لُقَطَه (اشیاء پیدا شده)
مال گمشده اى را كه يافت مى شود و مالكش معلوم نيست ، (لُقَطَة )(1) مى گويند.
بهترين كارى كه انسان در برخورد با اشياى گمشده مى تواند انجام دهد، همان است كه امام صادق (ع ) توصيه فرموده است :
اءَفْضَلُ ما يَسْتَعْمِلُهُ الاِْنْسانُ فِى اللُّقَطَةِ اِذا وَجَدَها اَلاّ يَاءْخُذَها وَ لا يَتَعَرَّضَ لَها، فَلَوْ اَنَّ النّاسَ تَرَكُوا ما يَجِدُونَهُ لَجاءَ صاحِبُهُ فَاءَخَذَهُ(2)
بهترين كار انسان درباره (لقطه )، كه آن را مى يابد، اين است كه از زمين برندارد و دست بدان نزند. اگر مردم آنچه را مى يابند، برندارند، صاحبش مى آيد و آن را برمى دارد.
شرايط لقطه
⇙1- گم شدن ؛ به اين معنا كه صاحب مال ، آن را گم كرده باشد. براساس اين شرط،عوض شدن كفش ها، لباس و مانند آن يا آنچه از دست غاصب و سارق مى گيرند، (لقطه ) محسوب نمى شود(3) و از احكامى ديگر برخوردار است .(4)
⇙2- ناشناخته بودن مالك .(5)
⇙3- برداشتن ؛ به اين معنا كه چيزى براى انسان لقطه شمرده مى شود كه آن را از زمين بردارد.(6)
وقتى كسى مالى مى يابد و به كسى ديگر نشان مى دهد تا او آن را بردارد، همان كسى كه مال را برداشته مسؤ ول است .(7)
اگر كسى چيزى ببيند و به گمان اين كه مال خود اوست آن را بردارد و سپس معلوم شود كه مال او نيست ، آن چيز، از حكم (لقطه ) برخوردار است . همچنين ، اگر كسى مال گمشده را بردارد و به كنارى بگذارد، آن چيز، از حكم (لقطه ) برخوردار مى شود، ولى چنانچه با پا يا دست آن را كنار بزند، حكم (لقطه ) بر آن جارى نيست .(8)
1- مجمع البحرين ، واژه لقط.
2- من لا يحضره الفقيه ، شيخ صدوق ، ج 3، ص 190.
3- تحريرالوسيله ، ج 2، ص 200، م 1.
4- اگر كفش او را ببرند و كفش ديگرى به جاى آن بگذارند چنانچه بداند كفشى كه مانده مالِ كسى است كه كفش او رابرده درصورتى كه از پيدا شدن صاحبش ماءيوس و يا برايش مشقت داشته باشد مى تواند به جاى كفش خودش بردارد، ولى اگرقيمت آن از كفش خودش بيشتر باشد بايد هر وقت صاحب آن پيدا شدزيادى قيمت را به او بدهد و چنانچه از پيدا شدن او نااميد شودبايد با اجازه حاكم شرع زيادى قيمت را از طرف صاحبش صدقه بدهد. و اگر احتمال دهد كفشى كه مانده مالِ كسى نيست كه كفش او رابرده بايد با آن معامله مجهول المالك نمايد، يعنى از صاحبش تفحّص كند و چنانچه از پيدا كردن او ماءيوس شود از طرف او به فقير صدقه بدهد. (م 2581)
5- تحريرالوسيله ، ج 2، ص 200،قبل از م 1.
6- همان ، م 2.
7- همان ، م 2.
8- همان ، م 3.