لقمان برای درک صحیح این موضوع، با بیانی جالب و منطقی، فرزند خود را چنین نصیحت کرد:
فرزندم این نصیحت پدر را همواره آویزه گوش خود کن و در زندگی همواره لذیذترین غذاها را میل کن
و فاخرترین جامه ها را بپوش و در بهترین بستر بیارام و از زیباترین زنان ، انتخاب کن .
فرزند لقمان از نصایح پدر سخت متعجب شد، زیرا پدر که همواره او را به اعتدال و اقتصاد در امور زندگی تشویق می کرد،
این بار او را به افراط و تن پروری ترغیب می نمود. لذا علت را از پدر خویش جویا شد.
لقمان گفت: منظور من از این سخن آن بود که اگر زمانی برای برآوردن حاجت خود اقدام کنی که ضرورت و شدت آن به اوج خود رسیده باشد،
از ساده ترین آنها عالی ترین مراتب لذت را خواهی برد.
اگر هنگامی برای خواب و استراحت اقدام کنی که بی خوابی حواس و قوای تو را تحت تأثیر و تسخیر خود قرار داده باش
د، در این حال پاره خشتی بهتر از بالش پَر و بستری زبر و خشن خوش آیند تر از ملایمترین آنها خواهد بود.
فرزندم اگر زمانی بر سر سفره بنشینی که گرسنگی، صبر و طاقت از تو بریده باشد،
ساده ترین غذاها برای تو لذیذتر از طعام پادشاهان خواهد بود.
اگر نیاز تو به جامه تازه مبرم باشد و لباس پیشین قابل استفاده نباشد، جامه کرباس از خلعت شاهانه برای تو برازنده تر خواهد بود...
مریدی خلاصه معرفت و روح حکمت لقمان را جویا شد
وی گفت: خلاصه معرفت و روح حکمت من آن است
که از امور زندگی آنچه به عهده خالق است، تکلف و زحمتی بر خود روا نمی دارم
و آنچه به عهده من است در آن سستی و کوتاهی نمی کنم .