انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
صفحه 2 از 10 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین
نمایش نتایج: از شماره 11 تا 20 , از مجموع 97

موضوع: داستان های قرآنی

Hybrid View

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.79
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌قرآنی
    حضرت‌آدم‌علیه‌السلام
    ماجرای‌ازدواج ‌فرزندان‌ حضرت‌آدم ‌علیه‌السلام‌و‌ قتل‌هابیل




    _دو قرباني فرزندان آدم - عليه السلام -


    حضرت آدم - عليه السلام - براي اين كه به فرزندانش ثابت كند كه فرمان ازدواج از طرف خدا است، به هابيل و قابيل فرمود: «هر كدام چيزي را در راه خدا قرباني كنيد، اگر قرباني هر يك از شما قبول شد، او به آن چه ميل دارد سزاوارتر و راستگوتر است.» (نشانه قبول شدن قرباني در آن عصر به اين بود كه صاعقه‌اي از آسمان بيايد و آن را بسوزاند).
    فرزندان اين پيشنهاد را پذيرفتند. هابيل كه گوسفند چران و دامدار بود، از بهترين گوسفندانش يكي را كه چاق و شيرده بود برگزيد، ولي قابيل كه كشاورز بود، از بدترين قسمت زراعت خود خوشه‌اي ناچيز برداشت. سپس هر دو بالاي كوه رفتند و قرباني‌هاي خود را بر بالاي كوه نهادند، طولي نكشيد صاعقه‌اي از آسمان آمد و گوسفند را سوزانيد، ولي خوشه زراعت باقي ماند. به اين ترتيب قرباني هابيل پذيرفته شد، و روشن گرديد كه هابيل مطيع فرمان خدا است، ولي قابيل از فرمان خدا سرپيچي مي‌كند.
    به گفته بعضي از مفسران، قبولي عمل هابيل و رد شدن عمل قابيل، از طريق وحي به آدم - عليه السلام - ابلاغ شد، و علت آن هم چيزي جز اين نبود كه هابيل مرد باصفا و فداكار در راه خدا بود، ولي قابيل مردي تاريك دل و حسود بود، چنان كه گفتار آنها در قرآن (سوره مائده، آيه 27) آمده بيانگر اين مطلب است، آن جا كه مي‌فرمايد: «هنگامي كه هر كدام از فرزندان آدم، كاري براي تقرّب به خدا انجام دادند، از يكي پذيرفته شد و از ديگري پذيرفته نشد. آن برادري كه قربانيش پذيرفته نشد به برادر ديگر گفت:
    «به خدا سوگند تو را خواهم كشت». برادر ديگر جواب داد: «من چه گناهي دارم زيرا خداوند تنها از پرهيزكاران مي‌پذيرد.»
    نيز مطابق بعضي از روايات از امام صادق - عليه السلام - نقل شده كه علّت حسادت قابيل نسبت به هابيل، و سپس كشتن او اين بود كه حضرت آدم - عليه السلام - هابيل را وصي خود نمود، قابيل حسادت ورزيد و هابيل را كشت، خداوند پسر ديگري به نام هبة الله به آدم - عليه السلام - عنايت كرد، آدم به طور محرمانه او را وصي خود قرار داد و به او سفارش كرد كه وصي بودنش را آشكار نكند، كه اگر آشكار كند قابيل او را خواهد كشت... قابيل بعدها متوجه شد و هبة الله را تهديدي كرد كه اگر چيزي از علم وصايتش را آشكار كند، او را نيز خواهد كشت.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  2. Top | #2

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.79
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌قرآنی
    حضرت‌آدم‌علیه‌السلام
    ماجرای‌ازدواج‌ فرزندان ‌حضرت‌آدم‌علیه‌السلام ‌و‌قتل‌هابیل




    _كشته شدن هابيل و دفن او


    حسادت قابيل از يك سو و پذيرفته نشدن قربانيش از سوي ديگر، كينه او را به جوش آورد، نفس سركش بر او چيره شد، به طوري كه آشكارا به قابيل گفت: «تو را خواهم كشت».
    آري وقتي حرص، طمع، خودخواهي و حسادت، بر انسان چيره گردد، حتي رشته رحم و مهر برادري را مي‌بُرّد، و خشم و غضب را جايگزين آن مي‌گرداند.
    هابيل كه از صفاي باطن برخوردار بود و به خداي بزرگ ايمان داشت، برادر را نصيحت كرد و او را از اين كار زشت برحذر داشت و به او گفت: خداوند عمل پرهيزكاران را مي‌پذيرد، تو نيز پرهيزكار باش تا خداوند عملت را بپذيرد، ولي اين را بدان كه اگر تو براي كشتن من دست دراز كني، من دست به كشتن تو نمي‌زنم، زيرا از پروردگار جهان مي‌ترسم، اگر چنين كني بار گناه من و خودت بر دوش تو خواهد آمد و از دوزخيان خواهي شد كه جزاي ستمگران همين است.
    نصايح و هشدارهاي هابيل در روح پليد قابيل اثر نكرد، و نفس سركش او سركش‌تر شد و تصميم گرفت كه برادرش را بكشد لذا به دنبال فرصت مي‌گشت تا به دور از پدر و مادر، به چنان جنايت هولناكي دست بزند.
    شيطان، قابيل را وسوسه مي‌كرد و به او مي‌گفت: «قرباني هابيل پذيرفته شد، ولي قرباني تو پذيرفته نشد، اگر هابيل را زنده بگذاري، داراي فرزنداني مي‌شود، آنگاه آنها بر فرزندان تو افتخار مي‌كنند كه قرباني پدر ما پذيرفته شد، ولي قرباني پدر شما پذيرفته نشد!»
    اين وسوسه هم چنان ادامه داشت تا اين كه فرصتي به دست آمد. حضرت آدم - عليه السلام - براي زيارت كعبه به مكّه رفته بود، قابيل در غياب پدر، نزد هابيل آمد و به او پرخاش كرد و با تندي گفت: «قرباني تو قبول شد ولي قرباني من مردود گرديد، آيا مي‌خواهي خواهر زيباي مرا همسر خود سازي، و خواهر نازيباي تو را من به همسري بپذيرم؟! نه هرگز».
    هابيل پاسخ او را داد و او را اندرز نمود كه: «دست از سركشي و طغيان بردار.»
    كشمكش اين دو برادر شديد شد. قابيل نمي‌دانست كه چگونه هابيل را بكشد. شيطان به او چنين القاء كرد: «سرش را در ميان دو سنگ بگذار، سپس با آن دو سنگ سر او را بشكن.»
    مطابق بعضي از روايات، ابليس به صورت پرنده‌اي در آمد و پرنده ديگري را گرفت و سرش را در ميان دو سنگ نهاد و فشار داد و با آن دو سنگ سر آن پرنده را شكست و در نتيجه آن را كشت. قابيل همين روش را از ابليس براي كشتن برادرش آموخت و با همين ترتيب، برادرش هابيل را مظلومانه به شهادت رسانيد.
    از امام صادق - عليه السلام - نقل شده كه فرمود: قابيل جسد هابيل را در بيابان افكند. او سرگردان بود و نمي‌دانست كه آن جسد را چه كند (زيرا قبلاً نديده بود كه انسانها را پس از مرگ به خاك مي‌سپارند). چيزي نگذشت كه ديد درّندگان بيابان به سوي جسد هابيل روي آوردند، قابيل (كه گويا تحت فشار شديد وجدان قرار گرفته بود) براي نجات جسد برادر خود، مدتي آن را بر دوش كشيد، ولي باز پرندگان، اطراف او را گرفته بودند و منتظر بودند كه او چه وقت جسد را به خاك مي‌افكند تا به آن حمله‌ور شوند.
    خداوند زاغي را به آنجا فرستاد. آن زاغ زمين را كند و طعمه خود را در ميان خاك پنهان نمود تا به اين ترتيب به قابيل نشان دهد كه چگونه جسد برادرش را به خاك بسپارد.
    قابيل نيز به همان ترتيب زمين را گود كرد و جسد برادرش هابيل را در ميان آن دفن نمود. در اين هنگام قابيل از غفلت و بي‌خبري خود ناراحت شد و فرياد برآورد:
    «اي واي بر من! آيا من بايد از اين زاغ هم ناتوانتر باشم، و نتوانم همانند او جسد برادرم را دفن كنم؟» (مائده، 31)
    اين نيز از عنايات الهي بود كه زاغ را فرستاد تا روش دفن را به قابيل بياموزد و جسد پاك هابيل، آن شهيد راه خدا، طعمه درندگان نشود. ضمناً سرزنشي براي قابيل باشدكه بر اثر جهل و خوي زشت، از زاغ هم پست‌تر و نادانتر است و همين ناداني و خوي زشت، او را به جنايت قتل نفس واداشته است.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  3. Top | #3

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.79
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌قرآنی
    حضرت‌آدم‌علیه‌السلام
    ماجرای‌ازدواج ‌فرزندان ‌حضرت‌آدم‌علیه‌السلام‌ و‌قتل‌هابیل




    _اندوه شديد آدم - عليه السلام -، و دلداري خداوند


    قابيل جنايتكار پس از دفن جسد برادرش، نزد پدر آمد. آدم - عليه السلام - پرسيد: «هابيل كجاست؟»
    قابيل گفت: «من چه مي‌دانم، مگر مرا نگهبان او نموده بودي كه سراغش را از من مي‌گيري؟!»
    آدم - عليه السلام - كه از فراق هابيل، سخت ناراحت بود، برخاست و سر به بيابانها نهاد تا او را پيدا كند. هم چنان سرگردان مي‌گشت اما چيزي نيافت. تا اين كه دريافت كه او به دست قابيل كشته شده است. با ناراحتي گفت: «لعنت بر آن زميني كه خون هابيل را پذيرفت».
    از آن پس آدم - عليه السلام - از فراق نور ديده و بهترين پسرش، شب و روز گريه مي‌كرد و اين حالت تا چهل شبانه روز ادامه يافت.
    آدم - عليه السلام - در جستجويي ديگر، قتلگاه هابيل را پيدا كرد و طوفاني از غم در قلبش پديدار شد. آن زمين را كه خون به ناحق ريخته پسرش را پذيرفته، لعنت نمود و نيز قابيل را لعنت كرد. از آسمان ندايي خطاب به قابيل آمد كه لعنت بر تو باد كه برادرت را كشتي... .
    حضرت آدم - عليه السلام - بسيار غمگين به نظر مي‌رسيد، و آه و ناله‌اش از فراق پسر عزيزش بلند بود. شكايتش را به درگاه خدا برد. و از او خواست كه ياريش كند و با الطاف مخصوص خويش، او را از اندوه جانكاه نجات دهد.
    خداوند مهربان به آدم - عليه السلام - وحي كرد و به او بشارت داد كه: «آرام باش، به جاي هابيل، پسري را به تو عطا كنم كه جانشين او گردد.»
    طولي نكشيد كه اين بشارت تحقّق يافت، و حوّا - عليه السلام - داراي پسر پاك و مباركي گرديد. روز هفتم اين نوزاد، خداوند به آدم - عليه السلام - چنين وحي كرد: «اي آدم! اين پسر از ناحيه من به تو هِبه (بخشش) شده است، نام او را هِبَة الله بگذار.» آدم - عليه السلام - از وجود چنين پسري خشنود شد، و نام او را هِبَة الله گذاشت.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  4. Top | #4

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.79
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌قرآنی
    حضرت‌آدم‌علیه‌السلام
    ماجرای‌ازدواج‌ فرزندان ‌حضرت‌آدم‌علیه‌السلام‌ و‌قتل‌هابیل




    _سال آخر عمر آدم - عليه السلام - و وصيت او


    حضرت آدم - عليه السلام - به سالهاي آخر عمر رسيد. 930 سال از عمرش گذشته بود. خداوند به او وحي كرد كه پايان عمرت فرا رسيده و مدّت پيامبريت به سر آمده است، اسم اعظم و آن چه كه خدا از اسماء ارجمند به تو آموخته و همه گنجينه نبوّت و آن چه را مردم به آن نياز دارند، به شيث - عليه السلام - واگذار كن و به او دستور بده كه اين مسأله را پنهان داشته و تقيه كند تا در برابر آسيب برادرش قابيل در امان بماند، و به دست او كشته نگردد.
    به روايت ديگر: حضرت آدم - عليه السلام - هنگام مرگ، فرزندان و نوادگان خود را كه هزاران نفر شده بودند، به دور خود جمع كرد و به آنها چنين وصيت نمود:
    «اي فرزندان من! برترين فرزندان من، هبة الله، شَيث است و من از طرف خدا او را وصي خود نمودم، از اين رو آن چه از سوي خدا به من تعليم داده شده به شيث مي‌آموزم تا مطابق شريعت من حكم كند كه او حجّت خدا بر خلق است. اي فرزندانم! از او اطاعت كنيد و از فرمان او سرپيچي نكنيد كه وصي و جانشين و نماينده من در ميان شما است.»
    سپس طبق دستور آدم - عليه السلام - صندوقي ساختند. ايشان صحايف آسماني را در ميان آن نهاد و آن صندوق را قفل كرده و كليد آن را به شيث - عليه السلام - تحويل داد و به او گفت: «وقتي از دنيا رفتم، مرا غسل بده و كفن كن و به خاك بسپار. اين را بدان كه از نسل تو پيامبري پديدار مي‌شود كه او را خاتم پيامبران خدا گويند، اين وصيت را به وصي خود بگو و او به وصي خود نسل به نسل بگويد تا زماني كه آن حضرت ظاهر گردد.»
    يكي از بشارتهاي آدم - عليه السلام - به مردم عصرش، بشارت به آمدن حضرت نوح - عليه السلام - بود. آنها را مخاطب قرار مي‌داد و مي‌فرمود: «اي مردم! خداوند در آينده پيامبري به نام نوح - عليه السلام - مبعوث مي‌كند، او مردم را به سوي خداي يكتا دعوت مي‌نمايد ولي قوم او، او را تكذيب مي‌كنند و خداوند آنها را با طوفان شديد به هلاكت مي‌رساند. من به شما سفارش مي‌كنم كه هر كس از شما زمان او را درك كرد، به او ايمان آورده و او را تصديق كند و از او پيروي نمايد، كه در اين صورت ازغرق شدن در طوفان، مصون مي‌ماند.»
    آدم - عليه السلام - اين وصيت را به وصي خود شيث، «هبة الله» گوشزد نمود، و از او عهد گرفت كه هر سال در روز عيد، اين وصيت (بشارت به آمدن نوح - عليه السلام -) را به مردم اعلام كند. هبة الله نيز به اين وصيت عمل كرد و هر سال در روز عيد، مژده آمدن نوح - عليه السلام - را به مردم اعلام مي‌نمود. سرانجام همان گونه كه آدم - عليه السلام - وصيت كرده بود و هبة الله هر سال آن را يادآوري مي‌كرد، حضرت نوح - عليه السلام - ظهور كرد و پيامبري خود را اعلام نمود. عده‌اي بر اساس وصيت آدم - عليه السلام - به نوح - عليه السلام - ايمان آوردند و او را تصديق كردند ولي بسياري او را تكذيب نموده و بر اثر بلا (طوفان عظيم) به هلاكت رسيدند.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  5. Top | #5

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.79
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌قرآنی
    حضرت‌آدم‌علیه‌السلام
    ماجرای‌ازدواج ‌فرزندان‌ حضرت‌آدم‌علیه‌السلام‌ و‌قتل‌هابیل




    _پايان عمر آدم - عليه السلام - و جانشين شدن شيث


    حضرت آدم - عليه السلام - در بستر رحلت قرار گرفت و در حالي كه زبانش به يكتايي خدا و شكر و سپاس از الطاف الهي اشتغال داشت، از دنيا چشم پوشيد.
    جبرئيل همراه هفتاد هزار فرشته براي نماز بر جنازه آدم - عليه السلام - حاضر شد و همراه خود كفن و حنوط و بيل بهشتي آورد.
    شيث - عليه السلام - جسد حضرت آدم - عليه السلام - را غسل داد و كفن كرد، و به او نماز خواند، جبرئيل و فرشتگان هم به او اقتدا كردند.
    فرشتگان بسياري براي عرض تسليت نزد شيث - عليه السلام - آمدند، در پيشاپيش آنها جبرئيل به شيث - عليه السلام - تسليت گفت و شيث به دستور جبرئيل، در نماز بر جنازه پدرش، سي بار تكبير گفت.
    از آن پس، شيث - عليه السلام - به جاي پدر نشست، و آيين پدرش آدم - عليه السلام - را به مردم مي‌آموخت و آنها را به دين خدا فرا مي‌خواند، و به آنها بشارت مي‌داد كه: «پس از مدتي خداوند از ذريه من پيامبري را به نام نوح - عليه السلام - مبعوث مي‌كند. او قوم خود را به سوي خدا دعوت مي‌نمايد، قومش او را تكذيب مي‌كنند و خداوند آنها را با غرق كردن در آب به هلاكت مي‌رساند.»
    بين آدم تا نوح، ده يا هشت پدر به ترتيب ذيل، واسطه وجود داشته است.
    1. شيث 2. ريسان (انوش) 3. قينان 4. آحيلث 5. غنميشا 6. ادريس كه نام ديگرش، اخنوخ و هرمس است 7. برد 8. اخنوخ 9. متوشلخ 10. لمك كه نام ديگرش ارفخشد است.
    جنازه حضرت آدم - عليه السلام - را در سرزمين مكّه دفن كردند و پس از گذشت 1500 سال حضرت نوح - عليه السلام - هنگام طوفان، جنازه آدم - عليه السلام - را از غار كوه ابوقبيس (كنار كعبه) بيرون آورد و به همراه خود با كشتي به سرزمين نجف اشرف برد ودر آن جا به خاك سپرد...
    هم اكنون قبر آدم - عليه السلام - و قبر نوح - عليه السلام - در كنار حرم مطهر امير مؤمنان علي - عليه السلام - در نجف اشرف قرار دارند.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  6. Top | #6

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.79
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    2_حضرت ادریس علیه السلام



    داستان‌های‌قرآنی
    حضرت‌ادریس‌علیه‌السلام
    مشخصات‌ادريس‌ علیه‌السلام‌ و‌هدايت‌مردم




    _حضرت ادريس (ع)/مشخصات ادريس (ع)و هدايت مردم


    يكي از پيامبران كه نامش در قرآن دوبار آمده و در آيه 56 سوره مريم به عنوان پيامبر صديق ياد شده، حضرت ادريس است كه در اين جا نظر شما را به پاره‌اي از ويژگي‌هاي او جلب مي‌كنيم:
    ادريس كه نام اصليش «اُخنوخ» است در نزديك كوفه در مكان فعلي مسجد سهله مي‌زيست. او خياط بود و مدت سيصد سال عمر نمود و با پنج واسطه به آدم - عليه السلام - مي‌رسد. سي صحيفه از كتاب‌هاي آسماني بر او نازل گرديد. تا قبل از ايشان مردم براي پوشش بدن خود از پوست حيوانات استفاده مي‌كردند، او نخستين كسي بود كه خياطي كرد و طرز دوختن لباس را به انسانها آموخت و از آن پس مردم به تدريج از لباسهاي دوخته شده استفاده مي‌كردند. او بلند قامت و تنومند و نخستين انساني بود كه با قلم خط نوشت و بر علم نجوم و حساب و هيئت احاطه داشت و آنها را تدريس مي‌كرد. كتابهاي آسماني را به مردم مي‌آموخت و آنها را از اندرزهاي خود بهره‌مند مي‌ساخت، از اين رو نام او را ادريس (كه از واژه درس گرفته شده) نهادند.
    خداوند بعد از وفاتش، مقام ارجمندي در بهشت به او عنايت فرمود و او را از مواهب بهشتي بهره‌مند ساخت.
    ادريس - عليه السلام - بسيار درباره عظمت خلقت مي‌انديشيد و باخود مي‌گفت: «اين آسمان‌ها، زمين، خلايق عظيم، خورشيد، ماه، ستارگان، ابر، باران و ساير پديده‌ها داراي پروردگاري است كه آنها را تدبير نموده و سامان مي‌بخشد، بنابراين او را آن گونه كه سزاوار پرستش است، پرستش كن».
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  7. Top | #7

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.79
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌قرآنی
    حضرت‌ادریس‌علیه‌السلام
    مشخصات‌ادريس‌ علیه‌السلام‌ و‌هدايت‌مردم


    _قسمتي از دستورهاي ادريس - عليه السلام -

    اي انسانها! بدانيد و باور كنيد كه تقوا و پرهيزكاري، حكمت بزرگ و نعمت عظيم، و عامل كشاننده به نيكي و سعادت و كليد درهاي خير و فهم و عقل است، زيرا خداوند هنگامي كه بنده‌اي را دوست بدارد، عقل را به او مي‌بخشد.
    بسياري از اوقاتِ خود را به راز و نياز و دعا با خدا بپردازيد و در خداپرستي و در راه خدا تعاون و همكاري نماييد، كه اگر خداوند همدلي و همكاري شما را بنگرد، خواسته‌هايتان را بر مي‌آورد و شما را به آرزوهايتان مي‌رساند و از عطاياي فراوان و فنا ناپذيرش بهره‌مند مي‌سازد.
    هنگامي كه روزه گرفتيد، نفوس خود را از هر گونه ناپاكي‌ها پاك كنيد و با قلبهاي صاف و خالص و بي‌شائبه براي خدا روزه بگيريد، زيرا خداوند به زودي دلهاي ناخالص و تيره را قفل مي‌كند. همراه روزه گرفتن و خودداري از غذا و آب، اعضاء و جوارح خود را نيز از گناهان كنترل كنيد.
    هنگامي كه به سجده افتاديد و سينه خود را در سجده بر زمين نهاديد، هر گونه افكار دنيا و انحرافات و نيرنگ و فكر خوردن غذاي حرام و دشمني و كينه را از خود دور سازيد و از همه ناصافي‌ها خود را برهانيد.
    خداوند متعال، پيامبران و اوليائش را به تأييد روح القدس اختصاص داد و آنها در پرتو همين موهبت بر اسرار و نهاني‌ها آگاه شدند و از فيض حكمت بهره‌مند گشتند، از گمراهي‌ها رهيده و به هدايتها پيوستند، به طوري كه عظمت خداوند آن چنان در دلهايشان آشيانه گرفت كه دريافتند او وجود مطلق است و بر همه چيز احاطه دارد و هرگز نمي‌توان به كُنه ذاتش معرفت يافت.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  8. Top | #8

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.79
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌قرآنی
    حضرت‌ادریس‌علیه‌السلام
    مشخصات‌ادريس‌ علیه‌السلام‌ و‌هدايت‌مردم


    _قسمتي از دستورهاي ادريس - عليه السلام -

    اي انسانها! بدانيد و باور كنيد كه تقوا و پرهيزكاري، حكمت بزرگ و نعمت عظيم، و عامل كشاننده به نيكي و سعادت و كليد درهاي خير و فهم و عقل است، زيرا خداوند هنگامي كه بنده‌اي را دوست بدارد، عقل را به او مي‌بخشد.
    بسياري از اوقاتِ خود را به راز و نياز و دعا با خدا بپردازيد و در خداپرستي و در راه خدا تعاون و همكاري نماييد، كه اگر خداوند همدلي و همكاري شما را بنگرد، خواسته‌هايتان را بر مي‌آورد و شما را به آرزوهايتان مي‌رساند و از عطاياي فراوان و فنا ناپذيرش بهره‌مند مي‌سازد.
    هنگامي كه روزه گرفتيد، نفوس خود را از هر گونه ناپاكي‌ها پاك كنيد و با قلبهاي صاف و خالص و بي‌شائبه براي خدا روزه بگيريد، زيرا خداوند به زودي دلهاي ناخالص و تيره را قفل مي‌كند. همراه روزه گرفتن و خودداري از غذا و آب، اعضاء و جوارح خود را نيز از گناهان كنترل كنيد.
    هنگامي كه به سجده افتاديد و سينه خود را در سجده بر زمين نهاديد، هر گونه افكار دنيا و انحرافات و نيرنگ و فكر خوردن غذاي حرام و دشمني و كينه را از خود دور سازيد و از همه ناصافي‌ها خود را برهانيد.
    خداوند متعال، پيامبران و اوليائش را به تأييد روح القدس اختصاص داد و آنها در پرتو همين موهبت بر اسرار و نهاني‌ها آگاه شدند و از فيض حكمت بهره‌مند گشتند، از گمراهي‌ها رهيده و به هدايتها پيوستند، به طوري كه عظمت خداوند آن چنان در دلهايشان آشيانه گرفت كه دريافتند او وجود مطلق است و بر همه چيز احاطه دارد و هرگز نمي‌توان به كُنه ذاتش معرفت يافت.
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  9. Top | #9

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.79
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌قرآنی
    حضرت‌آدم‌علیه‌السلام
    آفرینش‌حضرت‌آدم‌علیه‌ال سلام




    _ادامه تکبر ابلیس


    گويند: در عصر حضرت موسي - عليه السلام -، روزي ابليس نزد حضرت موسي - عليه السلام - آمد و گفت: «مي‌خواهم هزار و سه پند به تو بياموزم».
    موسي - عليه السلام - او را شناخت و به او فرمود: «آن چه كه تو مي‌داني، بيشتر از آن را من مي‌دانم، نيازي به پندهاي تو ندارم».
    جبرئيل - عليه السلام - بر موسي - عليه السلام - نازل شد و عرض كرد: «اي موسي! خداوند مي‌فرمايد: هزار پند او فريب است، اما سه پند او را بشنو».
    موسي - عليه السلام - به ابليس فرمود: «سه پند از هزار و سه پندت را بگو!»
    ابليس گفت:
    «1_هر گاه تصميم بر انجام كار نيكي گرفتي، در انجام آن شتاب كن و گرنه تو را پشيمان مي‌كنم؛


    2_اگر با زن نامحرمي خلوت كردي، از من غافل نباش كه تو را به عمل منافي عفت وادار مي‌نمايم؛


    3_هرگاه خشمگين شدي، جاي خود را عوض كن، و گرنه موجب فتنه خواهم شد.
    اكنون كه تو را سه پند دادم (به تو حقّي پيدا كردم) در عوض، از خدا بخواه تا مرا بيامرزد.»
    موسي - عليه السلام - خواسته ابليس را به خدا عرض كرد، خداوند فرمود: «شرط آمرزش شيطان آن است كه به كنار قبر آدم - عليه السلاام - برود و خاك قبر او را سجده كند.»
    حضرت موسي - عليه السلام - فرمان خدا را به ابليس ابلاغ كرد.
    ابليس كه هم چنان در خودخواهي و تكبر غوطه‌ور بود، گفت: «اي موسي! من در آن هنگام كه آدم - عليه السلام - زنده بود، بر او سجده نكردم، چگونه اكنون حاضر شوم كه بر خاك قبر او سجده كنم؟!».
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

  10. Top | #10

    تاریخ عضویت
    February_2017
    عنوان کاربر
    مدیر انجمن
    میانگین پست در روز
    1.79
    نوشته ها
    4,746
    صلوات
    28187
    دلنوشته
    45
    سلام بر همه‌ی دوستان عزیز اللهم عجل لولیک الفرج
    صلوات و تشکر
    411
    مورد صلوات
    393 در 369 پست
    دریافت کتاب
    0
    آپلود کتاب
    0

    پیش فرض




    داستان‌های‌قرآنی
    حضرت‌آدم‌علیه‌السلام
    آدم‌و‌حوا‌در‌بهشت




    _گفتگوي جبرئيل با آدم - عليه السلام -


    در روايت آمده: آدم و حوّا - عليهم السلام - وقتي كه از بهشت دنيا اخراج شدند، در سرزمين مكه فرود آمدند. حضرت آدم - عليه السلام - بر كوه صفا در كنار كعبه، هبوط كرد و در آن جا سكونت گزيد و از اين رو آن كوه را صفا گويند كه آدم صفي الله (برگزيده خدا) در آن جا وارد شد. حضرت حوّا - عليها السلام - بر روي كوه مروه (كه نزديك كوه صفا است) فرود آمد و در آن جا سكونت گزيد. آن كوه را از اين رو مروه گويند كه مرئه (يعني زن كه منظور حوّا باشد) در آن سكونت نمود.
    آدم - عليه السلام - چهل شبانه روز به سجده پرداخت و از فراق بهشت گريه كرد. جبرئيل نزد آدم - عليه السلام - آمد و گفت: «اي آدم! آيا خداوند تو را با دست قدرت و مرحمتش نيافريد، و روح منسوب به خودش را در كالبد وجود تو ندميد، و فرشتگانش بر تو سجده نكردند؟!»
    آدم گفت: «آري، خداوند اين گونه به من عنايتها نمود».
    جبرئيل گفت: «خداوند به تو فرمان داد كه از آن درخت مخصوص بهشت نخوري، چرا از آن خوردي؟»
    آدم - عليه السلام - گفت: «اي جبرئيل! ابليس سوگند ياد كرد كه خيرخواه من است و گفت از اين درخت بخورم. من تصور نمي‌كردم و گمان نمي‌كردم موجودي كه خدا او را آفريده، سوگند دروغ به خدا، ياد كند.»
    رَبِّ لَا تَذَرْنِي فَرْدًا...


    با ما همراه باشید در

    کانال شهر نورانی قرآن

    گروه شهر نورانی قرآن

صفحه 2 از 10 نخستنخست 1234 ... آخرینآخرین

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. استاد دارستانی وصیت نامه شهید باغانی ویرایش شده
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2016_10_02, 04:00 PM
  2. شهادت حضرت فاطمه س - استاد دارستاني ویرایش شده
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2016_02_22, 05:00 PM
  3. غوغای استاد دارستانی و سید مهدی میرداماد -ویرایش شده
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2016_01_16, 10:12 AM
  4. ویرایش شده نماز استاد دارستانی
    توسط یا علی ابن الحسین در انجمن سخنرانی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 2015_12_10, 08:20 AM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 04:53 PM