر هم به ‌آن‌ها نمي‌رسيد دچار پوچي و يأس نمي‌شد. بعضي از افرادي كه در كنكور
    قبول نمي‌شوند مي‌گويند اگر پدرمان ما را به كلاس كنكور فرستاده بود قبول مي‌شديم! و کساني هم که به کلاس کنکور رفتند و قبول نشدند، بهانه ديگري پيدا مي‌كنند. مثلاً مي‌گويند خروس همسايه زياد مي‌خواند، حواس من پرت مي‌شد! بدين ترتيب هر كس سعي مي‌كند بهانه‌اي پيدا كند تا اضطرابش را توجيه كند ولي متوجه نيست كه اين‌ها تفسير حقيقيِ يأس و اضطرابش نيست.


    اگر كسي خدا نداشته باشد پوچي‌هايش را درست تفسير نمي‌كند. همان‌طور که در نوردادن و گرما و رنگ طلايي، خورشيد اصل است و نمي‌توان نورانيّت و گرمازايي و رنگ طلايي داشتن را به ديوار خانه نسبت داد و اگر كسي چنين كاري كند وقتي كه غروب مي‌شود و نور از ديوار خانه غايب مي‌گردد، خجالت‌زده گشته و مي‌بيند كه چه كار غلطي كرده است. همان‌طور هم تمام عالم و آدم جلوه‌هاي انوار اسماء الهي هستند. عالم و آدم مثل نوري هستند كه از خورشيد به ما مي‌رسد و خورشيد حقيقي خداست. فرمود: «اللهُ نورُ السَّمواتِ و الاَرْض» آسمان‌ها و زمين ظهور نور خداوند و اسماء اوست. اگر كسي به غير خدا دل ببندد از آنجا كه غير خدا رفتني است حتماً خجالت‌زده مي‌گردد و به پوچي دچار مي‌شود.

    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


  10. Top | #10

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.73
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض




    ادامه جلسه اول - مبحث پنجم


    کشف جايگاه پوچي در روان


    هركس بايد بتواند پوچي و اضطراب خود را به راحتي تفسير كند. يكي از دلايل اين‌كه اهل دنيا معمولاً عصر جمعه احساس پوچي و دل‌مردگي دارند اين است كه جمعه‌شان را صرف دنيا كرده‌اند. اما كساني كه در يك معنويت طولاني زندگي كرده‌اند و از زمينه‌هاي معنوي روز جمعه بهره گرفته‌اند، در عصر جمعه شاد و سرحال هستند. دعا مي‌خوانند، عبادت مي‌كنند، صله رحم به جا مي‌آورند، به قبور اموات سر مي‌زنند؛ خلاصه در حالت معنوي خود عيش مي‌كنند! گفت:


    اين‌كه بيني مرده و افسرده‌اي


    زان بود كه ترك سرور كرده‌اي


    اگر كسي علت افسردگي و دل‌مردگيِ عصر جمعه را نفهمد فكر مي‌كند دليل غصه‌اش، نداشتن سرگرمي‌هاي مهيج است! مي‌گويد اگر فلان وسيله بازي و سرگرمي را داشتم، عصر جمعه مشغول بازي با آن‌ مي‌شدم و ديگر خسته و افسرده نبودم! اما وقتي همان وسيله را خريد پس از مدتي از آن‌ها هم خسته مي‌شود. حالا در واقع با داشتن آن وسيله، بي‌‌وسيله مي‌شود! درست مانند اهل دنيا كه با داشتن دنيا، بي‌دنيايند! و چون علت افسردگي را نمي‌دانند مجبور مي‌شوند چيز ديگري از همان دنيا را جايگزين آن كنند... همة اين‌ها به جهت آن است که علت افسردگي خود را نمي‌دانند و متوجه نيستند اگر كسي بخواهد با غير خدا قرار و آرامش پيدا كند هميشه بي‌قرار و بي‌آرامش است. گفت:


    معنويت طولاني زندگي كرده‌اند و از زمينه‌هاي معنوي روز جمعه بهره گرفته‌اند، در عصر جمعه شاد و سرحال هستند. دعا مي‌خوانند، عبادت مي‌كنند، صله رحم به جا مي‌آورند، به قبور اموات سر مي‌زنند؛ خلاصه در حالت معنوي خود عيش مي‌كنند! گفت:


    اين‌كه بيني مرده و افسرده‌اي


    زان بود كه ترك سرور كرده‌اي


    اگر كسي علت افسردگي و دل‌مردگيِ عصر جمعه را نفهمد فكر مي‌كند دليل غصه‌اش، نداشتن سرگرمي‌هاي مهيج است! مي‌گويد اگر فلان وسيله بازي و سرگرمي را داشتم، عصر جمعه مشغول بازي با آن‌ مي‌شدم و ديگر خسته و افسرده نبودم! اما وقتي همان وسيله را خريد پس از مدتي از آن‌ها هم خسته مي‌شود. حالا در واقع با داشتن آن وسيله، بي‌‌وسيله مي‌شود! درست مانند اهل دنيا كه با داشتن دنيا، بي‌دنيايند! و چون علت افسردگي را نمي‌دانند مجبور مي‌شوند چيز ديگري از همان دنيا را جايگزين آن كنند... همة اين‌ها به جهت آن است که علت افسردگي خود را نمي‌دانند و متوجه نيستند اگر كسي بخواهد با غير خدا قرار و آرامش پيدا كند هميشه بي‌قرار و بي‌آرامش است.


    بي‌قراري و عدم آرامش انسان به‌خاطر آن است كه مي‌خواهد با دنيا قرار بگيرد در حالي كه بايد طالب حق شود؛ مثل مؤمنين واقعي که از طريق ارتباط با حق آرام هستند، از خود رسته و به حق پيوسته‌اند. لذا مي‌فرمايد: «آن نفسي که بي‌خودي، بادة يار آيدت» وقتي از منيت خود آزاد شدي، با صفات يار به‌سر مي‌بري و مست نظر به اويي. امام خميني«رحمة‌الله‌عليه» هنگامي كه از پاريس به ايران برمي‌گشتند و به ظاهر بزرگ‌ترين پيروزي را به‌دست آورده بودند و شاه و نظام شاهنشاهي را سركوب كرده و ملت به دعوت ايشان قيام نموده بودند، علي‌القاعده بايد خيلي خوشحال باشند، خبرنگاري از ايشان ‌پرسيد: «آقا در چه حالي هستيد؟» امام فرمودند: «هيچي!» اين جواب نشان مي‌دهد امام؛ طالبِ بي‌قرارِ خداست نه طالبِ پيروزي دنيايي. امام«رحمة‌الله‌عليه»، «قرار» را از جاي ديگري به‌دست آورده‌اند. همان که گفت: «آن نفسي که بي‌خودي، مه به کنار آيدت» خدا نزد تو است. امام«رحمة‌الله‌عليه»، خوشحال است چون بندگي كرده است نه چون بر شاه پيروز شده است. لذا مولوي در ادامه مي‌گويد:


    جملهِ نامراديت از طلب مراد توست


    ورنه همه مرادها جمله نثار آيدت


    تا دنبال آرزوهاي دنيايي هستي، همواره با نامرادي روبه‌رو مي‌شوي، وگرنه چنانچه خود را از آرزوهاي وَهمي دنيا آزاد کردي، مي‌يابي که همه آنچه به‌واقع مي‌خواستي در پيش خود داري. همه‌ي انسان‌ها به دنبال آرامش هستند، ولي كسي با دنيا آرام نمي‌شود، آرامش با خدا فرا مي‌رسد، و كسي كه با خدا آرام گيرد همه‌ي آرزوهاي حقيقي‌اش برآورده مي‌شود. خدا مي‌فرمايد: «... أَلاَ بِذِكْرِ اللّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ» يعني اي انسان‌ها! همه‌ي شما به دنبال آرامش مي‌گرديد، بدانيد كه اين آرامش و اعتماد و اطمينان فقط با خدا به‌دست مي‌آيد.

    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


صفحه 1 از 2 12 آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. و الذي نفسي بيده! لولا أن يقول فيك طوائف من أمتي...........
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن اهل سنت
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2014_06_29, 04:47 PM
  2. لمسات بيانية من سورتي المعارج والقارعة
    توسط گل یاس در انجمن زیبایی شناسی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2014_04_28, 04:00 PM
  3. رشحاتي از کلام نوراني امام صادق(عليه السلام)
    توسط صبور در انجمن امام صادق علیه السلام
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 2013_09_02, 02:51 PM
  4. توصيه هاي سلامتي در ماه رمضان
    توسط مشکاة در انجمن اجتماعی
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 2013_07_09, 01:38 PM
  5. آياتي كه در باره ي حضرت مهدي (عج) تفسير شده است:
    توسط گل مريم در انجمن امام از منظر آیات و روایات
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 2013_04_27, 04:39 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 12:10 AM