انتخاب رنگ سبز انتخاب رنگ آبی انتخاب رنگ قرمز انتخاب رنگ نارنجی
نمایش نتایج: از شماره 1 تا 10 , از مجموع 14

موضوع: بار يافتگان در غيبت كبرى

Hybrid View

  1. Top | #1

    تاریخ عضویت
    April_2013
    عنوان کاربر
    اللهم عجل لولیک الفرج
    میانگین پست در روز
    1.71
    نوشته ها
    6,981
    صلوات
    24510
    دلنوشته
    18
    ممنون از دعای زیبا و حاجتهاتون إن شاءالله خوشبخت و سلامت و عاقبت بخیر باشید
    صلوات و تشکر
    10,215
    مورد صلوات
    10,572 در 4,696 پست
    نوشته های وبلاگ
    175
    دریافت کتاب
    81
    آپلود کتاب
    135

    پیش فرض






    6 ـ داستان شيخ محمد حسن

    برگرفته از آثار آية الله سيد محمد كاظم قزويني

    مـرحوم ((محدث نورى )) در كتاب خويش ((جنة الماءوى ))(((جنة الماءوى )) در آخر جلد 53 بحارالانوار چاپ شده است .) از برخى علماى بـزرگ حـوزه عـلمـيـه نـجـف آورده اسـت كـه : در آنـجـا يك دانشجوى علوم اسلامى بود، بنام ((شـيـخ مـحـمـد حـسـن سـريـره )) كـه از سـه مـشـكـل بـزرگ رنـج مـى بـرد. ايـن سـه مشكل عبارت بودند از:
    1 ـ دچار درد سينه و بيمارى سختى بود كه خون از سينه اش مى آمد.
    2 - به آفت فقر و تهيدستى گرفتار بود.
    3 - دل در گـرو مـهـر دخـتـرى نـهـاده بـود، امـا خـانـواده دخـتـر، بـه دليل فقر و بيماريش با ازدواج او موافقت نمى كردند.
    هـنـگـامـى كـه از هـمـه جـا مـاءيـوس و نـومـيـد گـرديـد بـا خـود عـهـد بـسـت كـه چـهـل شـب چـهارشنبه به مسجد كوفه
    (
    ـسـجـد بـزرگ و پـربـركـتـى اسـت در شهر كوفه كه تا نجف فاصله چندانى ندارد. اميرمؤ منان عليه السّلام در اين مسجد نماز مى خواند و همانجا هم به شهادت رسيد.) براى عبادت و نيايش برود چرا كه ميان مؤمـنـان مشهور بود كه اگر كسى چنين كند، به خواست خدا به ديدار امام عصر عليه السّلام مفتخر خواهد شد.
    بر اين اساس بود كه اين مرد، بدين برنامه همت گماشت بدان اميد كه به ديدار حضرت مـهـدى عـليـه السـّلام نـايـل آيـد و سـه مـشـكـل خـويـشـتـن را بـا آن مشكل گشا و چاره ساز در ميان بگذارد.
    آخـريـن شـب چـهـارشـنبه بود، شبى بسيار تيره و تار و سرد و طوفانى . باد تندى مى وزيـد و او بـر سـكـوى مـسـجـد كـوفـه نـشسته و غرق در غم و اندوه بود، چرا كه بخاطر جـريـان خـون از سـيـنـه اش بـه هـنـگـام سـرفـه ، نـمـى تـوانـسـت در داخل مسجد توقف كند و احترام طهارت مسجد و آن مكان مقدس را مى نمود و نيز در اين انديشه بـود كـه آخـريـن چهارشنبه كه چهلمين هفته بود كه فرا رسيد و او نتوانسته به ديدار آن كعبه مقصود نايل آيد و اين محروميت نيز غمى بزرگ بر غمهايش مى افزود.
    او بـه نوشيدن قهوه عادت داشت به همين دليل آتشى برافروخت تا قهوه را رديف كند كه بـنـاگـاه در آن شب تاريك و خلوت ، مردى را ديد كه بسوى او مى آيد، از اين رخداد، آزرده خاطر شد و با خود گفت : ((اندكى قهوه به همراه دارم آن را هم اين بنده خدا خواهد نوشيد و برايم چيزى نخواهد ماند.))
    خودش مى گويد: در اين فكر بودم كه آن مرد رسيد و مرا با نام و نشان صدا زد و به من سـلام گـفـت ، از شناخت او كه مرا با نام صدا زد تعجب كردم و گفتم : ((شما از كدام قبيله مى باشيد؟ از قبيله فلان هستيد؟))
    گفت : ((خير!))
    و مـن نـام بسيارى از قبايل را آوردم و او مرتب گفت : ((خير!)) و از هيچ يك از اين عشيره ها نبود.
    آنگاه او پرسيد: ((چه مشكل و خواسته اى تو را به اينجا آورده است ؟))
    گفتم : ((شما چرا از من در اين مورد مى پرسى ؟))
    گفت : ((اگر به من بگويى چه زيانى به تو خواهد رسيد؟))
    فـنـجـانى پر از قهوه كردم و به او تقديم داشتم و او كمى از آن نوشيد، سپس فنجان را بازگردانيد و گفت : ((شما بنوشيد.))
    فـنـجـان را گـرفتم و تا آخرين قطره آن را نوشيدم ، آنگاه گفتم : ((حقيقت اين است كه من دچـار فـقـر و تـنگدستى بسيار سختى هستم ، از سوى ديگر به بيمارى علاج ناپذيرى گـرفـتـارم كـه بـه هـنـگـام سـرفه ، خون از سينه ام مى آيد و ديگر اينكه به بانويى دل بسته ام و مى خواهم با او پيمان زندگى مشترك ببندم ، اما بخاطر دو مشكلم خانواده اش موافقت نمى كنند.
    بـرخـى از روحـانـيـون مـرا سـرگـرم سـاخـتـنـد و گـفـتـنـد اگـر چـهـل هـفـته و هر هفته شب چهارشنبه به مسجد كوفه بيايم و خواسته هايم را به بارگاه خـدا بـرم و دسـت تـوسـل به دامان پربركت امام عصر عليه السّلام بزنم ، خواسته هايم بـرآورده شـده و مـشـكـلات سـخـت زنـدگـيـم ، حـل خـواهـد شـد. مـن نـيـز رنـج و خـسـتگى اين چهل شب را به جان خريدم و اينك آخرين شب فرا رسيده است ، اما نه آن گرامى را ديده ام و نه به خواسته هاى خود رسيده ام .))
    من گله مى كردم و در اوج بى توجهى به آن بزرگوار بودم كه رو به من كرد و فرمود: ((اءمـا صـدرك فـقـد بـراء، و اءمـا المـراءة فـستتزوج بها قريبا، و اءما الفقر فلا يفارقك حتى الموت .))
    يـعـنى : شيخ محمد! اينك سينه ات خوب شده و ديگر از بيماريت اثرى نخواهى يافت و آن بانوى مورد علاقه ات نيز، بزودى به وصالش خواهى رسيد، اما فقر و تهيدستى همراهت خواهد بود.
    شـگـفـتـا! وقـتـى بـه خـود آمـدم ديدم سينه ام شفا يافته و پس از يك هفته با بانوى مورد علاقه ام ازدواج كردم ، اما همانگونه كه فرمود، تهيدستى هنوز همراه من است ، مصلحت آن را نمى دانم .
    (
    جنة الماءوى (بحارالانوار، ج 53، ص 240).)

    اشتیاقی که به دیدار تو دارد دل من

    دل من داند و من دانم و تنها دل من

    یا ابا صالح علیه السلام ادرکنی



    با ما همراه باشید در

    کانال ترجمه ی قرآن شهر نورانی قرآن
    https://دtelegram.me/shahrenuraniquran

    کانال مکالمه ی عربی شهر نورانی قرآن(آموزش دروس صدی الحیاة و لهجه ی عراقی)
    https://telegram.me/mokalemeharabik


  2. 2 کاربر برای پست " گل مريم " عزیز صلوات فرستاده.


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. کتاب المقنع فى الغيبة
    توسط گل مريم در انجمن کتاب و کتابشناسی
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 2013_09_06, 10:31 AM
  2. رسالة ثانية فى الغيبة
    توسط گل مريم در انجمن کتاب و کتابشناسی
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2013_09_05, 03:45 PM
  3. برخى از وظايف شيعيان در زمان غيبت
    توسط گل مريم در انجمن غیبت
    پاسخ: 12
    آخرين نوشته: 2013_06_20, 11:31 AM
  4. مساءله غيبت
    توسط گل مريم در انجمن غیبت
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 2013_06_15, 09:03 AM
  5. لغات غيرعربي در قرآن
    توسط گل مريم در انجمن اعلام قرآن
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 2013_06_08, 12:39 PM

کلمات کلیدی این موضوع

مجوز های ارسال و ویرایش

  • شما نمیتوانید موضوع جدیدی ارسال کنید
  • شما امکان ارسال پاسخ را ندارید
  • شما نمیتوانید فایل پیوست کنید.
  • شما نمیتوانید پست های خود را ویرایش کنید
  •  

کانال ترجمه ی شهر نورانی قرآن

انجمن شهر نورانی قرآن محیطی پر از آرامش و اطمینان که فعالیت خود را از فروردین سال 1392 آغاز نموده است
ایمیل پست الکترونیکی مدیریت سایت : info@shahrequran.ir

ساعت 02:52 PM