يك سؤال:
ممكن است اين اشكال از طرف برخى طرح گردد كه : ((فرشتگان اجسام لطيف و ظريفى هـستند كه جز در شرايط ويژه اى ديده نمى شوند و اين طبيعت خلقت و آفرينش آنهاست ، اما انـسـان ايـنـگـونـه نـيـست كه بطور طبيعى به چشم نيايد بلكه به عكس ، انسان ديده مى شود.))
پاسخ:
پاسخ اين است كه : منظور ما در اين مورد، تنها تشبيه انسان به پديده ها و موجوداتى اسـت كه در جهان آفرينش حضور دارند و در همانحال از اين قدرت برخوردارند كه هم مى توانند در برار چشم انسان آشكار گردند و هم با وجود حيات و حضور مى توانند نهان و پـوشـيـده بـاشـنـد و بـه چـشم نيايند و نمى خواهيم آفرينش و واقعيت انسان و فرشته را يكسان فرض كنيم .
اما در مورد وجود گرانمايه حضرت مهدى عليه السلام و نهان بودن او از ديدگان ، سخن بـالاتـر از مـقـيـاسـها و معيارهاى مادى است ، چرا كه اين معيارهاى طبيعى توان اثبات وجود گـرانمايه و حيات و غيبت او را ندارد.
اين مطلب ، از حقايق ماوراى ماده است ، حيات و غيبت آن خـورشـيـد رخ بـركـشيده در پس ابرها، يك نظريه و انديشه علمى هم نيست ، بلكه واقعيت قـطـعـى و ثـابـت و مسلمى است كه ما در برابر آن قرار داريم ، در برابر يك حقيقت انجام يـافـتـه و عمل واقع شده ، چرا كه بيشتر كسانى كه افتخار ديدار او را يافته اند آخرين لحظات ديارشان با نهان شدن آن گرامى از برابر ديدگان آنان ، پايان يافته است و هـمـيـن نـكـتـه ، خـود دليـل روشـنـى بـر ايـن حقيقت است كه آن وجود گرانمايه اى كه انبوه شـيـفـتـگـان و دلدادگـان بـه مـهـر و عشقش ديده اند و در آخرين لحظات پناگاه از برابر ديـدگـان جـسـتـجوگر آنان ناپديد شده ، او همان امام عصر عليه السلام است وگرنه يك انسان عادى چگونه مى تواند خود را در يك لحظه از برابر ديدگان ، غايب و نهان سازد؟